Skip to main content

سه‌راهزن

معرفی کتاب
این کتاب جلد نخست از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های تصویری از مرزبان‌نامه» است. سه راهزن که مدتی است بی‌پول شده‌اند، در خرابه‌ای گنج پیدا می‌کنند. یکی از آن‌ها با مقداری پول به شهر می‌رود تا غذایی تهیه کند. دو راهزن دیگر نقشه می‌کشند که او را بکشند و سهمش را بین خود تقسیم کنند. هنگاهی که راهزن سوم با غذا باز می‌گردد، دو راهزن دیگر با چوبی بزرگ و ضخیم به جانش می‌افتند و او را می‌کشند؛ سپس شروع به غذا خوردن می‌کنند، غافل از اینکه... .

دزد و شپش

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های ایرانی برای بچه‌های ایرانی» است و از کتاب «مرزبان‌نامه» اقتباس شده است. این داستان درباره دزدی است که می‌خواهد برای دزدی به قصر پادشاه برود. این موضوع ذهن دزد را مشغول کرده است و دلش می‌خواهد آن را با کسی در میان بگذارد؛ ولی هیچ دوستی ندارد. بنابراین، موضوع را به شپش می‌گوید و خیالش راحت است که شپش نمی‌تواند حرف بزند و راز او را فاش کند. در ادامه داستان اتفاقاتی رخ می‎دهد که باعث می‌شود دزد دستگیر شود. او به این نتیجه می‌رسد که: «دیگر رازم را به هیچ‌کس نمی‌گویم؛ حتی به یک جانور کوچک بی‌زبان!»

مار و موش باهوش

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های ایرانی برای بچه‌های ایرانی» است و از کتاب «مرزبان‌نامه» اقتباس شده است. موشی که در باغ بزرگی لانه دارد و به راحتی و بدون مزاحم زندگی می‎کند، روزی متوجه می‌شود که مار بزرگی لانه‌اش را اشغال کرده است. موش به سراغ مادرش می‌رود و چاره کار را می‌پرسد. مادر او را نصیحت می‎کند که لانه دیگری برای خودش پیدا کند؛ اما موش که زیر بار زور نمی‌رود، راه‌حلی پیدا کرده و مار را نابود می‌کند و به خانه‌اش بازمی‌گردد.

هدهد و مرد مهربان

معرفی کتاب
این کتاب جلد دوم از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های ایرانی برای بچه‌های ایرانی» است و از کتاب «مرزبان‌نامه» اقتباس شده است. هُدهُد جای خطرناکی نشسته است. مردی که زبان پرندگان را می‌داند، به او هشدار می‌دهد؛ اما هدهدِ مغرور مطمئن است که گول نمی‌خورد. روز بعد، مرد، هدهد را در قفس می‌بیند و هدهد به اشتباهش اعتراف می‌کند. مرد هدهد را آزاد می‌کند؛ اما به او گوشزد می‌کند که: «این را بدان که هر اشتباهی را نمی‌توان جبران کرد.»

ماهی باهوش و مرغ ماهی‌خوار

معرفی کتاب
این کتاب اولین جلد از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های ایرانی برای بچه‌های ایرانی» است و بر اساس داستانی از کتاب «مرزبان‌نامه» نوشته شده است. مرغ ماهی‌خوار کنار رودخانه زندگی می‎کند. او بسیار گرسنه است و موفق می‌شود ماهی کوچکی بگیرد؛ اما فریب حرف‌های ماهی زیرک را می‌خورد و او را رها می‌کند. ماهی کوچولو در حالی که با خوشحالی از مرغ ماهی‌خوار دور می‌شود، او را نصیحت می‌کند و می‌گوید: «قبل از اینکه کاری انجام بدهی یا تصمیمی بگیری، حسابی فکر کن.»

رستم و تهمینه

معرفی کتاب
اسب «رستم»، «رخش»، ناپدید شده و رستم در پی یافتن او وارد سرزمین سمنگان می‌شود. «اَشتاد»، پادشاه سمنگان، استقبال شایسته‌ای از رستم کرده و تمهیداتی فراهم می‌کند که هیچ‌کس از حضور او باخبر نشود؛ چراکه اگر این خبر به افراسیاب برسد، برای کشتن رستم لحظه‌ای درنگ نمی‌کند؛ اما «تهمینه»، دختر پادشاه سمنگان، از وجود رستم آگاه می‌شود؛ زیرا او را در خواب دیده است. او به دیدار رستم می‌آید و آن‌ها به یکدیگر دل می‌بندند. از سویی دیگر خبر می‌رسد که افراسیاب از حضور رستم باخبر شده است و به آن طرف می‎آید.

کیکاووس و هفت آسمان

معرفی کتاب
«کیکاووس شاه» فرمان می‌دهد که چهار جوجه‌عقاب برایش بیاورند. او شب و روز با جوجه‌ها سرگرم است و تا به آن‌ها غذا ندهد، خود لقمه‎ای به دهان نمی‌گذارد. همه شگفت‌زده او را نگاه می‌کنند و هیچ‌کس نمی‌داند که در سر کیکاووس چه می‌گذرد. سرانجام روز موعود فرا می‌رسد. پادشاه بر تختی می‌نشیند و چهار جوجه‌عقاب که حالا بزرگ و قوی شده‌اند، او را به آسمان می‌برند. او می‎خواهد به دیدار «اهورامزدا» برود. تخت در آسمان بالا می‎رود و از ابرها عبور می‌کند و کیکاووس غرق در غرور می‌شود؛ اما ناگهان توفانی سهمگین همه امید و آرزوی او را بر باد می‌دهد.

کیکاووس شاه عاشق

معرفی کتاب
«کیکاووس‌شاه» آرزو داشت، «جمشیدشاه» دوران خود باشد. به همین علت به مازندران لشکرکشی کرد تا دیو سپید را نابود کند؛ اما اسیر و نابینا شد. «رستم» به کمک او ‎شتافت و نجاتش داد. کیکاووس می‎خواست با «فریدون‌شاه»، «منوچهرشاه» و «هوشنگ‌شاه» برابر باشد، پس تصمیم گرفت به جنگ پادشاهانی برود که در روزگار اسارت او به ایران یورش آورده و باژ داده بودند. او ابتدا با سپاهی باشکوه به سمت مرزهای توران حرکت کرد؛ اما افراسیاب پذیرفت که به ایران باژ بدهد. کیکاووس سرمست از پیروزی راهی سرزمین چین شد؛ اما در آنجا هم نتوانست جنگی راه بیندازد و... .

دیواشاه و رستم‌دستان

معرفی کتاب
«دیواشاه»، فرمانروای دیوان که با ظلم بر مردم مازندران، پادشاهی می‎کند، بسیار خشمگین است؛ زیرا عده‌ای از بهترین دیوان خود را از دست داده است. آن‌ها به دست «رستم» کشته شده‌اند. دیواشاه سپاهی خونخوار از دیوان آماده می‌کند و به گروهی از زنان و کودکانی که مشغول چیدن میوه هستند، حمله می‌کند، سپس به سوی مردانی می‌رود که در دشت سرگرم درو کردن گندم هستند. خبر به رستم می‌رسد و او دوباره راهی نبرد دیگری با دیوان می‌شود.

هفت‌خوان رستم

معرفی کتاب
«کیکاووس‌شاه» و سپاهیانش به دست «دیو سپید» اسیر و نابینا شده‌اند و همه بزرگان از «زال زر» راه چاره می‌جویند. باید کسی به جنگ دیوان برود که خردمند و هشیار و پهلوان باشد و هیچ‌کس شایسته‌تر از «رستم دستان» نیست. رستم راهی مبارزه با دیو سپید می‌شود. او هفت مرحله و هفت جادو را پشت سر می‌گذارد؛ در مرحله‌ای از بیابان خشک و بی آب و علف عبور می‌کند، در مرحله‌ای دیگر با اژدهای آتشین‌دهان می‎جنگد، طلسم زن جادوگر را باطل می‌کند... و سرانجام موفق می‌شود دیو سپید را نابود کند و کیکاووس‌شاه و سپاهیانش را نجات دهد.