داستانها وحکمتها: داستانهای کوتاه از ملتهای دنیا
معرفی کتاب
این کتاب حاوی داستانهای کوتاه است. علاوهبر داستانهایی که با الهام از برخی روایات و تمثیلهای کهن فارسی نگاشته یا بازنویسی شده است، داستانهایی از اقوام و ملل گوناگون گردآوری شده است؛ همچون مثلها و لطیفهها که وجههای همگانی دارند و غالباً تبدیل به فرهنگ ملتها شدهاند. اولین خصوصیات داستانهای این کتاب، کوتاه بودن و غافلگیرکننده بودن آنهاست. سعی شده است که داستانها خستهکننده نباشند و جذابیت خود را برای همه نوع خواننده و همه اقشار حفظ کنند. بسیاری از این داستانها، همان تمثیلها و فولکلور ملتهاست که نویسندگان خوشذوق آنها را به صورت داستان درآوردهاند. «مرد ثروتمند»، «شام آخر»، «سحرخیز باش»، «دعای مادر» و «بهلول و جنید» نام برخی از این داستانهاست.
تختی
معرفی کتاب
در این کتاب از مجموعه «قطره و دریا»، زندگی «غلامرضا تختی»، در دو داستان کوتاه، با نامهای «ابرهای قرمزرنگ» و «جهان پهلوان» روایت میشود. غلامرضا تختی در خانوادهای مذهبی در شهریور ۱۳۰۹ متولد میشود. او پسری مهربان و با گذشت است و پس از تلاشهای بسیار در سال ۱۳۲۹ به مقام قهرمانی کشتی ایران دست مییابد. از آن به بعد، مدالآوری تختی ادامه پیدا میکند تا اینکه قهرمان المپیک میشود. او در سال ۱۳۴۶ دیده از جهان فرو میبندد.
گنجینه دزدان دریایی!
معرفی کتاب
«جک» و «آنی» با وجود بارش شدید باران، دوباره به خانه درختی میروند و با تعجب میبینند که کتابها کاملاً خشک هستند و به ترتیب روز پیش، روی هم چیده شدهاند. آنی کتابی را باز میکند و میگوید: «چقدر اینجا قشنگ است.» یک ساحل آفتابی، یک طوطی سبز بزرگ که روی درخت نخل نشسته و یک کشتی که روی دریای آبی شناور است و... . جک و آنی دوباره تو دردسر میافتند و یک دزد دریایی آنها را گروگان میگیرد. به نظر میآید که این آخرین ماجراجویی آن دو باشد.
راز اهرام ثلاثه
معرفی کتاب
خانه درختی هنوز همان جا است. «جک» و «آنی» دوباره وارد خانه درختی میشوند و دنبال کتاب دیگری میگردند. آنها کتابی درباره مصر باستان پیدا میکنند و... . جک و آنی به مصر باستان سفر میکنند و با شبح ملکه رود نیل آشنا میشوند. آنها به اعماق اهرام ثالثه میروند، جایی که پر از مومیاییهای ترسناک و دزدان آرامگاههاست. آیا جک و آنی میتوانند رمز اسرارآمیز و محرمانه مصری را کشف کنند و خود را از آنجا نجات دهند؟
قلعه اسرارآمیز
معرفی کتاب
«جک» و «آنی» صبح خیلی زود، هنگامی که هنوز خورشید طلوع نکرده است، تصمیم میگیرند به خانه درختی بروند. وقتی بچهها وارد خانه درختی میشوند، کتابها را دستنخورده میبینند. آنی کتاب را باز میکند و عکس شوالیهای را میبیند که سوار اسب است. او آرزو میکند که شوالیه را از نزدیک ببیند. ناگهان صدای شیهه اسبی به گوش میرسد و... . آنها دوباره در زمان سفر میکنند و برای اولینبار یک قلعه واقعی، یک ضیافت مجلل و شوالیههایی با زرههای درخشان میبینند که بسیار برایشان هیجانانگیز است.
نخلستانی از فانوس
معرفی کتاب
اتفاقات این داستان در صدر اسلام رخ داده است. «ابودحداح» در نخلستانش مشغول رسیدگی به قنات باغ است که اسبی وارد باغ میشود. ابودحداح خود را به اسب میرساند و اسب را زخمی و غرق در خون میبیند؛ اما خبری از سوار اسب نیست. ابودحداح رد سمّ اسب را میگیرد تا به مردی میرسد. مرد زخمی است و با آخرین نفسهایش از او میخواهد که دخترش را نجات دهد که به دست راهزنان اسیر شده است. شب از راه رسیده است؛ اما ابودحداح موفق میشود «غزاله» را نجات دهد و... . ابودحداح از غزاله میخواهد که با او ازدواج کند و غزاله دو شرط دارد. شروطی که پذیرفتنش برای ابودحداح کار راحتی نیست.
باد و کاه
معرفی کتاب
موضوع این داستان درباره حوادث پیش از پیروزی انقلاب است. فصل خرمنکوبی است و «سلیم» همراه پدرش، «مشجلیل» به سختی مشغول کار است. مشجلیل در حالی که پادرد، امانش را بریده است، به پسر بزرگش، «علی» فکر میکند که به سربازی رفته است و ماههاست که خبری از او ندارند. از شهر خبرهایی میرسد، اوضاع به هم ریخته و همهجا شلوغ است. سلیم تلاش میکند تا این خبرها به گوش مادرش، «صفورا» نرسد؛ چون او به شدت نگران پسرش است و هر شب کابوس میبیند تا اینکه روزی سر و کله علی پیدا میشود و... . علی برای پدر و مادرش تعریف میکند که از سربازی فرار کرده است و... .
هزار و چند شب لیالی
معرفی کتاب
این کتاب حاوی چهارده داستان کوتاه است. «اِن دو برای دندان شماره سی و هشت»، «آینه فراموش نمیکند... حتی اگر رفته باشی»، «به وقت میزان» و «اندوه، سیگار و چند خاطره» نام برخی از این داستانهاست. «به وقت میزان»، درباره مردی است که در بیمارستان نیشابور، در بخش «سیسییو» بستری است. او نماینده امور وقف آستان قدس در این شهر است. نیمهشب مسئول بخش سیسییو با راننده این مرد تماس میگیرد و میگوید حاجآقا میخواهند که او هر چه سریعتر خودش را به بیمارستان برساند... . حاجآقا خوابی دیده و حالا میخواهد همان موقع به حرم برود. راننده به هر زحمتی است او را با آمبولانس راهی میکند و در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده است از حاجآقا میخواهد که شفاعت او را هم بکند؛ ولی او حتی به ذهنش هم نمیرسد که چرا حاجآقا همان لحظه میخواهد در حرم باشد!
لبه آب
معرفی کتاب
کتاب حاضر داستانی است که در دو زمان مختلف روایت میشود. بخشی از حوادث داستان در سال ۱۳۹۶ رخ میدهد و بخشی از اتفاقات به سال ۱۳۶۲ بازمیگردد. در ۱۳۹۶ چند روز از حمله تروریستی به مجلس میگذرد؛ اما «سوری» هنوز نگران و بیقرار است. دیروقت است و «الیاس»، پسر سوری، هنوز به خانه بازنگشته است. عکسی از الیاس به همراه دو نفر دیگر، نشان میدهد که روز حمله، او جلوی مجلس بوده است و... . در سال ۱۳۶۲، «حبیبالله» و «رباب»، زوجی هستند که یکی از پسرانشان را در جنگ از دست دادهاند و پسر دومشان، «حامد» هم ناپدید شده است. شبی که باران به شدت میبارد، جوانی زخمی به خانه آنها میآید و در حالی که نام حامد را به زبان میآورد، بیهوش میشود.
شبح قنات
معرفی کتاب
این کتاب حاوی ده داستان کوتاه است که نام بعضی از آنها به این ترتیب است: «دزد نامرئی»، «سوگند گل سرخ»، «غولهای قبرستانی» و «شبح قنات». داستان «شبح قنات» درباره قناتی است که وقف امام حسین (ع) است؛ اما مردم حرمت آن را نگه نمیدارند و کنار آن ظرف و لباس میشویند و حمام میکنند. به تازگی آب قنات کم شده است و شبها شبحی با برهاش اطراف آن پرسه میزند. «حسن» یکی از اهالی روستا به فکر میافتد تا راهحلی برای این مشکل بیابد.