Skip to main content

جزیره‌ بی‌تربیت‌ها

معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد دوم از مجموعه «جزیره بی‎تربیت‎ها» و مشتمل بر نُه داستان کوتاه طنز است. «دروازه‌بان»، پسر دوازده‌ساله‎ای از خانواده سلطنتی بی‌تربیت‎هاست. کاخ سال‌هاست که به موزه تبدیل شده؛ اما سازمان موزه کشور به عموی دروازه‌بان اجازه داده است که هم سرایدار کاخ باشد و هم در آن پادشاهی کند. پدر و مادر، زن‌عمو و «بابونه»، خواهر دروازه‎بان، در کاخ زندگی می‌‏کنند. بابونه و دروازه‎بان هرروز در کاخ شاهد اتفاقات خنده‎دار و آموزنده هستند. در اولین ماجرا، دروازه‎بان تختخواب خود را خیس کرده است و مادرش می‌‏خواهد جلوی شب‌ادراری او را بگیرد. او پیشنهاد می‌‏دهد کتاب تاریخ جنگ جهانی دوم را بخوانند؛ اما... .

جزیره‌ بی‌تربیت‌ها ۱

معرفی کتاب
جلد نخست از مجموعه «جزیره بی‎تربیت‌ها»، مشتمل بر هفت داستان کوتاه است، با عنوان‌های «نابودی بر سر میز صبحانه»، «خروس»، «نوزده عروسی»، «کلاه خرگوشی» و... . در هریک از این داستان‌ها، ماجراهای زندگی خانوادگی و برخی از آداب معاشرت اجتماعی از زبان پسری دوازده‌ساله روایت می‎شود. «دروازه‌بان» و خواهر هفت‌ساله‎اش، «بابونه»، در کاخ بی‌تربیت‌ها متولد شده‎اند. حکومت بی‎تربیت‎ها صدسال پیش در جزیره از بین رفته است؛ اما سازمان موزه‌های کشور به عموی بچه‎ها اجازه داده است که هم سریدار کاخ باشد و هم در آن پادشاهی کند!

آقای با‌کلاه و آقای بی‌کلاه

معرفی کتاب
نویسنده کتاب، علاوه‌بر اینکه با داستان‌هایش کودکان را می‌خنداند، نکات آموزشی و اخلاقی‌ای را هم متذکر می‎شود. کتاب حاضر حاوی چندین داستان کوتاه طنز است. تماشا کردن تلویزیون، بیماری و مدرسه، آرزو، احترام و بچه تنبل، موضوع بعضی از این داستان‎هاست. داستان «آقای باکلاه و آقای بی‎کلاه، درباره دو مرد است. یکی، یک سر دارد و ۲۳ کلاه و یکی، ۲۳ کلاه دارد و یک سر! هنگامی‌که این دو یکدیگر را ملاقات می‌‏کنند، اتفاق عجیبی رخ می‏‌دهد. آقای باکلاه، تنهای کلاه آقای بی‎کلاه را می‌خرد!

واقعاً، جدّی جدّی!

معرفی کتاب
این داستان درباره بچه‌ای است که تمام دوران کودکی‌اش را پای قصه‌های پدربزرگ نشسته است؛ قصه ملوان پاچوبی که در اتاق زیرشیروانی خانه پدربزرگ زندگی می‎کند، قورباغه در حیاط و خفاش ملوان که از بند رخت آویزان است یا دوست ملوان که جادوگر پیری است و در پایان هر قصه‌ پدربزرگ می‌‏گوید: «واقعاً، جدی جدی!». حالاآن کودک بزرگ‌تر شده است؛ ولی پدربزرگ مثل سابق نیست. او نوه‌اش را به یاد نمی‎آورد؛ حتی آن همه قصه‌هایی را که برایش تعریف کرده است! شارلی تمام سعی خود را می‌‏کند تا پدربزرگ به یاد بیاورد و... .

شاید این کتاب منفجر شود

معرفی کتاب
وقتی کشورها درگیر جنگ می‎شوند، سربازها و تانک‌ها روبه‎روی هم قرار می‏‌گیرند. سربازها با فریاد حمله می‎کنند و تانک‌ها شلیک. هواپیماها بمب‌ها را روی جنگل‌ها، کشتزارها و مردم شهرها می‎ریزند؛ اما مین‌ها زیرِ زمین پنهان می‎شوند و منتظر می‏‌مانند؛ اما زمانی فرا می‎رسد که جنگ تمام می‌شود. آن‌وقت سربازها برای هم دست تکان می‎دهند و تانک‌ها سر فرود می‎آورند؛ ولی مین‌ها از هیچ‌چیز خبر ندارند و نمی‎دانند که جنگ تمام شده است. هر آن که کسی رویشان پا بگذارد، منفجر می‎شوند!

خوابم یا بیدار؟

معرفی کتاب
داستان این کتاب از دو طرف خوانده می‎شود؛ نیمی از داستان از اول و نیمی از آخر کتاب. «گیسو» خواهر و برادری نداشت. او عاشق آب‌بازی و گربه‎ها بود. او آرزو داشت یک گربه داشته باشد. پدر و مادر برایش کلی اسباب‌بازی خریده بودند؛ اما او دلش گربه می‎خواست، گربه‎ای که با او آب‌بازی کند! روزی مادر برای گیسو یک گربه عروسکی خرید؛ ولی او یک گربه واقعی نبود. از آن طرف، گربه سفید تپل به محله جدیدی رسید، گربه‎ای که دوست نداشت پرنده‌ها را شکار کند. او عاشق بازی بود و... .

مردی که زیاد نمی‌دانست

معرفی کتاب
مرد جوان در برابر هفت سال کار نزد نعل‌بند، یک تکه بزرگ نقره گرفت و به طرف خانه راه افتاد. بعد از مدتی، از سنگینی نقره خسته شد. در همین وقت، مردی اسب‌سوار را دید و آرزو کرد که ای کاش اسبی مانند آن داشت. مرد اسب‌سوار اسبش را با تکه بزرگ نقره عوض کرد و مرد جوان خوش‌حال بود. مرد جوان که اسب‌سواری نمی‎دانست، بعد از مدتی از اسب پرت شد و در همین موقع کشاورزی را دید که گاوی داشت. او آرزو کرد که ای کاش به جای اسب گاو داشته باشد و... . مرد جوانِ ساده‌لوح، گاو را با گوسفند، گوسفند را با غاز و غاز را با سنگ چاقو تیزکن عوض کرد؛ اما سرانجام... .

گروفالو

معرفی کتاب
موش کوچولو از وسط جنگل رد می‌شود که حیواناتی مانند روباه و جغد و مار می‌خواهند او را شکار کنند. موش از موجود خیالی حرف می‌زند و آن‌ها پا به فرار می‌گذارند؛ ولی ناگهان موش با همان موجودی روبه‌رو می‌شود که در خیال خود ساخته است. آیا او می‌تواند از دست این موجود هم نجات پیدا کند؟

یک جای خوب، یک خواب خوب!

معرفی کتاب
موش به دنبال جایی برای خوابیدن است و کفشی را پیدا می‎کند؛ اما آقای قورباغه قبلاً آن را اِشغال کرده است. بعدموش یک قوطی کاغذی را می‎بیند و فکر می‎کند که خوابیدن در آن چقدر لذت‌بخش است؛ اما مورچه‌ها آنجا هستند. همین‌طور سبد لباس‌ها، آنجا هم متعلق به گربه است. سرانجام موش کتاب‌ها را می‎بیند و به طرف آن‌ها می‎رود؛ اما لابه‌لای کتاب‌ها موش دیگری را می‎بیند. آن دو باهم کتاب می‎خوانند و... .

قصه‌ گرگ

معرفی کتاب
پدر ِ «میشل»، هرشب قصه‌ای برای او تعریف می‌کند. این‌بار میشل از پدرش می‌خواهد که قصه‌ای درباره یک مرغ بگوید. میشل اسم مرغ را «رنگین‌کمان» می‌گذارد و پدرش ادامه می‌دهد که رنگین‌کمان در لانه‌ای در مزرعه و ته جنگلی تاریک زندگی می‎کند، جنگل تاریکی که گرگی هم آنجا هست و... . هرشب پدر قسمتی از داستان مرغ رنگین‌کمان را برای پسرش تعریف می‏‌کند، داستانی که پدر و پسر با هم آن را خلق می‌‏کنند و... .