فیل کوچولو کجا خوابیدی؟
معرفی کتاب
در این داستان "فیلکوچولو" منتظر مادرش است تا به شکم گرم و نرم او تکیه بدهد و بخوابد. اما یک سنجاقک میآید و فیلکوچولو را به دنبال خود میکشاند. فیلکوچولو شب را کنار یک تختهسنگ که هنوز گرمای خورشید را در خود دارد به خواب میرود. او در تاریکی فکر میکند که تختهسنگ مادرش است. حالا صبح شده و او باید مادرش را پیدا کند. ردپاهای خودش را میبیند و در جهت عکس آنها میرود تا به مادرش برسد. مادر با دیدن او خیلی خوشحال میشود اما چون تمام شب را به دنبالش گشته بود از خستگی روی شکم فیلکوچولو خوابش میبرد.انگار حالا فیل کوچولو مادر شده است و مادر را در آغوش خود خوابانده است.
دستورزی و کاردستی
معرفی کتاب
در این کتاب، فعالیتهایی مثل ساختن دستمال جیبی معطر، نقاشی با کاغذ پاره، رنگآمیزی با حبوبات، جداسازی زبالههای سمی، حکاکی، بافت شطرنجی و نقاشی با پنبه طراحی شده است. هدف این تمرینات دستورزی به منظور آمادگی برای نوشتن، بالا بردن حوصله، ساخت یک وسیله و ایجاد خلاقیت و غیره در کودکان است. کتاب به دو بخش کلی تقسیم شده است: کاردستی، دستورزی. کاردستیها به گونهای طراحی شدهاند که ابزار و لوازم مورد نیاز آنها ساده و در دسترس باشد. در تمرینات نوع دوم، کودک با پررنگ کردن طرحهای ساده که کمکم دشوار میشوند، برای تقویت انگشتانش تلاش میکند.
دستورزی و کاردستی کتاب راهنما
معرفی کتاب
این کتاب که به عنوان کتاب راهنما برای جلدی دیگر تدوین شده است، به شرح اهداف و شیوۀ انجام هر فعالیت در کتاب اصلی میپردازد. مراحل انجام هر فعالیت و مواد مورد نیاز برای تمرینات در همین کتاب مطرح شدهاند. نکاتی نیز برای مربیان در بخش ابتدایی کتاب وجود دارد تا نتایج بهتری در آموزش حاصل شود؛ مثل قرار دادن دوبارۀ مواد اولیه در اختیار کودکان در صورت خراب شدن مواد در دفعۀ نخست، سختگیری در کمک عملی رساندن به کودکان، دور نینداختن محصولات ایراددار کودکان و غیره.
شنیدم میخواهی نقاشی کنی 1
معرفی کتاب
پرورش هنر نقاشی از جمله آموزشهای مخصوص دوران دبستان است. این اثر که اولین شماره از مجموعهای سهجلدی است، صفحههایی برای کشیدن نقاشی و رنگزدن آن دارد که ایدههایی به مخاطب میدهد. در واقع، نویسنده در هر صغحه با آوردن طرحی کلی و پایهای از یک موضوع و سپس مطرحکردن سؤال یا نوشتهای، مخاطب را به نقاشیکشیدن تشویق و تحریک میکند. عنوان بعضی از نمونههای نقاشیهای کتاب عبارتاند از: «چی داری میپزی؛ یک چیزی پایم را نیش زد؛ این کلاهها مال چهکسانی هستند.»
آوای نور (انس با قرآن) ویژه نوآموزان پیشدبستانی
معرفی کتاب
این کتاب برای آشنایی بیشتر نوآموزان با قرآن کریم و ایجاد علاقه در آنان برای یادگیری قرآن است. در هر صفحه فعالیتی وجود دارد و هدف و دستور کار آن فعالیت نیز ذکر میشود. از مباحثی که به کمک هر آیه به کودکان آموزش داده میشود میتوان به این موارد اشاره کرد: شروع کارها با یاد خدا، احترام به پدر و مادر، نظم و پاکیزگی، دوستی با طبیعت، نیکوکاری، مسئولیتپذیری و حرف زدن با خدا.
طبیعت رنگارنگ: ویژه نوآموزان پیشدبستانی
معرفی کتاب
در این کتاب، موضوع طبیعت، در قالب فصلها به کودکان آموزش داده میشود. در هر بخش از کتاب، فعالیتهایی مثل بازی، نقاشی، نمایش خلاق، قصه، شعر، کاردستی و گردش علمی طراحی شده است. اهداف مورد نظر هر فعالیت در بالای آن صفحه ذکر شدهاند و در پایین صفحه شیوۀ اجرای آن فعالیت بیان میشود. برخی از اهداف فعالیتها عبارتند از: تشخیص رنگها، آشنایی با لباسهای گرم، مراقبت از حیوانات، آشنایی با سفرۀ هفتسین، آشنایی با میوههای تابستان و آشنایی با سفر کردن.
از خانه تا مدرسه
معرفی کتاب
این کتاب، جلد اول از مجموعۀ چهار جلدی کتاب کودک-مربی است. این جلد برای تدریس در دو ماه مهر و آبان تعیین شده است. از موضوعاتی که در این جلد است میتوان به آماده شدن برای رفتن به مدرسه، صبحانه خوردن، زمین بازی، وسایل کلاس، احترام به حقوق دیگران، کوچه و محل زندگی، چراغ راهنمایی، پلیس و اتوبوس اشاره کرد. مشاهده و گفتوگو، قصه، گردش علمی، نمایش خلاق و بازی از فعالیتهایی هستند که برای یادگیری بهتر این مفاهیم طراحی شدهاند.
دوست من: ویژه نوآموزان پیشدبستانی
معرفی کتاب
در این کتاب عناوینی مثل حواس پنجگانه، احساسات، مراقبت از خود و تغذیه بررسی میشوند. هر کدام از این عناوین به موضوعات کوچکتری مانند دیدن، شنیدن، چشیدن، شادی، خشم، مسواک کردن، مراقبت از چشم، خوردن غذاهای سالم، خوردن میوه و سبزیجات و غیره تقسیمبندی میشوند. هر بخش دارای فعالیتهایی مثل شعر، نقاشی، بازی، نمایش خلاق، قصه و کاردستی است و شیوۀ اجرای هر یک نیز در پایین صفحات گفته شده است.
کی به پارک میرویم
معرفی کتاب
"کاملیا" میخواهد سرسرۀ جدیدی را که در پارک نصب کردهاند، ببیند. مادرش تصمیم میگیرد عصر به همراه پسرخالۀ کوچک کاملیا به نام "مارتین" به پارک بروند. کاملیا با خودش فکر میکند مارتین هنوز آنقدر بزرگ نشده است که بتواند سوار سرسره شود. آنها به پارک میرسند و با بالا رفتن از پلههای سرسره، پاهای کاملیا شروع به لرزیدن میکنند. کاملیا تصمیم میگیرد به پایین برگردد اما بچههای زیادی پشت سر او و مارتین ایستادهاند و راه برگشت بسته است. ناگهان مارتین یک فکر خوب به سرش میزند.