قندیل کوچک
معرفی کتاب
امیر شهر از دنیا میرود و تنها بازماندهاش، دختر کوچکش است که نمیتواند به جای پدر بنشیند. امیر در وصیتنامهاش از دخترش خواسته است که خورشید را به قصر بیاورد تا بتواند جانشین او باشد، وگرنه تمام عمرش را باید در صندوق دربستهای بگذراند! دخترک همراه دانشمند پیر قصر به بالای کوه میرود؛ اما خورشید بسیار دور است و دست هیچ انسانی به آن نمیرسد. دخترک غمگین است و نمیداند چه کند تا اینکه در اتاقش نامهای پیدا میکند. در نامه نوشته بود: «تو نمیتوانی خورشید را در اتاق دربستهای پیدا کنی». دخترک... .
ساداکو و هزار درنای کاغذی
معرفی کتاب
سالها پیش، وقتی «ساداکو»، فقط دو سال داشت، امریکا بمب اتم را روی شهر او، «هیروشیما»، انداخت. بعد از گذشت نُه سال از آن واقعه، هنوز بسیاری از مردم شهر بر اثر بیماری «لوکمی» یا سرطان خون جان میدادند! دَه سال بعد، ساداکوی دوازده ساله، بر اثر تشعشات اتمی، به سرطان خون مبتلا شد و از دنیا رفت. این کتاب داستان زندگی اوست.
توپ پشمی جادویی
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره دوستی، بخشش و مهربانی است. روزی توپ پشمی بزرگی خیلی آرام آمد و روی تیغهای جوجهتیغی نشست و... . عنکبوت به جوجهتیغی بافتن را یاد داد و جوجهتیغی برای موش یک ژاکت بافت؛ ولی ژاکت به پنیر توپی بزرگ تبدیل شد! موشکوچولو پنیر را از هرچیزی بیشتر دوست داشت. جوجهتیغی برای قورباغه دستکش بافت؛ ولی دستکشها به آینه تبدیل شدند، چیزی که قورباغه آرزویش را داشت! جوجهتیغی برای خرسی، هزارپا و حلزون هم چیزهایی بافت؛ ولی هرکدام به چیزی تبدیل شدند که آنها آرزویش را داشتند. روزی خرچنگ به خانه جوجه تیغی آمد و خواست برایش طناب بلند و محکمی ببافد تا بتواند نهنگی را که در ساحل گیر افتاده بود، نجات دهد؛ اما از توپ پشمی فقط یک تکه خیلی کوچک باقی مانده بود و... .
لوئیزا!! خواهش میکنم
معرفی کتاب
لوئیز حاضر نیست برادر بزرگش، «جک»، را تنها بگذارد. جک برای دور کردن او همه کار میکند؛ اما نمیشود در برابر لوئیز مقاومت کرد. او مصمم است تا جایی که میتواند کنار برادرش بماند. هنگامیکه جک با ناامیدی آرزو میکند ای کاش لوئیز یک سگ بود، ناگهان با منظره وحشتناکی روبهرو میشود. به نظر میرسد لوئیز رفته و یک سگ کوچولو جای او را گرفته است! اما این چطور ممکن است؟
عکس فوری
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال»، دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق میافتد. این قصهها یادآور دوران نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است و نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند. در جلد پنجم از این مجموعه، سی داستان ارائه شده است. در داستان «عکس فوری»، «کمال» باید برای پرونده مدرسهاش عکس ببرد. او همراه پدرش به چهارراه مولوی میرود تا عکس فوری بیندازد؛ اما در راه بر اثر حادثهای سرش میشکند. او مجبور میشود با سر شکسته عکس بگیرد و... .
شهر فرنگی
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال»، دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق افتاده است. این قصهها یادآور نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است که نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند.در جلد چهارم از«حکایتهای کمال»سی داستان ارائه شده است. در داستان «شهر فرنگی»، چندروزی است که عمو شهر فرنگی به محله کمال آمده است و کمال دلش میخواهد به تماشای شهر فرنگی برود. او از مادرش پول میگیرد و به آرزویش میرسد؛ اما... .
چراغ عروسی
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال» دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق میافتد. این قصهها یادآور دوران نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است و نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند. در جلد سوم از این مجموعه، سی داستان کوتاه ارائه شده است. در داستان «چراغ عروسی»، «کمال»، برای شرکت در مراسم عروسی دخترعمهاش به همراه پدر و مادرش به خانه آنها میرود. او که تا به حال چراغ پایهبلند عروسی ندیده است، با هیجان در کوچه میایستد و چراغ را تماشا میکند؛ اما چراغ روشن نمیشود. کارگر الکتریکی از کمال کمک میخواهد و... .
حوض کاشی
معرفی کتاب
مجموعه پنججلدی «حکایتهای کمال»، دربردارنده داستانهای کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق افتاده است. این قصهها یادآور نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است که نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا میکند. جلد دوم این مجموعه، شامل سی داستان است. «موهای آلمانی»، «روزنامههای عجیب»، «فالودههای بهاری» و «حوض کاشی»، نام برخی از این داستانهاست. در داستان آخر، «کمال» همراه دوست و مادرش به خانه «دایی عباس» میروند. هنگامیکه کمال و دوستش کنار حوض کاشیکاری شده وسط حیاط بازی میکنند، ناگهان یکی از گلدانهای کنار حوض میشکند و... .
دستهای سبز لاله
معرفی کتاب
«مجید» برادر «مریم»، همراه دوستش، «قاسم»، به جبهه میرود و پیاز گل لالهای را که در گلدان کاشته است، به مریم میسپارد و سفارش میکند که گلدان باید در جای تاریک باشد تا برای عید نوروز گل بدهد. مجید و قاسم میروند و مریم با تمام دلتنگیاش از گل لاله مراقبت میکند. بعد از مدتها قاسم بازمیگردد؛ اما خبری از مجید نیست! این داستان، حکایت پایمردیهای جوانانی است که توانستند وطن را حفظ کرده و سرزمینمان را به دشت لاله تبدیل کنند.
روزه کله گنجشکی
معرفی کتاب
این کتاب درباره دخترکی به نام «لیلی» است که خیلی دلش میخواهد مثل بزرگترها روزه بگیرد. لیلی نیمهشب بیدار میشود و وضو گرفتن و نماز خواندن پدرش را میبیند.؛ ولی سرِ نمازِ پدر به خواب میرود. او از پدر گِله میکند که چرا او را بیدارنکرده تا سحری بخورد و نماز بخواند. پدر لیلی معتقد است که لیلی روزه کلهگنجشکی دارد؛ چراکه او از شب قبل چیزی نخورده است. پدر میگوید او با نور وضو گرفته و هنگامیکه آسمان را نگاه میکرده، در واقع نماز خوانده است!