Skip to main content

جوراب‌های بوگندو

معرفی کتاب
«تونی» هر بار برای خرید جوراب با مادرش به فروشگاه می‌رود؛ اما این بار او با پدربزرگش به آن طرف رودخانه می‌رود و یک جفت جوراب، با سه رنگ سبز و قرمز و زرد می‌خرد. تونی آنقدر جوراب‌هایش را دوست دارد که تصمیم می‌گیرد هیچ‌وقت آن‌ها را از پایش درنیاورد؛ اما پس از چند روز، جوراب‌های بی‌نظیر او بو می‌گیرند و همه دوستانش و حتی حیوانات محل را ناراحت می‌کند. سرانجام دوستان تونی مجبور می‌شوند وارد عمل شوند و جوراب‌های او رابشویند.

گوزن شاخدار: ستاره سینما

معرفی کتاب
قرار است فیلمی درباره گوزن شاخ‌دار ساخته شود. در اولین برداشت، گوزن خودش را معرفی می‌کند. او می‌خواهد فضانورد شود؛ اما کارگردان مخالف است و معتقد است که گوزن‌ها نمی‌توانند فضانورد شوند؛ چون آن‌ها سُم دارند و در جنگل زندگی می‌کنند. در دومین برداشت، مادربزرگ گوزن از راه می‌رسد و... . در برداشت سوم سر و کله زرافه پیدا می‌شود که دلش می‌خواهد دکتر شود و... . سرانجام با همکاری همه حیوانات، گوزن شاخ‌دار که حاضر نیست دست از رویاهایش بردارد، به فضا می‌رود.

جک و نگرانی گنده‌بک

معرفی کتاب
«جک» منتظر روز کنسرت است تا بعد از چندین هفته تلاش سخت، برای مادرش ترومپت بنوازد؛ اما آن روز صبح، جک با نگرانی بیدار می‌شود. او تمام تلاشش را برای دور کردن نگرانی می‎کند؛ ولی موفق نمی‌شود. جک حتی نمی‌تواند درباره این موضوع با مادرش صحبت کند؛ چون کلمات مناسبی پیدا نمی‌کند. وقتی زمان رفتن به مدرسه فرا می‌رسد، او دیگر نمی‌تواند این فشار را تحمل کند و اشک‌هایش سرازیر می‌شود. ناگهان جک متوجه می‌شود که باید با نگرانی و استرسش روبه‌رو شود. او درباره نگرانی و اضطرابش به مادر می‌گوید و... .

راز درخت‌ها

معرفی کتاب
این داستان درباره مردی است که درخت‌های خیابان را به شکل حیوانات مختلف تزئین می‌کند. اولین‌بار سرو کله یک جغد در حیاط خانه ویلیام پیدا می‌شود. در روزهای بعد یک خرگوش دوست‌داشتنی کنار طوطی‌ای زیبا و کمی آن‌طرف‌تر یک فیل بازیگوش. شبی ویلیام مرد باغبان را می‌بیند و با او وارد پارک «گریم‌لاچ» می‌شود. آن‌ها تا صبح کار می‌کنند. روز بعد ویلیام با سر و صدای افرادی بیدار می‌شود که با خوشحالی در پارک گردش می‌کنند و... .

اسباب‌کشی بزرگ

معرفی کتاب
«بروس» آقای خرسی است که با چهار غاز زندگی می‌کند؛ اما در خانه بروس سه موش هم زندگی می‌کنند. آقای خرس از این وضع اصلاً راضی نیست؛ چون همیشه خانه شلوغ و پر از سر و صداست؛ ولی بروس چاره‌ای ندارد و این وضعیت را تحمل می‌کند تا اینکه روزی تصمیم می‎گیرد اسباب‌کشی کند و به جای دیگری برود؛ اما پیدا کردن خانه مناسب برای او و چهار غاز کار راحتی نیست. سرانجام در محله‌ای ساکت و کنار دریاچه یک خانه عالی پیدا می‌کند؛ اما... .

مهمان‌های ناخوانده

معرفی کتاب
«بروس» آقای خرسی است که با چهار غاز زندگی می‌کند. درواقع او مادر آن‌هاست و هر سال با غازها به جنوب کوچ می‌کند؛ اما بروس دوست دارد به خواب زمستانی برود. کوچ کردن و مادری کردن بروس را خسته و بداخلاق می‌کند. این‌بار، وقتی بروس به خانه‌اش برمی‌گردد، می‌بیند که موش‌ها خانه او را به یک هتل جنگلی پر رفت و آمد تبدیل کرده‌اند. بروس مجبور می‌شود تختش را با حیوانات دیگر شریک شود و این کار او را خیلی عصبانی می‌کند. بروس تا کی می‌تواند این وضعیت را تحمل کند؟

من مامان شما نیستم!

معرفی کتاب
«بروس» خرس تنها و بداخلاقی است که از باران خوشش نمی‌آید و روزهای آفتابی را هم دوست ندارد. او از حیوانات کوچولو و نازنازی هم خوشش نمی‌آید؛ اما بروس عاشق تخم پرنده‌هاست و با آن‌ها غذاهای مخصوصی درست می‌کند. یک روز او تصمیم می‌گیرد با چهار تخم غاز غذا درست کند؛ اما اجاقش خاموش می‌شود. بروس برای آوردن هیزم از خانه خارج می‌شود و وقتی برمی‌گردد، با صحنه عجیبی روبه‌رو می‌شود. چهار جوجه‌غاز از تخم بیرون آمده‌اند و او را مامان صدا می‌کنند!

یک عالمه پنجره

معرفی کتاب
پیشی کوچولو، زیر پل، کنار مادرش دراز کشیده است و چشمش به پنجره‌های ساختمان روبه‌رو است. او پنجره‎ای را می‌بیند که چراغش روشن است و آرزو می‌کند که کاش پسر یا دختر کوچولویی آنجا باشند و دلشان بخواهد که با او بازی کنند؛ اما بلافاصله چراغ خاموش می‌شود. پیشی کوچولو پنجره دیگری را می‎بیند که چراغش روشن است و آرزو می‎کند که کاش پیرزن مهربانی آنجا بیدار باشد و بافتنی ببافد و به او اجازه دهد که با نخ‌هایش بازی کند؛ اما چراغ آن پنجره هم خاموش می‌شود. چشم‌های پیشی آرام بسته می‌شود و او به خواب می‌رود؛ ولی پیشی کوچولو خواب خیلی خوب می‎بیند.

نه توی باغ، نه توی باغچه

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصه‌های فندقی» است و داستان آن درباره یک گلِ سر است. گلِ سر، روی موهای دخترک نشسته است. دخترک در حال بازی کردن است که گل سر هم بازیگوشی می‌کند، از موهای دخترک باز می‌شود و روی زمین می‌افتد. دخترک برای استراحت کردن به اتاق می‌رود و اصلاً متوجه گلِ سرش نمی‌شود. چند ساعت می‎گذرد و هیچ‌کس سراغ گلِ سر نمی‌آید. گلِ سر از پرنده و گربه می‎خواهد که او را با خود ببرند؛ اما آن‌ها قبول نمی‌کنند ؛ چون فکر می‌کنند گل‌ها نباید جایی بروند. سرانجام دختر متوجه نبود گلِ سرش می‌شود و دنبالش می‌گردد.

قوقولی‌قوقو

معرفی کتاب
این داستان از مجموعه «قصه‌های فندقی» است و قصه غازی را روایت می‌کند که صبح، وقتی آقای خروس همه را بیدار می‌کند تا به کارهایشان برسند، خواب است. غاز تا شب می‌خوابد و وقتی همه به خواب می‌روند ، بیدار می‌شود و به دنبال غذا به راه می‌افتد. آقای موش غاز را می‌بیند و به او هشدار می‌دهد که شکار جغد نشود. قورباغه نیز به غاز هشدار می‌دهد که مواظب روباه باشد؛ ولی غاز گرسنه است و به این حرف‌ها توجه نمی‌کند. ناگهان غاز، صدای جغد و روباه را می‌شنود که خیلی نزدیک هستند. غاز به طرف لانه‌اش فرار می‌کند و تصمیم تازه‌ای می‌گیرد.