Skip to main content

آهوی اسیر

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است و داستان آهوی زیبایی را روایت می‎کند که در دام می‌افتد. آهو از موشی که از آنجا رد می‌شود، خواهش می‌کند که بندها را پاره کند و او را نجات دهد؛ ولی موش هیچ توجهی به آهو نمی‌کند. التماس‌های آهو هم فایده‌ای ندارد. موش نمی‌خواهد با این کار به دست شکارچی بیفتد. در همین موقع عقابی از آسمان فرود می‌آید و به سرعت برق، موش را به چنگال می‌گیرد و... . شکارچی می‌آید و با دیدن زیبایی آهو دلش نمی‌آید او را بکشد. تصمیم می‌گیرد آهو را در بازار بفروشد و... .

یک‌پند و سه‌پند

معرفی کتاب
این کتاب جلد چهارم از مجموعه «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است. در این قسمت، داستان شغالی روایت می‌شود که باغبان هنگام خوردن انگورهای باغ او را می‌بیند و حسابی کتکش می‌زند. شغال فرار می‎کند و نزد دوست قدیمی‌اش، گرگ، می‎رود و... . شغال می‌خواهد خری را فریب دهد و به نزد گرگ بیاورد تا گرگ او را شکار کند و... . خر بیچاره که از کار زیاد خسته است، فریب شغال را می‌خورد و با او همراه می‌شود؛ اما بین راه متوجه اشتباهش می‌شود و در صدد جبران آن برمی‌آید. او به شغال می‎گوید باید بازگردد و پندنامه پدرش را بردارد.

بزغاله آوازه‌خوان

معرفی کتاب
این کتاب جلد پنجم از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است. روزی بزغاله‌ای از گله جدا می‌شود و راهش را گم می‌کند. بزغاله با گرگی روبه‌رو می‌شود و همین که گرگ می‌خواهد به او حمله کند، فکری به ذهنش می‌رسد تا خود را نجات دهد. بزغاله می‌گوید چوپان او را فرستاده تا گرگ او را بخورد؛ اما او می‌خواهد که پیش از خوردن، برایت آواز بخوانم. گرگ فریب بزغاله را می‌خورد و قبول می‌کند؛ سپس ... .

موش و دوستان دروغکی

معرفی کتاب
این کتاب جلد چهارم از مجموعه «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است. پیرمرد کشاورز، هنگام مرگ تمام دارایی‌اش را به تنها پسرش می‌بخشد و از او می‌خواهد این ثروت را هدر ندهد. جوان با دوستان ناباب رفاقت می‌کند، دوستانی که او را فقط به خاطر پولش می‌خواهند. مادرش مرتب او را نصیحت می‌کند و جوان برای امتحان کردن دوستانش، دروغ بزرگی می‌گوید و صمیمی‌ترین آن‌ها به راحتی حرف او را باور می‌کند. مدت‌ها می‌گذرد و جوان تمام دارایی خود را از دست می‌دهد. روزی که جوان برای دوستانش از بی‌پولی و گرفتاری‌اش حرف می‌زند... .

خروس دنیادیده

معرفی کتاب
این کتاب جلد سوم از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است. روزی خروس پرطلایی که بسیار زیرک و دنیادیده است، به باغ می‌رود و از دیدن آن همه زیبایی به هیجان می‌آید و شروع به آواز خواندن می‌کند. صدای زیبای خروس به گوش روباهی می‌رسد که از گرسنگی شکمش به پشتش چسبیده است. روباه برای شکار خروس نقشه‌ای می‌کشد و به او نزدیک می‌شود. خروس که حواسش به روباه است، روی درختی می‎پرد و به خواندن ادامه می‌دهد. روباه می‌گوید پادشاه فرمان جدیدی صادر کرده است که طبق آن هیچ‌کس نباید به دیگری ظلم کند و همه باید با هم مهربان باشند و... . آیا خروس فریب حرف‎های روباه را می‌خورد و شکار او می‌شود؟

گربه و اسب و سوارکار

معرفی کتاب
این کتاب جلد دوم از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است. شکارچی جوانی که اسبی تندپا و سگی شکاری دارد، هر روز به همراه سگش، به شکار می‌رود. یک روز او گربه‌اش را می‌بیند که گنجشکی را شکار کرده است. او خیلی خوشحال می‌شود که گربه‌اش هم مانند خودش شکارچی است. بنابراین، تصمیم می‌گیرد روز بعد گربه‌اش را برای شکار همراه خود ببرد. شکارچی با خود فکر می‌کند که با حضور گربه دیگر نیازی به سگ نیست و... . وقتی شکارچی کبکی را می‌بیند، گربه را روی کبک می‌اندازد؛ ولی اتفاقی رخ می‌دهد که او متوجه اشتباهش می‌شود.

سه‌راهزن

معرفی کتاب
این کتاب جلد نخست از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است. سه راهزن که مدتی است بی‌پول شده‌اند، در خرابه‌ای گنج پیدا می‌کنند. یکی از آن‌ها با مقداری پول به شهر می‌رود تا غذایی تهیه کند. دو راهزن دیگر نقشه می‌کشند که او را بکشند و سهمش را بین خود تقسیم کنند. هنگاهی که راهزن سوم با غذا باز می‌گردد، دو راهزن دیگر با چوبی بزرگ و ضخیم به جانش می‌افتند و او را می‌کشند؛ سپس شروع به غذا خوردن می‌کنند، غافل از اینکه... .

مکس و پرنده

معرفی کتاب
«مکس» گربه شجاع و نترس، وقتی پرنده‌ای را می‌بیند، فکر می‎کند می‌تواند با او دوست شود. پرنده کوچولو که هنوز نمی‌تواند پرواز کند، از دوست خود، مکس، می‌خواهد قوانین پرواز را برای او توضیح دهد؛ اما مکس در فکر شکار پرنده و حتی خوردن اوست. پرنده کوچولو مکس را قانع می‌کند که پس از یاد گرفتن پرواز، درباره شکار با هم صحبت می‌کنند و مکس تمرین پرواز را با پرنده شروع می‌کند و... .

مکس شجاع

معرفی کتاب
«مکس» گربه‌ای شجاع و نترس است که می‌خواهد به شکار موش برود؛ اما مگر می‌شود ندیده و نشناخته موش گرفت!؟ پس فقط کافی است مکس بداند که موش چه شکلی است تا شکارش کند. او به راه می‌افتد و در راه هر حیوانی را که می‌بیند، مانند مگس، ماهی، فیل، گنجشک و... می‌پرسد آیا شما موش هستید؟ سرانجام مکس به موش می‌رسد؛ اما موش خودش را هیولا معرفی می‌کند و... .

توی کتاب گیر افتادم!

معرفی کتاب
وقتی نویسنده «هیلی» را وارد کتاب می‌کند، او حسابی هیجان‌زده می‌شود؛ اما انگار توی کتاب بودن، آن‌قدرها هم سرگرم‌کننده نیست. هیلی دوست دارد از کتاب بیرون بیاید. به همین علت، دوستانش می‌خواهند به او کمک کنند. «ریچل» تلاش می‎کند با ناخن او را از کتاب جدا کند. «جیکوب» کتاب را از دو طرف می‌کشد تا هیلی به بیرون پرتاب شود و... ؛ اما هیچ‌کدام از این راه‌ها فایده‌ای ندارد. پس هیلی چگونه می‌تواند از کتاب بیرون بیاید؟