کیکاووس و هفت آسمان
معرفی کتاب
«کیکاووس شاه» فرمان میدهد که چهار جوجهعقاب برایش بیاورند. او شب و روز با جوجهها سرگرم است و تا به آنها غذا ندهد، خود لقمهای به دهان نمیگذارد. همه شگفتزده او را نگاه میکنند و هیچکس نمیداند که در سر کیکاووس چه میگذرد. سرانجام روز موعود فرا میرسد. پادشاه بر تختی مینشیند و چهار جوجهعقاب که حالا بزرگ و قوی شدهاند، او را به آسمان میبرند. او میخواهد به دیدار «اهورامزدا» برود. تخت در آسمان بالا میرود و از ابرها عبور میکند و کیکاووس غرق در غرور میشود؛ اما ناگهان توفانی سهمگین همه امید و آرزوی او را بر باد میدهد.
کیکاووس شاه عاشق
معرفی کتاب
«کیکاووسشاه» آرزو داشت، «جمشیدشاه» دوران خود باشد. به همین علت به مازندران لشکرکشی کرد تا دیو سپید را نابود کند؛ اما اسیر و نابینا شد. «رستم» به کمک او شتافت و نجاتش داد. کیکاووس میخواست با «فریدونشاه»، «منوچهرشاه» و «هوشنگشاه» برابر باشد، پس تصمیم گرفت به جنگ پادشاهانی برود که در روزگار اسارت او به ایران یورش آورده و باژ داده بودند. او ابتدا با سپاهی باشکوه به سمت مرزهای توران حرکت کرد؛ اما افراسیاب پذیرفت که به ایران باژ بدهد. کیکاووس سرمست از پیروزی راهی سرزمین چین شد؛ اما در آنجا هم نتوانست جنگی راه بیندازد و... .
دیواشاه و رستمدستان
معرفی کتاب
«دیواشاه»، فرمانروای دیوان که با ظلم بر مردم مازندران، پادشاهی میکند، بسیار خشمگین است؛ زیرا عدهای از بهترین دیوان خود را از دست داده است. آنها به دست «رستم» کشته شدهاند. دیواشاه سپاهی خونخوار از دیوان آماده میکند و به گروهی از زنان و کودکانی که مشغول چیدن میوه هستند، حمله میکند، سپس به سوی مردانی میرود که در دشت سرگرم درو کردن گندم هستند. خبر به رستم میرسد و او دوباره راهی نبرد دیگری با دیوان میشود.
هفتخوان رستم
معرفی کتاب
«کیکاووسشاه» و سپاهیانش به دست «دیو سپید» اسیر و نابینا شدهاند و همه بزرگان از «زال زر» راه چاره میجویند. باید کسی به جنگ دیوان برود که خردمند و هشیار و پهلوان باشد و هیچکس شایستهتر از «رستم دستان» نیست. رستم راهی مبارزه با دیو سپید میشود. او هفت مرحله و هفت جادو را پشت سر میگذارد؛ در مرحلهای از بیابان خشک و بی آب و علف عبور میکند، در مرحلهای دیگر با اژدهای آتشیندهان میجنگد، طلسم زن جادوگر را باطل میکند... و سرانجام موفق میشود دیو سپید را نابود کند و کیکاووسشاه و سپاهیانش را نجات دهد.
کیکاووس، پادشاه کوران
معرفی کتاب
«کیکاووسشاه» آرزو دارد کار بزرگی انجام دهد تا مردم از او به نیکی یاد کنند. او درباره این موضوع مدتها میاندیشد و سرانجام تصمیم میگیرد به سوی مازندران لشکرکشی کند و با دیوان بجنگد. بزرگان او را از این کار منع میکنند؛ چون معتقدند که این راهِ بسیار دور و درازی است که پر از حیوانات درنده است و دیوان مازندران بسیار خشمگینتر از سپاه تورانیان هستند؛ پهلوانان، از جمله «توس»، «گودرز» و «گیو» تصمیم میگیرند زال را خبر کنند تا شاید او بتواند شاه را از این کار باز دارد؛ اما کیکاووس با جنگجویانی برگزیده راهی آن سرزمین میشود.
رزم رستم و اسفندیار و چند قصه دیگر از شاهنامه
معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد سوم از مجموعه کتابهای «بهترین قصههای شاهنامه» است. در این قسمت، داستانهایی درباره «سیاوش»، فرزند کیکاووس، به دنیا آمدن «کیخسرو»، فرزند سیاوش، انتقام گرفتن رستم از افراسیاب برای کشتن سیاوش، پادشاهی کیخسرو و... آمده است. کتاب با داستان سیاوش شروع میشود. او نیکسرشت و خوبچهر است و از کودکی در زابلستان، نزد رستم جنگاوری و آداب سخنوری میآموزد. «سودابه»، نامادری سیاوش به او دل میبازد؛ ولی سیاوش دست رد به سینه او میزند و همین امر باعث میشود که سودابه درصدد انتقام برآید و به این ترتیب سیاوش از میان آتش عبور میکند تا بیگناهی خویش را ثابت کند. کشته شدن «رستم» به دست «شغاد» آخرین داستان این کتاب است.
هفتخوان رستم و چند قصه دیگر از شاهنامه
معرفی کتاب
این کتاب جلد دوم از مجموعه کتابهای «بهترین قصههای شاهنامه» است. داستانهای این جلد درباره «رستم دستان» است. به دنیا آمدن رستم، انتخاب «رخش» (اسب رستم)، جنگ رستم و «افراسیاب» و هفتخوان رستم از جمله این داستانهاست. در خوان اول، رخش، شیری را که به آنها حمله کرده است، از پای درمیآورد، در حالی که رستم در خواب است. در خوان دوم، رستم به بیابان خشک و بیآب و علفی میرسد و از تشنگی بیهوش میشود و در خوان سوم... . این داستانها با رزم رستم و سهراب و کشته شدن سهراب به دست رستم به پایان میرسد.
ضحاک و کاوه آهنگر و چند قصه دیگر از شاهنامه
معرفی کتاب
این کتاب اولین جلد از مجموعه کتابهای سه جلدی «بهترین قصههای شاهنامه» است. در این جلد، داستان «کیومرث» که اولین پادشاه جهان است، پیدایش آتش، جشن نوروز و داستان ضحاک روایت شده است. همچنین داستان «کاوه آهنگر»، سرنوشت ضحاک و سه پسر فریدون که «سلم» و «تور» و «ایرج» نام دارند، آورده میشود. این کتاب با داستان دلدادگی زال به رودابه و پیوند آنها به پایان میرسد.
رستم سپهسالار سپاهیان
معرفی کتاب
«زال» «رستم» را جانشین خود و سپهسالار سپاهیان معرفی میکند. مردم که از حمله تورانیان بیمناک هستند، با اطمینان از اینکه دیگر افراسیاب نمیتواند خطری برای آنها باشد، به شادی و پایکوپی مشغول میشوند. اکنون رستم باید اسبی ورزیده داشته باشد تا هیکل کوهوار او را تاب بیاورد؛ اما هیچ اسبی نمیتواند به رستم سواری دهد و کمر همه آنها زیر سنگینی او خم میشود تا اینکه چشمِ رستم به «رخش» میافتد. رخش کُرهای است که با مادرش به میدان میآید؛ اسبی سپید با یالی زرین.
رستم دستان
معرفی کتاب
«رستم» راهزن کوهستانهای سیستان، «کوتوال»، را شکست میدهد؛ سپس به سوی گرگساران روانه میشود تا پدربزرگش، «سام»، را ببیند. سام با دیدن رستم نه به جنگ میاندیشد، نه به «نوذرشاه» و نه به تورانیان، ولی جهانِ شادِ سام با آمدن پیکی از سوی نوذرشاه آشفته میشود. پادشاه از او خواسته است که هر چه سریعتر به سویش بشتابد؛ چراکه تاج و تختش در خطر است!