Skip to main content

این‌تری‌زی، آن‌تری‌زی

معرفی کتاب
در دو طرف خط دراز و کج و کوله، افرادی زندگی ‌می‌کنند، این طرف خط، همیشه لباس سفید می‌پوشند و غذاهایشان را فقط با فلفل خوشمزه می‌کنند، آن طرف خط همیشه قرمز می‌پوشند و به غذایشان فقط نمک می‌زنند. روزی دختری سفید‌پوش از این طرف خط و پسری قرمز‎پوش از آن طرف خط، با مشکلات زیاد می‎توانند با هم ازدواج کنند. بعد از این اتفاق، این طرفی‌ها با آن طرفی‌ها دوست می‌شوند و برای غذاهایشان هم از نمک استفاده می‌کنند هم از فلفل و بچه‌هایشان به جز سفید و قرمز، زرد و آبی و سبز هم می‌پوشند.

بچه‌های ساختمان بیست

معرفی کتاب
«گلنوا» دختر مردی به نام «یونس» است که بعد از چندین سال زندگی در اتاق کوچکی، واقع در باغی خارج از شهر، به ساختمان «بیست» می‌آیند. حالا یونس سرایدار این ساختمان است. گلنوا خوشحال است که می‎تواند در خانه‌ای بزرگ‌تر زندگی کرده و با بچه‌های ساختمان بازی کند؛ اما خوشحالی او دوام نمی‌آورد. وسایل مختلفی در ساختمان ناپدید می‌شود و همه پدر او را مسئول می‎دانند. آقای معمار که خودش یونس را به ساختمان آورده است و کاملاً به او اعتماد دارد، دو نگهبان می‌آورد تا دزد را پیدا کنند و... .

فرودگاه بی‌شعورها

معرفی کتاب
بابا «یاتاقان» همیشه با شستن پرده‌ها مخالف است؛ چون وقتی از حمام بیرون می‎آید، نمی‎داند پاهایش را با چی خشک کند! مامان «مارمالاد» همه پرده‌های خانه را توی ماشین لباس‌شویی می‎ریزد و آن را روشن می‏‌کند؛ چون فردا مهمان داریم. ماشین لباس‌شویی مثل یک قهرمان وزنه‌برداری که تازگی معتاد شده است، می‎لرزد، تکان شدیدی می‎خورد، دو وجب به جلو می‎پرد و با زوزه‌ای بلند خاموش می‌شود! انگار کسی به تنظیمات ماشین لباس‌شویی دست زده است. حالا باید دفتر راهنما را پیدا کنیم؛ اما دفتر پانزده سال است که گم شده است!

قصه‌‌های هانس کریستین اندرسن

معرفی کتاب
«هانس کریستین اندرسن»، از فقر به ثروت می‌رسد. اندرسن از تجربیاتش در قصه‌هایش استفاده می‎کند و مشهور می‎شود. او برای یافتن ایده‌های جدید به آلمان و ایتالیا سفر می‎کند؛ اما درنهایت، به داستان‌هایی بازمی‎گردد که مادربزرگش در کودکی برایش تعریف کرده بود. روز دوم آوریل، تولد اندرسن، به عنوان روز جهانی کتاب کودک نامگذاری شده است. کتاب حاضر مجموعه‌ای از داستان‎های کوتاه اوست. «بندانگشتی»، «قوهای وحشی»، «درخت کاج»، «ملکه برفی»، «جوجه‌اردک زشت» و «صندوقچه پرنده»، نام برخی از این داستان‎هاست.

جنون سرعت: ارثیه آقای پامپ

معرفی کتاب
آقای «جان آرچیبالد پامپ»، میلیونر معروف، احتیاج به یک آبدارچی زبده، با توانایی اسکیت‌سواری دارد! یازده نفر برای این کار مراجعه می‌کنند؛ ولی هیچ‌کدام در امتحان اسکیت قبول نمی‌شوند. آقای پامپ، به سرعت علاقه زیادی دارد. او می‎خواهد کارها خیلی سریع انجام شود. او خودش نیز با تمام سرعت کارهایش را انجام می‌دهد و ناهارش را در سه دقیقه می‌خورد! آقای پامپ با ماشین مسابقه‌ای تصادف می‌کند و کشته می‌شود؛ چون در کیلومتر ۲۴۸، لاستیک می‎ترکد. او صد میلیون دلار دارایی به جا گذاشته است و فقط دو خواهرزاده دارد؛ اما... .

مقصد نیویورک: ارثیه آقای پامپ

معرفی کتاب
«ژو»، «زت» و «ژوکو» که با هواپیمای «اچ ۲۲» پرواز کرده‌اند، در جزیره‎ای ناشناس فرود می‎آیند و متوجه می‌شوند جزیره متعلق به دولت فرانسه است. مردی که از طرف این دولت آنجاست، هواپیما را توقیف می‎کند. بچه‎ها به طور معجزه‌آسایی بنزین پیدا می‎کنند و می‌توانند دوباره هواپیما را راه بیندازند. این‌بار برفراز قطب شمال سوخت هواپیما تمام می‌شود و آن‌ها مجبورند فرود بیایند. زت و ژو در سکوت و سرما، صداهایی می‎شنوند و فکر می‌کنند اسکیموها هستند؛ اما وقتی نزدیک می‎شوند... .

دره کبری‌ها

معرفی کتاب
منطقه اسکی «وارگیس» در «فرانسه»، یکی از منحصربه‌فردترین مناطق توریستی است. امسال مهاراجه «گوپال»، حکمران ایالت خودمختار بسیار کوچکی در «هیمالیا»، برای اسکی به این منطقه آمده است. او آدم بسیار خودخواه و زورگویی است و وقتی می‎بیند ، «زت» و «ژو»، در اسکی از او جلو می‌افتند، می‌خواهد آن‌ها را تنبیه کند؛ ولی نمی‎تواند؛ چون در فرانسه است نه در گوپال و... . حالا مهاراجه دنبال کارآگاه خصوصی است؛ چراکه گردن‌‌بند مرواریدش گم شده است. کارآگاه فکر می‎کند بچه‌ها گردن‌بند را دزدیده‌اند و... .

دانشمند دیوانه: اشعه اسرارآمیز

معرفی کتاب
کشتی «مانیتوبا» از نیویورک حرکت می‌کند و مقصدش «لیورپول» است. هوا بسیار خوب و همه‌چیز عالی است. مسافرها راضی هستند، فقط هنوز به لرزش موتورها عادت نکرده‎اند؛ اما بعد از مدتی، کشتی متوقف می‌شود و هیچ‌کس نمی‌داند چه اتفاقی افتاده است؛ حتی ناخدا. فرستنده رادیویی هم کار نمی‎کند. همه فکر می‎کنند یک نقص فنی عادی است؛ ولی بعد از چند دقیقه، همه بیهوش می‌شوند! در همین زمان، در لیورپول، خط مسافربری دریایی نمی‌تواند با کشتی ارتباط برقرار کند و گزارش‌های هواشناسی هم چیزی نشان نمی‌دهد. چه بلایی سر کشتی مانیتوبا آمده است؟

آتشفشان کاراماکو: اشعه اسرارآمیز

معرفی کتاب
دزدان دریایی «ژو»، «زت» و «ژوکو» را اسیر کرده‌اند و با خود به زیردریایی‌شان برده‌اند. آن‌ها پس از اینکه به جزیره اسرارآمیز می‎رسند، سوار یک تانک آبی ـــ خاکی می‌شوند و سعی می‌کنند از آنجا فرار کنند. آن‌ها به جزیره دیگری می‎رسند که ساکنانش آدمخوار هستند. ژوکو دوستانش را نجات می‌دهد؛ اما دزدان دریایی همچنان در جست‌وجوی ژو و زت هستند.

تو نخندی، من بخندم؟

معرفی کتاب
در این کتاب برای آشنایی کودکان و نوجوانان، قصه‎ ضرب‌المثل‌ها روایت شده است. «دوستی خاله‌خرسه»، «یک کلاغ، چهل کلاغ»، «آستین نو بخور پلو»، «دسته گل به آب داده» و «تو نخندی، من بخندم؟»، از جمله این ضرب‌المثل‌هاست. در ضرب‌المثل «تو نخندی، من بخندم؟»، مردی برای وصول پولش نزد بدهکار می‌رود. بدهکار با دیدن چهره عصبانی طلبکار، می‌گوید گوسفندانی دارد که موقع چرا، مقداری از پشم آن‌ها به بوته‌ها گیر می‌کند او می‌خواهد پشم‌ها را جمع کند... همسرش قالی ببافد... با پولِ قالی برای دخترش جهیزیه بخرد، مسافرت برود و بقیه‌اش را به مرد می‌دهد. مرد طلبکار از شدت عصبانیت می‌خندد. بدهکار با لبخندی می‌گوید طلبت را به این راحتی به دست آوردی... .