پسر من، میو
معرفی کتاب
سال پیش در اخبار رادیو خبری پخش شد مبنی بر اینکه پسری نُه ساله ناپدید شده است. «کارل آندرس» از خانهاش خارج شده و دیگر برنگشته بود... . او پسربچهای تنها و غمگین است که دوست دارد مثل بچههای دیگر در خانهای پُرمهر، همراه با پدر و مادری مهربان زندگی کند. روزی کارل غولی را از توی چراغ جادو آزاد میکند و... .
زندگی روی در یخچال
معرفی کتاب
«کلر» درگیر ماجراهای نوجوانی است؛ دبیرستان، دوستان و شناخت هویت تازهاش. مادر مجبور است دستتنها هم به امور خانه رسیدگی کند و هم مسائل شغلیاش را پیش ببرد. مادر و دختر بهندرت یکدیگر را میبینند و عمده ارتباطشان از طریق یادداشتهایی است که برای هم روی درِ یخچال میگذارند تا اینکه زندگیشان دستخوش بحرانی بزرگ میشود و مادر مبتلا به سرطان میشود!
دختر سرگردویی
معرفی کتاب
بدن دختر سرگردویی از ترکه درخت سیب بود، سرش یک گردو که دماغ خیلی نوکتیزی روی آن رشد کرده بود. لباسش از پارچه کتان شطرنجی و... . خانهاش از بریدههای چوب ذرتی بود که خوب به هم چفت شده بود. این خانه زیر درختچه یاس بنفش قرار داشت که... . روزی کلاغ که همیشه به دختر سر میزد، برایش خبر آورد که این زمستان، قرار است خانواده «براون» همه با هم به شهر بوستون بروند! دختر سرگردویی که نمیتواند این خبر را باور کند، تصمیم میگیرد خودش حقیقت را کشف کند و... .
اسب سحرآمیز
معرفی کتاب
فردا جشن سال نو است.«ایرِنا» همراه پدرومادرش به روستا میروند؛ اما خیلی زود باید به خانه برگردند؛ چون کارهای زیادی باید انجام دهند. از طرفی پدرومادر میخواهند برای دخترشان هدیهای بخرند؛ ولی ایرنا چیزی نمیخواهد تا اینکه در دکان عتیقهفروشی، اسب چوبیای را میبیند که مثل خودش تنها و غمگین است. او اسب به خانه میبرد و مانند اسب واقعی تیمارش میکند؛ اما... .
معماهای شرلوکهولمز
معرفی کتاب
در این کتاب از مجموعه «کتابخانه کلاسیک»، سه ماجرا از «ماجراهای شرلوک هولمز» روایت میشود. چطور ممکن است خانمی تنها که درِ اتاقش را هم قفل کرده است به قتل برسد؟ چرا یک باشگاه عجیب و پُر رمز و راز فقط کسانی را میپذیرد که موی قرمز دارند؟ جریان غازی را که جواهری بسیار ارزشمند بلعیده است از چه قرار است؟ شرلوک هولمز، بزرگترین کارآگاه جهان به همراه دوستش «دکتر واتسون» در این کتاب به این سؤالها پاسخ میدهد.
سفرهای گالیور
معرفی کتاب
«سفرهای گالیور»، سفرنامه «ناخدا لموئل گالیور» به سرزمینهای عجیبوغریب در جایجای جهان است. او که یک پزشک دریایی آموزشدیده است در کشتی مشغول دریانوری است. اما زمانی که کشتیاش غرق میشود به سرزمین «لیلیپوت» میرسد. در این سرزمین اندازه بدن افراد، یک دوازدهم آدمهای عادی است و به همین دلیل کشورشان هم حسابی کوچک است. گالیور آنجا مانند یک غول بزرگ به نظر میرسد. سفر بعدی او... .
گوژپشت نتردام
معرفی کتاب
در پاریس قرن پانزدهم میلادی، «کلود فرولو»، رئیس نگهبانان شهر، از روی ترحم، سرپرستی نوزاد ناقصالخلقه و گوژپشتی را برعهده میگیرد و او را در «برج کلیسای نتردام» نگهداری میکند. در ابتدا این کودک زشت و بدترکیب را «کازیمودو» مینامند، اما بعدها او به «گوژپشت نتردام» معروف میشود. کازیمودو که دارای بدنی پُرزور و توان است، مسئولیت نواختن ناقوسهای کلیسا را برعهده دارد. بیست سال بعد، پاریس در تکاپوی برگزاری یک جشن است. کازیمودو که اکنون فردی منزوی و تنهاست در آرزوی شرکت در جشن است، اما... .
شاهزاده کوچک
معرفی کتاب
کاپیتان «ریچارد کرو»، تنها فرزند خود، «سارا» را در هند بزرگ کرده و در آنجا در ارتش انگلیس مستقر است. از آنجا که آبوهوای هند برای کودکان بسیار سخت است، خانوادههای انگلیسی که در آنجا زندگی میکنند بهطور سنتی فرزندان خود را به مدرسه شبانهروزی میفرستند. کاپیتان، دختر 7سالهاش را در مدرسه شبانهروزی دخترانه «مین چین» در لندن ثبتنام میکند و آنقدر به دخترش امتیاز میدهد که باید برای تجملات استثنایی مانند یک اتاق خصوصی برای او، یک خدمتکار شخصی و یک اتاق جداگانه، همراه با کالسکه شخصی و...، مبالغ زیادی پرداخت کند. اما با مرگ ناگهانی پدر، سارا دچار فقر و تنگدستی میشود و... .
جادوگر شهر اُز
معرفی کتاب
«دوروتی» در دشتهای سرسبز کانزاس آمریکا زندگی میکند. روزی گردباد بزرگی خانهاش را بلند میکند و میبرد! گردباد او و سگش را به جای دوری میبرد؛ سرزمین جادویی اُز! دوروتی چطور میتواند به سرزمین خودش بازگردد؟ او با یک جادوگر خوب، یک مترسک، یک شیر و یک آدم آهنی برخورد میکند که میخواهند کمکش کنند.
تایرون گندهبک
معرفی کتاب
«بولاند» بچهدایناسوری بود که از دایناسور بودن خسته شده بود؛ چون با وجود دوستان زیاد، یک دشمن گنده و گردنکلفت هم داشت؛ به اسم «تایرون» که از همه گندهتر و قویتر بود و مدام بولاند را اذیت میکرد. روز شنبه با کیسهای پر از آب، روز یکشنبه با پشت پا گرفتن، روز بعد با گرفتن غذای بولاند به زور و... . بولاند سعی میکرد از او فرار کند؛ اما فایدهای نداشت و تایرون دیر یا زود او را پیدا میکرد و... .