خان بیزپشه
معرفی کتاب
این کتاب، جلد سوم از مجموعه «بیزبیزپشه» است. گروه «بیزبیزپشه»، دنبال چالهای آب میگشتند تا توی آن بازی کنند، اما همه چالهها خشک شده بودند. آنها همگی روی یک سیم برق نشستند که یکدفعه متوجه شدند آسمان تاریک شده است، پشهها فکر کردند شب شده، اما ناگهان یک قطره آب روی سر پشهای که نامش «ریزهمیزه» بود، افتاد. پشهها که تا آن لحظه باران ندیده بودند، فکر کردند که کسی به آنها حمله کرده است و... .
ویز ویز تره
معرفی کتاب
پشهها کنار برکه نشستند تا آب بخورند. وقتی «چشم دماغنیزهای» به آب نگاه کرد، از تعجب خشکش زد، عکسشان توی آب بود! پشهها که تا به حال عکسشان را در آب ندیده بودند، فکر کردند پشههای دیگری تو آب هستند. آنها سعی کردند با پشههای توی آب صحبت کنند؛ اما جوابی نشنیدند. درحالیکه پشهها عصبانی شدهاند، سروکله لاکپشت پیدا میشود. لاکپشت هم از دیدن عکسش در آب تعجب میکند. حالا سوالی بزرگی برای پشهها و لاکپشت به وجود آمده است. اگر آنهایی که در آب هستند، عکس خودشان است، پس خودشان کی هستند!؟
باباى نهسالگی
معرفی کتاب
امروز «زهرا» نه ساله میشد. آنها در مدرسه جشن داشتند. مادر برای زهرا چادر سفیدی، پُر از شکوفههای صورتی و قرمز دوخته بود.زهرا با پدر و مادرش به مدرسه رفت و میدانست که پدر عازم جبهه است. وقتی به مدرسه رسیدند، پدر هدیه جشن تکلیف زهرا را به او داد، خداحافظی کرد و رفت. سر صف، قرار بود بچههایی که پدرشان شهید شده، سرود بخوانند. خانم ناظم اسم آنها را خواند و زهرا اسم خودش را هم شنید؛ اما این چطور ممکن بود!؟
آن خال
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از 6 داستان کوتاه است. داستان «آن خال» درباره پسربچهای به نام «علی» است که از ضریح امامزاده روستایشان پانصدتومان میدزدد، برای خریدن چاقویی که مدتهاست دلش میخواهد آن را داشته باشد. «غلام»، شرور آبادی، که پشت سرش حرف زیاد است، او را میبیند و تعقیبش میکند و از علی میخواهد پانصد تومان را به ضریح برگرداند و در عوض دویست تومان به او میدهد. در حالی که علی با خودش کلنجار میرود که پول را برگرداند یا نه، خبردار میشود ضریح امامزاده را خالی کردهاند و... .
سیمرغ و پادشاه مارها و پنج افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
کتاب «برهتکتا» اثری است در ردیف دو کتاب بسیار مشهور هندوان. کتاب «دریای اسمار» یکی از کتابهایی است که از برهتکتا خلاصه شده است. کتاب حاضر شش داستان دارد و حکایت «سیمرغ و پادشاه مارها» از سیمرغی میگوید که مارها مادرش را دزدیدهاند. سیمرغ نزد مارها میرود و از آنها میخواهد که مادرش را رها کنند؛ اما پادشاه مار به سیمرغ میگوید شرط آزادی مادرش، رفتن به سرزمین دیوها و آوردن آب حیات است. سیمرغ به سرزمین دیوها میرود و... .
پسر شیرسوار و نه افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
کتاب حاضر یکی از کتابهای مجموعه «دریای اسمار» است که دَه داستان دارد. داستان «پسر شیرسوار»، داستان راجهای است که فرزندی ندارد تا بعد از او حمکران شود. شبی خواب عجیبی میبیند. صبح روز بعد، برای شکار به صحرا میرود. وقتی به چشمهای میرسد، از اسب پیاده میشود تا استراحت کند. ناگهان صدایی میشنود و فوری پنهان میشود. راجه شیری را میبیند که پسری بر پشتش سوار است. آنها به چشمه نزدیک میشوند. راجه... .
مجسمه جادویی و شش افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
کتاب حاضر هفت داستان دارد. حکایت «مجسمه جادویی»، از دو پادشاه سخن میگوید که به دو شهر در کنار هم حکمرانی میکردند. پادشاه یکی از این شهرها بسیار طمعکار و جنگطلب بود و سرانجام به شهر همسایه که پادشاهی صلحطلب داشت، حمله کرد و پیروز شد و بیشتر طلا و جواهرات خزانه آن شهر را گرفت و تا عقبنشینی کند. پادشاه صلحطلب میدانست که او دوباره حمله خواهد کرد. برای همین چارهای اندیشید و نقشهای کشید. او پادشاه جنگطلب را به شهرش دعوت کرد و... .
جادوگری در غار و نه افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار» است. دریای اسمار یکی از سه خلاصه به زبان سانسکریت است که از کتاب «برهتکتا» باقی مانده است. کتاب حاضر نُه داستان دارد و حکایت «جادوگری در غار»، درباره جادوگری است که به شکل گراز ظاهر میشود؛ اما هیچ سلاحی به او اثر نمیکند تا اینکه روزی راجهای برای شکار کردن، او را دنبال میکند و به غاری میرسد که جادوگر دختر زیبایی را در آن اسیر کرده است و... .
دختری در صندوق و هشت افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه افسانههای «دریای اسمار» حاوی نُه داستان کوتاه است. داستان «دختری در صندوق» حکایت مرد تاجری را بازگو میکند که فریب مرد زاهدنمایی را میخورد و دختر زیبایش را در صندوقی به رودخانه میاندازد تا به گفته زاهد شیاد، طالع نحس دختر خانواده را نابود نکند؛ اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود و... .
پسری که دیو شد و شش افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار»، یکی از کتابهای مشهور هند است. کتاب حاضر حاوی هفت داستان کوتاه است. داستان «پسری که دیو شد»، حکایت مرد عابدی است که با همسر و دو پسرش روزگار خوبی دارند تا اینکه خشکسالی زمینشان را بیحاصل میکند. آنها تصمیمی میگیرند به شهر بروند؛ اما شبهنگام به شهر میرسند، پس فکر میکنند در خرابهای نزدیک شهر، شب را بگذرانند. نیمهشب... .