شال و کلاه زیزیلی
معرفی کتاب
"زیزیلی" یک زرافۀ کوچک و بامزه است. اما گاهی حواسش پرت میشود و وسایلش را در مدرسه جا میگذارد. مثل همین امروز که موقع مدرسه رفتن فهمید شال و کلاهش نیست. به بیرون از خانه نگاه کرد. یک عالمه برف روی زمین نشسته بود. ناگهان در خانه به صدا در آمد. بچه فیل بود که میخواست خبر تعطیلی مدرسهها را در این روز برفی به دوستش بدهد. او یک خبر خوب دیگر هم برای زیزیلی داشت...
گیلیگیلی توی سایه
معرفی کتاب
"گیلیگیلی" گرمش بود و دنبال سایهای خنک برای خودش میگشت، فقط برای خودش. یک درخت بزرگ دید که یک عالمه انگور رسیده داشت. به طرف آن دوید و شروع به خوردن انگورها کرد. فکر میکرد تمام انگورها برای اوست و تا تمامشان نکند نباید از آنجا برود. انگورها تمام نمیشدند اما کمکم ظرفیت شکم گیلیگیلی داشت تمام میشد. ناگهان...
گیلیگیلی و کیک سبز
معرفی کتاب
چند روز به "سیزدهبهدر" مانده بود که دیگر طاقت "گیلیگیلی" از گرسنگی طاق شد. فیلهای بزرگتر به او گفتند فقط چند روز مانده است تا آدمها سبزههای نوروز خود را به رودخانه بسپارند. آنوقت به همه غذا میرسید. سبزهها، مثل کیکهای تولد سبز، همهجا را فرا میگرفتند و دیگر هیچ فیلی گرسنه نمیماند. گیلیگیلی هر روز به رودخانه سر میزد. برای همین اولین فیلی بود که سبزهها را دید. فکر میکنید او چند کیک سبز خورد و چند بار برای خودش تولد گرفت؟
گیلیگیلی خوابش میآد
معرفی کتاب
وقت بازی است و تمام حیوانات جنگل میخواهند این طرف و آن طرف بپرند و با همدیگر شاد باشند. اما "گیلیگیلی"، بچه فیل چاق و تپلی، خسته است و میخواهد زیر یک درخت بخوابد. میمونها و زنبورها و اسب دُمسیاه همگی در حال بازی کردن هستند و گیلیگیلی هی شکمش را میخاراند و به این طرف و آن طرف میچرخد. شب شده است و همۀ حیوانات به خانههای خود میروند تا بخوابند. اما حتی ذرهای خواب هم در چشمهای گیلیگیلی وجود ندارد.
گیلیگیلی از چی ترسید؟
معرفی کتاب
"گیلیگیلی" یک روز راه میافتد که به طرف نیزار برود و بازی کند. تمام فیلها به او میگویند آن طرف نرو! چون یک کرگدن عصبانی آنجاست. اما گیلیگیلی به حرفشان گوش نمیکند و میگوید: کی از کرگدن عصبانی میترسد؟ کرگدن خرناسهای میکشد و شاخی به او میزند که نگو و نپرس! گیلیگیلی لنگلنگان به راه خود ادامه میدهد. ناگهان فیلها داد میزنند: یک گودال سر راهت است، توی آن نیفتی. شاید بتوانید حدس بزنید که گیلیگیلی در جواب آنها چه میخواهد بگوید.
گیلیگیلی و آببازی
معرفی کتاب
"گیلیگیلی" یک بچهفیل است و هنوز خیلی چیزها را بلد نیست. او یک روز با دوستانش به دریاچه میرود تا آبتنی کنند. خورشید میتابد و دریاچه پر از گلهای نیلوفر است. تا نزدیکهای غروب خورشید، آنها هنوز مشغول بازی هستند و هوا کمکم رو به سردی میرود. همگی تصمیم میگیرند از آب بیرون بیایند به جز گیلیگیلی. او دلش نمیخواهد بازی را تمام کند...
گیلیگیلی و پرنده
معرفی کتاب
"گیلیگیلی" یک بچهفیل است. یک روز که روی تپهها قدم میزد یک پرندۀ کوچک دید. گیلیگیلی شروع کرد به تعریف کردن از ویژگیهایش برای پرنده؛ او یک خرطوم دراز داشت، گوشهایش پهن بود و خودش هم خیلی خیلی بزرگ بود. پرنده اما هیچکدام از اینها را نداشت و فقط دو بال کوچک روی بدنش بود. کسی چه میداند؟ شاید پرنده با همان دو بال کوچک، از فیل قویتر باشد.
ارتباطات من
معرفی کتاب
ما در طول روز با دیگران صحبت میکنیم و عقاید و احساسات خود را مطرح میکنیم. به نحوۀ صحیح چنین ارتباطاتی، مهارت برقراری رابطۀ موثر میگویند. در این کتاب، فعالیتهایی در جهت تقویت این مهارت در کودکان پیشدبستانی طراحی شده است. نمایش و بازیهایی که هر کدام به توانمندسازی بخشهایی از این مهارت کمک میکنند؛ نگاه کردن به طرف مقابل هنگام گفتگو، گوش کردن، رعایت نوبت در صحبت، استفادۀ مناسب از زبان بدن، تغییر دادن چهره در حالات مختلف روحی، دربارۀ موضوع مشترک صحبت کردن نمونههایی از این موارد هستند.
تفکر خلاق
معرفی کتاب
فعالیتهایی مثل نقاشی با پوست میوهها، خیالپردازی، آموزش مفاهیمی مثل بازیافت در قالب شعر، کاردستی، قصهخوانی، بازی و نمایش خلاق در این کتاب وجود دارد. مربیان با خواندن شیوۀ انجام هر بازی میتوانند به اهدافی که در ابتدای هر صفحه ذکر شده است برسند. از اهداف این کتاب پرورش تفکر خلاق است که در امر حل مسئله نقش اساسی ایفا میکند.