ده پرنده زرد و سبز و آبی
معرفی کتاب
این کتاب داستان ده پرندۀ کوچک را تعریف میکند. پرندههایی که یکی یکی روی شاخۀ درخت میآیند و برای گرم شدن به هم میچسبند. طراحی هر صفحه به گونهای است که تصویر هر پرنده در همان صفحه باقی میماند و با کوچکتر شدن صفحات بعد، پرندههای دیگر نیز در کنار پرندۀ قبل قرار میگیرند. اما یکی از این ده پرنده دوست ندارد روی شاخهای که دوستانش نشستند، بیاید. تا طلوع خورشید زمان زیادی باقی مانده است و پرندۀ تنها دیگر طاقت سرما را ندارد. اگر دوست داشتید، تا این پرندۀ لجباز یخ نزده است کتاب را تا صفحۀ آخر بخوانید. شاید بتوانید نجاتش دهید.
ده عدد، ده قصه
معرفی کتاب
در این کتاب، اعداد به صورت غیر مستقیم و در قالب داستان تصویری به کودکان آموزش داده میشوند. هر صفحه به شکلی طراحی شده است که کودکان بتوانند از جهات مختلف آن را ورق بزنند و در هر کدام با تصویری مواجه شوند که عدد مورد نظر را به شکلی در خود دارد؛ مثلا برای آموزش عدد دو، دو اردک در شکم تمساح کشیده شده است یا در صفحهای دیگر دو تمساح در آب هستند. رنگآمیزی هر نوع حیوان با یک یا چند رنگ محدود انجام شده است اما در عین سادگی جذابیت دارد. این کتاب فقط تا عدد ده را آموزش میدهد.
نوک طلا رفته کجا؟ و دو داستان دیگر
معرفی کتاب
در این کتاب، سه داستان دربارۀ حیوانات وجود دارد. داستان اول به غذای هر حیوان پرداخته است؛ گاو علف میخورد، به نظر قورباغه حشرات خوشمزهترین غذا هستند و مرغ و خروسها دانههای ریز گیاهان را دوست دارند. در داستان دوم، کودکان با صدای حیواناتی مثل مرغ، خروس، گاو، گوسفند، سگ و گربه آشنا میشوند و در داستان سوم ویژگیهای حرکتی هر حیوان را میشناسند. در متن کتاب به جای نام هر حیوان یا غذا، از تصویر آن استفاده شده است.
یک دوست تازه
معرفی کتاب
"خرگوشک" بیشتر اوقات نقاشی میکشید. او به دوستانش هم نقاشی کردن را یاد میداد. تا اینکه یک روز دوستی جدید پیدا کرد. یک گل سرخ. او هر روز به دوست جدیدش سر میزد و دوستان قدیمیاش دیگر او را نمیدیدند. تا اینکه یک روز باد تندی دوست جدید را با خود برد و خرگوشک افسرده و ناراحت به خانه برگشت. اما دوستان قدیمی تنهایش نگذاشتند و برای او هدیههای زیبا بردند. تصویرپردازی کتاب به گونهای است که تمام صفحات با رنگ پر شدهاند و فضای یک اثر نقاشی شده را به خواننده منتقل میکنند. حالاتی که خرگوشک با دوست جدیدش داشت، همه در قالب نقاشیهایی روی کاغذ روایت شدند. سایهروشنها، استفاده از تکنیک پاشیدن رنگ و تکنیکهای دیگر در کار با آبرنگ، از زیباییهای تصویرپردازی در هر صفحه از این کتاب هستند.
یکی بود
معرفی کتاب
روزی روزگاری تعداد زیادی مورچۀ سیاه در یک جنگل با مادرشان زندگی میکردند. اما گروه دیگری هم بودند که تعدادشان از آنها خیلی بیشتر بود؛ مورچههای قرمز. مورچههای قرمز هر روز به لانۀ مورچههای سیاه حمله میکردند و آنها را میترساندند. مورچههای سیاه کوچکترین و بیصداترین موجودات بودند. آنها هیچوقت فکرش را هم نمیکردند که کسی صدای آنها را بشنود یا به کمکشان بیاید. اما یک نفر بود که صدای آنها را میشنید. صدای تمام موجودات را میشنید. کسی میداند او کیست؟