مرثیه ابوعطا
معرفی کتاب
این کتاب دربارۀ زندگی و احوال امامکاظم (ع) است. «ابوعتا» جوان ایرانیتبار و شاعری چیرهدست، معاصر با امام کاظم ع بود که به سبب استعداد ذاتیاش به دربار هارون راه یافت. او عاشق «نعیمه»، دختر یکی از امرای دربار شد؛ اما چون پول و مقامی نداشت، به معشوقش نرسید. ابوعتا زبان تند و تلخی داشت و همین خصوصیت باعث شد مغضوب هارون شود و به زندان بیفتد. او در زندان با امام کاظم ع آشنا میشود و اتفاقاتی رخ داد که زمینهساز تحول و دگرگونی روحی او شد.
هلو برادر
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از چهارده داستان است؛ داستانهایی دربارۀ مسلمانان جهان که درد و رنج آنها را به تصویر میکشد. داستانها از زبان چندین نویسنده روایت شده است و ماجراها ریشه در واقعیت دارند. داستان « هِلو بِرادر»، قصه زن مسلمان جوانی است که با شوهرش در کشور«نیوزلند» زندگی میکند. روز جمعهای که زن جوان برای نماز به مسجد میرود. شخصی بااسلحه به آنجا حمله میکند و... .
چای عراقی: مجموعه داستان گروهی اربعین
معرفی کتاب
این کتاب، مجموعهای از خاطرات پیادهروی اربعین است که توسط گروهی از نویسندگان بهصورت داستان نوشته شده است. «اردل»، «هنوز باران میبارد»، «چفیه کربلا»، و «خانه دشمن»، برخی از عناوین داستانهای کتاب است. این داستانها به تمام ابعاد انسانی این پدیده پرداخته و گاه با زبانی طنز خواننده را بهصورت مستقیم با آن مواجه میکند. داستان «چای عراقی» درباره پسری 10، 12ساله است که در پیادهروی اربعین بهطرف نهری که کمی دورتر از خانه است میرود و آب برای درست کردن چای میآورد. او نذر دارد که تا شب نشده به 400زائر چای بدهد... .
شکار هیولا
معرفی کتاب
این کتاب، داستان شکار و به دام انداختن پهپاد پیشرفتۀ آمریکایی RQ170 است که نیروهای پدافند هوایی ایران آن را سرنگون کردند. این پهپاد که در زمان خود معروف به «هیولا» بود، از پیشرفتهترین سیستمهای رادارگریز و مخابراتی برخوردار بود و به خیال آمریکاییها هرگز ارتباطش با مرکز عملیاتش قابل ردیابی و هک نبود. امری که در ایران اتفاق افتاد. این داستان را خود RQ170 تعریف میکند.
مشترک مورد نظر
معرفی کتاب
محور اصلی داستان این کتاب، حادثۀ پلاسکو است. نویسنده تلاش کرده است به موضوع شهرسازی و مدیریت شهر بپردازد و اینکه ساختمانهای زیادی در شهر تهران وجود دارد که در موقعیت پلاسکو هستند. او معتقد است باید ابتدا به پیشگیری فکر کنیم و فقط هشدار ندهیم و در عمل جلو بروز چنین اتفاقهای تلخی را بگیریم.
نوزاده
معرفی کتاب
«نایروک»، پسر «کلاد»، از تخمی شرور به دنیا آمده است و برای شرارت آموزش دیده است. او میخواهد نقشه شوم پدرش را عملی کند و سراسر قلمروی جغدها را زیر چنگال بیرحم پاکزادها درآورد؛ اما تردید در قلب نایروک رشد میکند و افسانههای عجیب و ممنوعه درخت کبیر به این تردید دامن میزنند؛ افسانههایی از دوردست که جغدهای شریف آنجا در صلح و صفا زندگی میکنند. نایروک یا باید سرنوشتش را به سرانجام برساند یا مقابل آن بایستد!
شهر تمام عیار، چشمها در کمین
معرفی کتاب
«ویولت» اصلاً دلش نمیخواست که با خانوادهاش به شهر تمامعیار برود. شهری که همۀ مردم مجبورند عینکهای مخصوصی به چشم بزنند تا بتوانند ببینند! و مدرسهای که مدام در حال امر و نهی کردن است و تمام روز بچهها باید مرتب و تمیز و بینقص حرف بزنند و رفتار کنند! شهر تمامعیار عجیب بود و ویولت همان روزهای اول فهمید که آنجا با همۀ شهرهای دنیا فرق دارد. مدام صداهای عجیبوغریبی توی گوشش میپیچید، پدرش غیب شد و رفتار مادرش هم تغییر کرد... . آنجا چه خبر بود؟
تنها همین کلمات
معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهارده داستان از دوازده نویسنده جوان است. موضوع داستانها دربارۀ ماه محرم و حادثه عاشوراست. یکی از داستانها حکایت گوشوارههایی است، متعلق به دختران پیامبر که به روز گرفته شده و یکی از توبۀ قُلدرِ محله در دَهۀ محرم. داستانی از مکافات شکستن دل پیرزنی میگوید و دیگری از شجاعت و وفاداری یاران امام حسین (ع) در روز عاشورا.
مجموعه داستان کوتاه ازنویسندگان نه چندان مطرح ایرانی با موضوع کربلا وامام حسین(ع). البته داستان ها هم تاریخی وروایی هستند وهم معاصر وامروزی و ویژگی ونقطه اشتراک همگی پیوندشان با امام حسین(ع) است. هرچند مجموعه ازنظرقدرت داستان ها وساختارها متفاوت است وبرخی داستان ها ازبرخی بهترهستند والبته بعضی داستان ها هم موضوعشان کمی بزرگسال بود ولی درمجموع مجموعه قابل قبول وخوبی بود وبرای علاقمندان ادبیات مذهبی نمونه خوبی است.
مجموعه داستان کوتاه ازنویسندگان نه چندان مطرح ایرانی با موضوع کربلا وامام حسین(ع). البته داستان ها هم تاریخی وروایی هستند وهم معاصر وامروزی و ویژگی ونقطه اشتراک همگی پیوندشان با امام حسین(ع) است. هرچند مجموعه ازنظرقدرت داستان ها وساختارها متفاوت است وبرخی داستان ها ازبرخی بهترهستند والبته بعضی داستان ها هم موضوعشان کمی بزرگسال بود ولی درمجموع مجموعه قابل قبول وخوبی بود وبرای علاقمندان ادبیات مذهبی نمونه خوبی است.
مشت بر پوست
معرفی کتاب
«جعفر» که همه او را «موشو» صدا میکردند، از وقتی بچه بود، همراه پدرش، برای کار به خیابانها میرفت. شغل پدر تنبکزدن بود. کمکم موشو نیز به شغل پدر علاقمند شد و پس از مرگ پدر، در کوچه و خیابان تنبک میزد و از این راه امرار معاش میکرد؛ اما مردم او را از خود میراندند و شغل او را مناسب نمیدانستند... .