موسی و شبان
معرفی کتاب
چوپانی سادهدل هر روز گوسفندانش را به صحرا میبرد و در تنهایی با خدا راز و نیاز میکند و حرف میزند. روزی حضرت «موسی» حرفهای چوپان را میشنود. چوپان دلش میخواهد لباسهای خدا را بشوید، کفشهای پارهاش را بدوزد، دستش را ببوسد و پاهایش را بمالد. حضرت موسی چوپان را از این عبادت منع میکند و برایش توضیح میدهد که خداوند بزرگ از همه اینها بینیاز است و او کفر میگوید. چوپان از کرده خود پشیمان میشود و قول میدهد که هرگز این کار را تکرار نکند؛ اما... .
شغالی که طاووس شد
معرفی کتاب
شغالی که نزدیک روستا زندگی میکند، چشم سگ نگهبان را دور میبیند و به طرف روستا میرود تا مرغ یا خروسی شکار کند؛ اما آنقدر عجله دارد که روی سطلهای رنگ میافتد و شغالی رنگارنگ از سطلها بیرون میآید. شغال که از ظاهر جدیدش خوشش آمده است، نزد حیوانات جنگل میرود و خودش را طاووس معرفی میکند. هیچیک از حیوانات حرف او را باور نمیکنند؛ اما شغال همچنان اصرار میکند که ناگهان... .
موش و شتر
معرفی کتاب
موش در مزرعه بزرگی زندگی میکند و همیشه آب و غذای خوشمزه در دسترسش است. او فکر میکند که خیلی شجاع و قوی و زرنگ است و روزی تصمیم میگیرد به سبزهزاری برود که نزدیک لانهاش است. او در سبزهزار، شتر بزرگی را میبیند که در حال خوردن علف است. موش که تا آن روز شتر ندیده است، با صدای بلند سلام میکند؛ اما شتر بدون کوچکترین توجهی، به خوردن ادامه میدهد. موش که از شتر ناراحت شده است، میخواهد قدرت و هوشش را به رخ شتر بکشد و... .
نحوی و کشتیبان
معرفی کتاب
مرد چاقی که علم صرف و نحو را به خوبی میداند، سوار کشتی میشود. ناخدای کشتی مردی باتجربه است که در کارش بسیار ماهر است. مرد چاق با غرور ناخدا را سرزنش میکند که علم صرف و نحو نمیداند. بعد از مدتی، دریا توفانی میشود و... . کشتی در حال غرق شدن است و مرد چاق شنا نمیداند. حالا علم او به کارش نمیآید و چیزی که میتواند نجاتش بدهد، فقط شنا کردن است!
فیل در تاریکی
معرفی کتاب
مرد کشاورزی به هند میرود و با خود فیل بزرگی میآورد. او فیل را در طویله که تاریک است، میگذارد و از مردم روستا که تا به حال فیل ندیدهاند، میخواهد به طویله بروند و آن را لمس کنند و بگویند چیست. مردم یک به یک به طویله میروند، اولی پای فیل را لمس میکند و میگوید ستون است. دیگری خرطوم فیل را لمس میکند و میگوید ناودان است. نفر سوم فکر میکند بادبزن است؛ چون گوش فیل را لمس کرده است و... .
طوطی و بقال
معرفی کتاب
طوطی زیبایی در دکان بقالی زندگی میکرد و با شیرینزبانیاش مشتریهای زیادی را به مغازه بقال میکشاند. مرد بقال طوطی را بسیار دوست داشت و طوطی در مغازه آزاد بود که هرجا میخواهد برود. روزی که بقال در مغازه نبود، طوطی شیشه روغنی را شکست. مرد بقال به شدت عصبانی شد و ضربهای به سر طوطی زد. بعد از آن ماجرا، طوطی دیگر حرف نزد و به مرور زمان مشتریهای بقالی کم شدند تا اینکه روزی درویشی به مغازه آمد و... .
سلطان محمود و دزدها
معرفی کتاب
«سلطانمحمود» تصمیم میگیرد به طور ناشناس بیرون برود و در کوچههای شهر گشتی بزند و از حال مردم باخبر شود. سلطان در تاریکی کوچهها راه میرود که دزدها به او حمله میکنند، او را میگیرند و نزد رئیس خود میبرند. سلطانمحمود به دروغ میگوید که دزد است و میخواهد با آنها همکاری کند. دزدان همه با هم به کاخ سلطان میروند و به خزانه او دستبرد میزنند. صبح روز بعد، همه دزدان دستگیر میشوند و... .
پندهای گنجشک
معرفی کتاب
در باغ بزرگی که پُر از درختان گوناگون است، پرندههای زیبایی زندگی میکنند. روزی باغبان به فکر میافتد که دامی پهن کند و پرندهای بگیرد تا برایش آواز بخواند. روز بعد گنجشک کوچکی در دام میافتد. گنجشک سعی میکند خود را نجات دهد و به باغبان میگوید اگر آزادش کند، سه پند به او میدهد. باغبان راضی نمیشود؛ اما گنجشک آنقدر اصرار میکند تا سرانجام باغبان او را رها میکند. آیا گنجشک واقعاً پندی برای باغبان دارد؟یا باغبان فریب خورده است؟
طوطی و بازرگان
معرفی کتاب
بازرگانی که طوطی زیبایی دارد، تصمیم میگیرد به هندوستان سفر کند. او بعد از اهالی خانه، از طوطیاش میپرسد که چه میخواهد تا برایش بیاورد. طوطی از بازرگان میخواهد که به طوطیهای هند سلام برساند و بپرسد که چرا به یاد او نیستند و به دیدنش نمیآیند. بازرگان به هندوستان میرود و بعد از انجام کارهایش، به جنگل میرود تا پیام طوطی را برساند و... .
بِیطار
معرفی کتاب
مرد دورهگرد، اینبار، عسل هم برای فروش آورده است. زنبورها دور ظرف عسل جمع شدهاند و او نمیتواند آنها را دور کند. ناگهان یکی از زنبورها چشم مرد را نیش میزند. او باید نزد پزشک برود؛ اما پزشک پول زیادی میخواهد. در همین موقع، مرد شتری را میبیند که چشمش ورم کرده است و صاحبش او را نزد «بیطار» (دامپزشک) میبرد. مرد هم با آنها همراه میشود و... .