Skip to main content

بئاتریس سروته می‌شود

معرفی کتاب
«بئاتریس» وقتی سر و ته می‌شود، بهتر فکر می‌کند. او روی شاخه درخت‌ها از زانو آویزان می‌شود، روی دست‌هایش می‎ایستد و... . برای بئاتریس سر و ته بودن همیشه جواب می‌دهد. وقتی با دوستش «لنی» تصمیم می‌گیرند که روز اول کلاس سوم، مثل هم، لباس «نینجایی» بپوشند، قطعاً سر و ته بوده‌اند؛ اما روز اول مدرسه، بئاتریس لنی را با لباس نو و یک دوست جدید می‌بیند. بدتر از آن، انگار لنی همه‌چیز را درباره عملیات فوق سّری که نقشه‌اش را کشیده‌اند، فراموش کرده است. آیا بئاتریس می‌تواند مأموریت را انجام دهد و دوستی‌شان را درست کند؟

خرس کتاب در برف

معرفی کتاب
«آتو» و «ارنست» خرس‌های کتاب داستان هستند که در کتابخانه زندگی می‌کنند. آن‌ها هر شب، وقتی همه‌جا ساکت می‌شود، از کتاب بیرون می‌آیند و در کتابخانه می‎گردند. درحالی‌که آتو و ارنست خودشان را برای جشن زمستانی آماده می‌کنند، یک نفر کتابشان را امانت می‌گیرد و به خانه می‌برد. آن‌ها خیلی خوشحال هستند که کسی کتابشان را می‌خواند؛ ولی آیا می‌توانند به موقع به کتابخانه برگردند و در جشن زمستانی شرکت کنند؟

مردی که بطری‌های اقیانوس را باز می‌کرد

معرفی کتاب
شغل بطری‌بازکن اقیانوس، بی‌نهایت مهم است. او هر بار که یک بطری پیدا می‌کند، باید آن را باز کند و با دست خودش پیغام آن را به صاحبش برساند. او عاشق شغلش است؛ با این حال، همیشه آرزو می‌کند ای کاش روزی نامه‌ای برای خودش بیاید تا اینکه روزی بطری‌ای پیدا می‌کند که هیچ اسمی ندارد. او سعی می‌کند پرده از این راز بردارد و سرانجام چیزی پیدا می‌کند که همیشه آرزویش را داشت.

خرس کتاب

معرفی کتاب
این داستان درباره خرسی به نام «آتو» است که در کتاب زندگی می‌کند و دوستان زیادی دارد. آتو دلش نمی‌خواهد تنها باشد و گاهی از کتاب بیرون می‌آید و ماجراجویی می‌کند؛ اما در دنیای بیرون از کتاب، آتو احساس کوچک بودن می‌کند. او مشغول جست و خیز در شهر است تا شاید بتواند جای جدیدی برای زندگی پیدا کند؛ ولی هر جا می‌رود، حس خانه خودش را ندارد.

با پرنده‌ها

معرفی کتاب
موضوع این کتاب مهاجرت است، افرادی که از جنگ و ویرانی فرار می‎کنند. دو دختر که جنگ، پدرشان را گرفته است، با مادرشان راهی مرز می‌شوند تا به کشور دیگری فرار کنند. کنار دیوار مرز، نگهبانی آنان را می‌بیند، آن‌ها با سرعت می‎دوند... و با پولی که به مردی غریبه می‌دهند، موفق می‌شوند سوار کشتی شوند. آن‌ها روزها روی دریا هستند تا اینکه چشمشان به خشکی می‌افتد؛ اما هنوز به مقصد نرسیده‌اند.

با آیدا تا همیشه

معرفی کتاب
این داستان درباره یک خرس قطبی به نام، «گاس» است. او در پارک بزرگی، وسط شهر زندگی می‎کند و دوستی به نام «آیدا» دارد. آن‌ها همیشه با هم هستند و خوش می‎گذرانند تا اینکه گاس می‌فهمد، آیدا مریض است و به زودی می‌میرد. دو دوست سعی می‌کنند با این موضوع کنار بیایند. آن‌ها با هم پچ‌پچ می‌کنند، با هم می‌خندند، با هم گریه می‌کنند و... . وقتی آیدا می‌میرد، گاس متوجه می‌شود که آیدا با خاطراتی که از او دارد، همیشه در کنار اوست. گاس هیچ‌وقت آیدا را فراموش نمی‌کند.

گرگی که از کتاب بیرون افتاد

معرفی کتاب
«زویی» کتابخانه‌ای دارد که پُر از کتاب است، آنقدر پُر که کتابی از آن به بیرون پرت می‌شود و گرگ داستان از کتاب بیرون می‌افتد. با اینکه گرگ خیلی ترسناک است؛ حسابی ترسیده است؛ چون پا به جایی غریب و ناشناخته گذاشته است. گرگ سعی می‌کند به کتابش برگردد؛ اما نمی‌تواند. در همین موقع، گربه چاق و چله زویی دنبالش می‌کند، گرگ سعی می‌کند وارد کتاب‌های دیگر شود؛ اما همه بیرونش می‌کنند. آیا گرگ موفق می‌شود به کتابش بازگردد یا گربه حسابش را می‌رسد؟

با مشکل خود چه می‌کنید؟

معرفی کتاب
قهرمان این داستان مشکلی دارد که سعی می‌کند از آن فرار کند. او از این مشکل می‎ترسد و نگران است؛ ولی هر چه بیشتر نگران می‌شود، مشکل بزرگ‌تر می‌شود تا اینکه تصمیم می‌گیرد با آن روبه‌رو شود و متوجه موضوع مهمی می‌شود. مشکل یک فرصت است برای اینکه او یاد بگیرد و بزرگ شود! قهرمان کوچولوی داستان یاد می‌گیرد که هر مشکلی فرصت‌هایی است برای اتفاق‌های خوب، فقط باید دنبال آن بگردد.

پاندورا و پرنده

معرفی کتاب
«پاندورا» یک روباه است که به تنهایی در سرزمینِ وسایلی که مردم دور ریخته‌اند، زندگی می‌کند. او با این وسایل خانه زیبایی برای خودش ساخته است و تمام وقتش را برای جمع کردن و درست کردن چیزهایی می‌گذراند که بلد است؛ اما او تنهاست و هیچ‌کس به دیدنش نمی‌‌آید تا اینکه روزی پرنده‌ای را پیدا می‌کند که بالش شکسته است و پاندورا نمی‌داند چطور باید آن را درست کند. برای همین جای گرم و نرمی برای پرنده درست کرده و از او مراقبت می‌کند. خیلی زود پرنده می‌تواند به اطراف پرواز کند و... .

کولاک

معرفی کتاب
برف سنگینی باریده است، آن‌قدر که مدرسه زودتر از همیشه تعطیل می‌شود و قهرمان داستان به زحمت خودش را به خانه می‌رساند. بارش برف ادامه می‌یابد و فردای آن روز همه راه‌ها بسته می‌شود، اهالی خانه نمی‎توانند درِ ورودی را باز کنند، برای همین از پنجره بیرون می‎آیند و... . بعد از چند روز، مواد غذایی خانواده تمام می‌شود و از ماشین‌های برف‌روب هم خبری نیست. قهرمان کوچولوی داستان تصمیم می‌گیرد به تنهایی به فروشگاه برود. او از همسایه‌ها می‌پرسد که چه چیزهایی احتیاج دارند و ... .