Skip to main content

بیست‌هزار فرسنگ زیر دریا

معرفی کتاب
در سال ۱۸۶۶ حادثه‌ای مردم دنیا را متحیر می‌کند. مدت‌ها قبل کشتی‌ها به جسم شناور عظیمی برخورد می‌کنند. عده‌ای گمان می‌کنند، آن یک کوسه بزرگ است؛ اما عده دیگری معتقدند که نوعی هیولای دریایی ناشناخته‌است. پروفسور «آروناکس» به همراه «ندلند» که صیاد نهنگ است و یک دوست دیگر، با یک کشتی تحقیقاتی به جست‌وجوی این هیولای زیر آب می‌روند؛ اما کشتی در اثر برخورد با آن موجود آسیب می‌بیند و پروفسور «آروناکس» و همراهانش، از یک زیردریایی سر درمی‌آورند. چیزی که تاکنون مانندش را ندیده و حتی تصورش را هم نکرده‌اند!

جزیره‌ اسرار‌آمیز

معرفی کتاب
این کتاب داستان ماجراهای پنج نفر را در جزیره‌ای ناشناخته روایت می‌کند. این پنج نفر در سال ۱۸۶۵ و در خلال جنگ‌های داخلی آمریکا، با بالن از زندانی در شهر «ریچموند» (واقع در ایالت ویرجینیای آمریکا) فرار می‌کنند و هفت‌هزار مایل، با طوفان وحشتناکی بر فراز اقیانوس آرام به پیش رانده می‌شوند. در آخرین لحظات متلاشی شدن بالن، به ناچار در جزیره‌ای غیر‌مسکونی و ناشناخته فرود می‌آیند. وقتی بالن در آستانه رسیدن به خشکی است، یکی از آن‌ها به دریا سقوط می‌کند و در شرف مرگ قرار می‌گیرد؛ اما او به شکل معجزه‌آسا و مشکوکی نجات پیدا می‌کند و... .

سفر به ماه

معرفی کتاب
با پایان یافتن جنگ‌های داخلی آمریکا، باشگاه اسلحه شهر «بالتیمور» دیگر کاری برای انجام دادن نداشت. در جلسه انجمن داخلی آن، یک ایده جذاب مطرح شد که مخالفان زیادی داشت؛ ولی عده‌ای حاضر بودند آن را عملی کنند. این ایده، پرتاب کردن یک گلوله آلومینیومی از یک توپ بسیار قوی به سمت کره ماه، همراه چند مسافر در داخل آن بود. این کار قدرت اسلحه‌سازی این باشگاه و اعضای آن را نشان می‌داد و بدین‌ترتیب این طرح رنگ و بوی واقعیت به خود گرفت و... .

دور دنیا در هشتاد روز

معرفی کتاب
آقایی منظم و دقیق در انگلیس به نام «فیلیزفاگ» با دوستان خود در باشگاه، شرط ۲۰۰۰۰ پوند می‌بندد که دور دنیا را در ۸۰ روز بپیماید و به همراهی خدمتکار وفادارش به نام «ژان»، عازم سفر می‌شود؛ اما چون مظنون به سرقت از یکی از بانک‌های انگلیس است، زیر نظر پلیسی قرار دارد که او را طی سیر و سیاحت‌هایش لجوجانه تعقیب می‌کند. فاگ در کشورهای مختلف، ماجراهای زیادی را پشت سر می‌گذارد و دقیقاً زمانی که فکر می‌کند شرط را باخته است، متوجه پیروزی خود می‌شود.

موسی و شبان

معرفی کتاب
چوپانی ساده‌دل هر روز گوسفندانش را به صحرا می‌برد و در تنهایی با خدا راز و نیاز می‌کند و حرف می‌زند. روزی حضرت «موسی» حرف‌های چوپان را می‌شنود. چوپان دلش می‌خواهد لباس‌های خدا را بشوید، کفش‌های پاره‌اش را بدوزد، دستش را ببوسد و پاهایش را بمالد. حضرت موسی چوپان را از این عبادت منع می‌کند و برایش توضیح می‌دهد که خداوند بزرگ از همه اینها بی‌نیاز است و او کفر می‌گوید. چوپان از کرده خود پشیمان می‌شود و قول می‌دهد که هرگز این کار را تکرار نکند؛ اما... .

شغالی که طاووس شد

معرفی کتاب
شغالی که نزدیک روستا زندگی می‌کند، چشم سگ نگهبان را دور می‌بیند و به طرف روستا می‌رود تا مرغ یا خروسی شکار کند؛ اما آنقدر عجله دارد که روی سطل‌های رنگ می‌افتد و شغالی رنگارنگ از سطل‌ها بیرون می‌آید. شغال که از ظاهر جدیدش خوشش آمده است، نزد حیوانات جنگل می‌رود و خودش را طاووس معرفی می‌کند. هیچ‌یک از حیوانات حرف او را باور نمی‎کنند؛ اما شغال همچنان اصرار می‌کند که ناگهان... .

موش و شتر

معرفی کتاب
موش در مزرعه بزرگی زندگی می‌کند و همیشه آب و غذای خوشمزه در دسترسش است. او فکر می‌کند که خیلی شجاع و قوی و زرنگ است و روزی تصمیم می‌گیرد به سبزه‌زاری برود که نزدیک لانه‌اش است. او در سبزه‌زار، شتر بزرگی را می‌بیند که در حال خوردن علف است. موش که تا آن روز شتر ندیده است، با صدای بلند سلام می‌کند؛ اما شتر بدون کوچک‌ترین توجهی، به خوردن ادامه می‌دهد. موش که از شتر ناراحت شده است، می‌خواهد قدرت و هوشش را به رخ شتر بکشد و... .

نحوی و کشتیبان

معرفی کتاب
مرد چاقی که علم صرف و نحو را به خوبی می‌داند، سوار کشتی می‌شود. ناخدای کشتی مردی باتجربه است که در کارش بسیار ماهر است. مرد چاق با غرور ناخدا را سرزنش می‌کند که علم صرف و نحو نمی‌داند. بعد از مدتی، دریا توفانی می‌شود و... . کشتی در حال غرق شدن است و مرد چاق شنا نمی‌داند. حالا علم او به کارش نمی‌آید و چیزی که می‌تواند نجاتش بدهد، فقط شنا کردن است!

فیل در تاریکی

معرفی کتاب
مرد کشاورزی به هند می‌رود و با خود فیل بزرگی می‌آورد. او فیل را در طویله که تاریک است، می‌گذارد و از مردم روستا که تا به حال فیل ندیده‌اند، می‌خواهد به طویله بروند و آن را لمس کنند و بگویند چیست. مردم یک به یک به طویله می‎روند، اولی پای فیل را لمس می‌کند و می‌گوید ستون است. دیگری خرطوم فیل را لمس می‌کند و می‌گوید ناودان است. نفر سوم فکر می‌کند بادبزن است؛ چون گوش فیل را لمس کرده است و... .

طوطی و بقال

معرفی کتاب
طوطی زیبایی در دکان بقالی زندگی می‌کرد و با شیرین‌زبانی‌اش مشتری‌های زیادی را به مغازه بقال می‌کشاند. مرد بقال طوطی را بسیار دوست داشت و طوطی در مغازه آزاد بود که هرجا می‌خواهد برود. روزی که بقال در مغازه نبود، طوطی شیشه روغنی را شکست. مرد بقال به شدت عصبانی شد و ضربه‌ای به سر طوطی زد. بعد از آن ماجرا، طوطی دیگر حرف نزد و به مرور زمان مشتری‌های بقالی کم شدند تا اینکه روزی درویشی به مغازه آمد و... .