نقاشی مریم
معرفی کتاب
«مریم» در کلاس درختی را نقاشی کرد. وقتی به خانه آمد، نقاشی را به مادرش نشان داد؛ اما ناگهان متوجه شد که روی شاخه درخت، پرندهای نشسته است. درحالیکه او هیچ پرندهای را نقاشی نکرده بود! با خودش فکر کرد شاید کار دوستش، «نیلوفر»، باشد. روز بعد، در کلاس، نیلوفر به خانم معلم شکایت کرد که پرندهای را که در قفس کشیده، مریم پاک کرده!
هُلف
معرفی کتاب
در باغ وحش، روبهروی قفس زرافهها، دکه بستنیفروشی بود. بچهها بستنی میخریدند؛ ولی وقتی میخواستند رد شوند، زرافهکوچولو، گردن بلندش را از بالای نردهها خم میکرد و بستنی آنها را «هُلف» میخورد! مدیر باغ وحش، نردهها را بلندتر کرد. بعد نردهها را به هم نزدیک کرد؛ حتی دستور داد جلوی قفس، خط زرد بکشند و تابلوی هشدار بگذارند؛ اما هیچکدام از این کارها فایدهای نداشت. سرانجام... .
منتظر تو بودم
معرفی کتاب
مارمولککوچولو آرزو داشت بزرگ شود، به اندازه، بزرگترین دایناسور دنیا! اما نمیدانست باید چهکار کند. او تصمیم گرفت نزد مارمولک پیرِ دانا برود و از او بپرسد؛ اما خانه او را بلد نبود. سنجاقکی راه را به مارمولککوچولو نشان داد و ... . مارمولککوچولو راهی شد و رفت و رفت تا به دریاچه رسید؛ اما حالا چطور باید از دریاچه عبور کند؟ او شنا بلد نبود؛ اما ... . سرانجام خانه مارمولک پیر را پیدا کرد و... .
قصه تازه لاکپشتها و مرغابیها
معرفی کتاب
لاکپشتها میخواستند به برکه پُرآب و بزرگ بروند و مرغابیها قبول کرده بودند که آنها را ببرند. هر مرغابی یک تکه چوب برداشت و با یک لاکپشت به پرواز درآمد! آن روز آسمان شهر پر از مرغابی و لاکپشت شد و همه مردم با تعجب به آنها نگاه میکردند تا اینکه پیرزنی به طرف آسمان فریاد زد: «آهای لاکپشتها معلوم است که قصه پدرِ پدربزرگتان را نشنیدهاید». ناگهان... .
آن دور دور
معرفی کتاب
ببر جوان از بالای قله کوه به دوردستها نگاه کرد و در آن دورِ دور، چیزهای گرد و سیاهی دید که دلش میخواست بداند آنها چه هستند، برای همین از قله پایین آمد و به طرف آن دورِ دور حرکت کرد. چند ردیف درخت را پشت سر گذاشت، از جویبار رد شد و از کنار گورخرها. بعد به فیلها رسید و سپس به آن دورِ دور . پس آن چیزهای گرد سیاه کجا بودند!؟
داستان بوستان، رازی که فاش شد
معرفی کتاب
این کتاب حاوی نُه داستان از بوستان سعدی است که به زبان نثر و ساده برای کودکان نوشته شده است. در کنار هر داستان، بخشی از شعر مربوط به آن آورده شده است. داستان «رازی که فاش شد»، درباره وزیر پادشاهی است که به مردم نیازمند کمک میکرد و میگفت هروقت شاه مُرد، پول را برگردانید. مردی خبرچین این حرف را به شاه رساند و... .
رویای طالبی
معرفی کتاب
«طالبی» اسم پسرکی است که مجبور است، یک هفته در مغازه شیرینیفروشی، نزد داییاش که شاگرد مغازه است، بماند؛ چون مادرش بیمار و بستری است. طالبی سعی میکند با پسرکی به نام «موفرفری» که او هم شاگرد مغازه شیرینیفروشی است، دوست شود؛ اما موفرفری از او خوشش نمیآید. طالبی تمام تلاشش را میکند تا با اوضاع و احوال مغازه و آدمهایش کنار بیاید و تنها رویایش، دیدن دوباره مادرش است.
آدامس نعنایی
معرفی کتاب
این کتاب حاوی پنج داستان کوتاه برای کودکان است. داستان «آدامس نعنایی» درباره افرادی است که ناگهانی وارد زندگی ما میشوند و گاهی دردسرهایی درست میکنند. شاید دوستشان نداشته باشیم و بخواهیم زودتر از دستشان خلاص شویم؛ اما اگر یکی از این تازهواردها، خواهر یا برادر کوچولویمان باشد، آنوقت چهکار باید کرد؟
کجا میروی نردبان؟ و قصههای دیگر
معرفی کتاب
چهار داستان این کتاب برای کودکان نوشته شده است. داستان اول، مورچه میخواهد به عروسی خانم کلاغه برود؛ اما باد، کارت عروسی را با خودش میبرد! داستان دوم، از پریِ شادی میگوید که در آسمان زندگی میکند کوفته خوشحالی درست میکند! داستان سوم، قصه پاکت نامهای است که باد آن را اینطرف و آنطرف میبرد. داستان آخر از نردبانی سخن میگوید که مرتب در حال فرار است!