خانه دیوانه
معرفی کتاب
خانهای یک آجرش کم بود و هرکسی به طرفش میآمد، دنبالش میکرد و با ناودانش او را خیس میکرد یا با دودکشش میزد توی سرش! مرغ، گربه، خر و سگ به ترتیب به سراغ خانه دیوانه میروند و از او میخواهند که خانه آنها باشد؛ اما خانه دنبالشان میکند و... . روزی خانه خود را در محاصره گرگها میبیند و از ترس میلرزد و آرزو میکند کاش مرغ و گربه و خر و سگ آنجا بودند و کمکش میکردند. او فریاد میزند و کمک میخواهد و... . آیا کسی برای کمک به خانه دیوانه پیدا میشود؟
خرگوشی و یک معما
معرفی کتاب
این کتاب جلد دهم از مجموعه «قصههای بیکلام» و حاوی داستانی تصویری و بدون متن است که برای کودکان چهار تا هفت سال و برای تقویت خلاقیت، مهارت قصهگویی و واژهیابی تهیه شده است. در این داستان خرگوشی باهوش با پیگیری، پشتکار و مطالعه کتابهای مختلف تلاش میکند تا راهحل معمای مطرح شده را پیدا کند. شایان ذکر است که داستان با همکاری کودکان با مربیان و والدین خوانده و فهمیده میشود.
تق تق، بیا بیرون
معرفی کتاب
این داستان تصویری درباره دوران نوزادی حیوانات است. پرندگان از تخم بیرون میآیند. ابتدا یک تخم هستند، بعد از مدتی تخم تَرَک برمیدارد و عاقبت میشکند و یک جوجه از آن بیرون میآید. تخم دیگری هست که هنوز نشکسته است و جوجهها مرتب به آن نوک میزنند تا سرانجام تَرَک برمیدارد و میشکند؛ اما از این تخم، جوجه درنمیآید! این دیگر چیست؟
نانسی میداند
معرفی کتاب
«نانسی» میداند که چیزی را فراموش کرده است، او فکر میکند شاید یادش بیاید که چه چیزی را فراموش کرده، نانسی به همه چیز فکر میکند. به لباسهای جورواجور. به چیزهای که هم شکلاند. گاهی اوقات گوشهای نانسی چیزهایی را به یادش میآورند. گاهی شکم و بینیاش... .
این کتاب، داستان فیلی است که چیزی را فراموش کرده و برای به یادآوردن آن به همه چیز فکر میکند. تا اینکه بالاخره متوجه میشود چه چیزی را فراموش کرده است.
این کتاب، داستان فیلی است که چیزی را فراموش کرده و برای به یادآوردن آن به همه چیز فکر میکند. تا اینکه بالاخره متوجه میشود چه چیزی را فراموش کرده است.
آنتون شعبدهبازی میکند!
معرفی کتاب
«آنتون» یک کلاه شعبدهبازی دارد و حالا میخواهد یک درخت را غیب کند؛ اما چرا درخت غیب نمیشود؟ شاید زیادی بزرگ است؟ شاید بتواند پرنده را که کوچکتر است، غیب کند و بله پرنده غیب میشود! آنتون به دوستش، «لوکاس»، میگوید که میتواند شعبدهبازی کند؛ ولی لوکاس باور نمیکند و آنتون او را غیب میکند و... . حالا آنتون میخواهد لوکاس را ظاهرکند؛ اما چیزی که ظاهر میشود، لوکاس نیست! چه بلایی سرِ لوکاس آمده است؟
آنتون و برگها
معرفی کتاب
در یک روز پاییزی «آنتون» همه برگهایی را که روی زمین ریخته، با شِنکش جمع میکند؛ اما یک برگ جامانده است! آنتون میخواهد آن برگ را هم بردارد که ناگهان باد میآید و برگ را با خود میبرد، آنتون دنبال برگ میدود. «لوکاس» در حال تاپبازی است که برگ از جلویش رد میشود. او سعی میکند برگ را بگیرد؛ اما... . برگ از جلوی «نینا» و «گِرتا» هم رد میشود. حالا همه با هم به دنبال برگ هستند. برگ بین شاخه درختی گیر کرده است و... .
شما یک دماغ زرد ندیدید؟
معرفی کتاب
این داستان درباره مرد بسیار تنبلی است که از صبح تا شب، فقط میخورد و میخوابد تا اینکه روزی چشمهایش از جایشان بیرون میآیند و تصمیم میگیرند با هم بروند و دنیا را ببینند! گوشها هم از جای خودشان کنده میشوند و با هم میروند تا صداهای قشنگ دنیا را بشنوند! دست و پاها هم. چند ساعت بعد، پشهای لُپ او را نیش میزند؛ ولی او چشم ندارد تا ببیند و دست که پشه را بزند. او میخواهد از جایش بلند شود؛ اما پا ندارد. مرد تنبل خیلی پشیمان است و میخواهد به دنبال چشمهایش برود؛ اما بدون پا چطور میتواند این کار را انجام دهد؟
سنگ قرمز کوچولو
معرفی کتاب
یک روز خالهسوسکه، سنگ کوچکی پیدا میکند که مثل انار قرمز است! او سنگ را نزد خیاطباشی میبرد تا آن را به پیراهنش بدوزد؛ اما خیاطباشی نمیتواند این کار را بکند؛ چون سنگ سوراخ ندارد. خالهسوسکه سنگ را نزد کفاش میبرد؛ اما کفاش هم نمیتواند سنگ را به کفش بچسباند؛ چون سنگ باید دوتا باشد تا اینکه زرگرباشی از سنگ قرمز، یک انگشتر زیبا برای خالهسوسکه درست میکند.
قصههایی برای پیشدبستانیها
معرفی کتاب
این کتاب شامل شانزده داستان کوتاه است که نویسندگان آن را به منظور خواندن برای کودکان پیش دبستانی نوشتهاند. قصههای قدیمی و جدید که باعث رشد قوه تخیل کودکان میشود.داستان اول درباره پسری به نام «اریک» است که دلش حیوان خانگی میخواهد. او در جمعهبازار یک فیل برنده میشود! یک فیل زنده و واقعی. در راه خانه، فیل موزهای میوهفروشیِ «اسپراوت» را میخورد و گلهای باغچه خانم «گروگینز» را و... . اریک فیلش را به هر زحمتی است به اتاقش میبرد و... .
طبعا به دلیل عدم توانایی کودکان پیش دبستانی در خواندن، این داستانها باید توسط مربی خوانده شوند.
طبعا به دلیل عدم توانایی کودکان پیش دبستانی در خواندن، این داستانها باید توسط مربی خوانده شوند.
با عشق، از طرف مامان
معرفی کتاب
مادرِ «کیپلینگ»، پنگوئن کوچولو، به سفر میرود و میگوید به زودی برمیگردد؛ اما مادر برای شام نمیآید و حتی برای خواب! صبح روز بعد، پنگوئن کوچولو همهجا را میگردد؛ اما خبری از مادر نیست! «کیپلینگ» سنگهای آرزویش را روی زمین میچیند و برای مادرش آرزو میکند؛ ولی هیچکدام از آرزوهایش برآورده نمیشوند! تا اینکه مادر جعبهای برای او میفرستد که پر از چیزهایی است که پنگوئن کوچولو دوست دارد و... .