Skip to main content

چراغ عروسی

معرفی کتاب
مجموعه پنج‌جلدی «حکایت‌های کمال» دربردارنده داستان‌های کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق می‏‌افتد. این قصه‎ها یادآور دوران نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است و نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا می‌‏کند. در جلد سوم از این مجموعه، سی داستان کوتاه ارائه شده است. در داستان «چراغ عروسی»، «کمال»، برای شرکت در مراسم عروسی دخترعمه‌اش به همراه پدر و مادرش به خانه آن‌ها می‎رود. او که تا به حال چراغ پایه‌بلند عروسی ندیده است، با هیجان در کوچه می‎ایستد و چراغ را تماشا می‏‌کند؛ اما چراغ روشن نمی‎شود. کارگر الکتریکی از کمال کمک می‎خواهد و... .

حوض کاشی

معرفی کتاب
مجموعه پنج‌جلدی «حکایت‌های کمال»، دربردارنده داستان‎های کوتاهی است که وقایع آن در دهه چهل اتفاق افتاده است. این قصه‌ها یادآور نوجوانی و خاطرات زندگی «محمد میرکیانی» در تهران قدیم است که نوجوانان را با سبک زندگی آن دوره آشنا می‏‌کند. جلد دوم این مجموعه، شامل سی داستان است. «موهای آلمانی»، «روزنامه‎های عجیب»، «فالوده‌های بهاری» و «حوض کاشی»، نام برخی از این داستان‎هاست. در داستان آخر، «کمال» همراه دوست و مادرش به خانه «دایی عباس» می‎روند. هنگامی‌که کمال و دوستش کنار حوض کاشی‌کاری شده وسط حیاط بازی می‎کنند، ناگهان یکی از گلدان‌های کنار حوض می‎شکند و... .

دست‌های سبز لاله

معرفی کتاب
«مجید» برادر «مریم»، همراه دوستش، «قاسم»، به جبهه می‎رود و پیاز گل لاله‎ای را که در گلدان کاشته است، به مریم می‎سپارد و سفارش می‌کند که گلدان باید در جای تاریک باشد تا برای عید نوروز گل بدهد. مجید و قاسم می‎روند و مریم با تمام دلتنگی‎اش از گل لاله مراقبت می‏‌کند. بعد از مدت‌ها قاسم بازمی‎گردد؛ اما خبری از مجید نیست! این داستان، حکایت پایمردی‌های جوانانی است که توانستند وطن را حفظ کرده و سرزمین‌مان را به دشت لاله تبدیل کنند.

روزه کله گنجشکی

معرفی کتاب
این کتاب درباره دخترکی به نام «لیلی» است که خیلی دلش می‌خواهد مثل بزرگترها روزه بگیرد. لیلی نیمه‌شب بیدار می‎شود و وضو گرفتن و نماز خواندن پدرش را می‎بیند.؛ ولی سرِ نمازِ پدر به خواب می‌‏رود. او از پدر گِله می‌‏کند که چرا او را بیدارنکرده تا سحری بخورد و نماز بخواند. پدر لیلی معتقد است که لیلی روزه کله‌گنجشکی دارد؛ چراکه او از شب قبل چیزی نخورده است. پدر می‏‌گوید او با نور وضو گرفته و هنگامی‌که آسمان را نگاه می‏‌کرده، در واقع نماز خوانده است!

نمازهای یواشکی

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی داستان‎های کوتاهی درباره زندگی امام خمینی است. امام خمینی قبل از انقلاب و در زمان حکومت پهلوی، با اینکه شاه را قبول نداشتند، مسائل زیادی را رعایت می‌‏کردند، مثلاً روی چمن راه نمی‎رفتند؛ چون می‌‏دانستند که با پول مردم درست شده است. ایشان بسیار صرفه‎جو بودند و از هرچیزی به بهترین شکل استفاده می‏‌کردند. امام برای قرآن احترام زیادی قائل بودند و معتقد بودند کتاب قرآن را نباید روی زمین گذاشت. ایشان هرشب، بدون اینکه کسی را از خواب بیدار کنند، نماز شب می‏‌خواندند.

جزیره آفتابگردان

معرفی کتاب
سال‌هاست که جنگ تمام شده است؛ اما خبری از پدر «بهار» نیست. او خلبان است. روزی بهار از مادر و مادربزرگش، کلمه مفقودالاثر را می‏‌شنود. وقتی معنی آن را می‏‌پرسد، مادر می‎گوید جزیره‌ای است، پر از گل آفتابگردان! بهار دلتنگ پدر است. او تصمیم می‏‌گیرد با هواپیمای روی کمدش که اسباب‌بازی بچگی پدرش است، همراه عروسک‌هایش، خرسی و فیلی و زرافه، به جزیره آفتابگردان برود! بهار سوار هواپیما می‌شود و در آسمان پیش می‌‏رود تا بالاخره به جزیره می‌‏رسد و... .

سه فندق گمشده

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی سه داستان است با نام‎های «رنگ‌های دنیا»، «همین یک دفعه» و «سه فندق گمشده». در این داستان‌های تخیلی، هربار اتفاقاتی رخ می‏‌دهد که باعث می‎شود قهرمان داستان متوجه یکی از مهربانی‎های خدا شود. در داستان «سه فندق گمشده»، «موموشک»، می‏‌خواهد برای تشکر از مهربانی مادرش، برای او سه تا فندق ببرد؛ اما نمی‎داند آن‌ها را کجا گذاشته است! موموشک دوست خوبی مانند خرگوشک دارد و... .

پادشاه کوتوله و چهل دردسر بزرگ

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی ۴۱ داستان کوتاه و به هم متصل است. داستان‌ها درباره پادشاهی کوتوله است که در هر داستان ماجراهایی را به وجود می‌‏آورد. او آن‌قدر از خود راضی است که انتظار دارد گل‌های باغچه هم تحسینش کنند و اگر کسی با او مخالفت بکند، نه‌تنها آدم‌ها را، بلکه درخت‌ها و حتی عروسک‎ها را هم تنبیه می‏‌کند! پادشاه از عطرِ بهارنارنج بیزار است و دستور داده تمام درخت‎های بهارنارنجِ قصر را قطع کنند، حتی درخت‌های بهارنارنجِ تمام خانه‌های شهر را؛ اما همچنان بوی بهارنارنج به مشام پادشاه می‌رسد و... .

راز قلعه سرخ

معرفی کتاب
آدم‌آهنی، فرمانده لشکری از جنگجویان جنایتکار بود. آن‌ها همه‎چیز را غارت و همه‌جا را ویران می‏‌کردند. آدم‌آهنی و افرادش در هیچ جنگی شکست نخورده بودند. روزی آدم‌آهنی به پیرمردی رسید که در کلبه کوچکی زندگی می‏‌کرد. پیرمرد از آدم‌آهنی خواست که به او کاری نداشته باشد و خانه‌اش را آتش نزند. پیرمرد گفت در قلعه‌ای که هفت روز از اینجا راه است، ثروت بسیاری وجود دارد که بزرگ‌ترین لشکر دنیا از آن مراقبت می‌‏کند! آدم‌آهنی که فکر می‏‌کرد خودش بزرگ‌ترین و قوی‌ترین لشکر را دارد، گفت می‎تواند در چشم‌برهم زدنی قلعه را نابود کند. او به پیرمرد گفت هفت روز دیگر از بالای درخت‌ها دودی می‎بینی و آسمان شب پر از شعله‎های سرخ آتش می‎شود و قول داد که اگر شکست بخورد، تبرزینش را به پیرمرد می‎دهد. آدم‌آهنی به قلعه رسید و... .

موش مترو

معرفی کتاب
موش کوچولویی به نام «نیب»، در زیرزمین ایستگاه متروی شهری زندگی می‌کند. موش‌ها این ایستگاه را «شیرینی باران» می‌نامند. روزها قطارها غرش‌کنان عبور می‌کنند و شب‌ها موش‌های پیر، قصه‌هایی از سرزمین افسانه‌ای پایان تونل تعریف می‌کنند. روزی نیب راهی سفر می‌شود تا سرزمین پایان تونل را پیدا کند. او در طول سفر با خطراتی روبه‌رو می‌شود و دوستی پیدا می‌کند و جایی را کشف می‌کند شگفت‌انگیزتر از تمام چیزهایی که در رویاهای خود دیده است!