Skip to main content

قهوه‌ای رنگ شکلات

معرفی کتاب
کتاب «قهوه‌ای رنگ شکلات» از مجموعه هفت جلدی «هر چیزی رنگی داره» سروده‌ مریم اسلامی است. کودک در هر جلد از این کتاب‌ها با یک رنگ آشنا می‌شود. شاعر با شعرهای ساده علاوه بر رنگ بعضی از حیوانات و میوه‌ها را آموزش می‌دهد.

خانواده‌ خوش‌مزه

معرفی کتاب
کتاب «خانواده‌ی خوش‌مزه» از مجموعه خانواده‌ی جورواجور است. نویسنده در این کتاب‌ها سعی داشته تفاوت‌های رفتاری و ظاهری افراد را ترسیم کند. بعضی خانواده‌ها بزرگ‌اند. بعضی خانواده‌ها کنار هم زندگی می‌کنند. همه ما یک خانواده داریم که ممکن است کوچک یا بزرگ باشد. خانواده ما خاص و استثنایی است و هیچ‌کس نمی‌تواند مثل آن را داشته باشد.

بابابزرگ خوش‌مزه

معرفی کتاب
کتاب «بابابزرگ خوش‌مزه» از مجموعه خانواده‌ی جورواجور است. نویسنده در این کتاب‌ها سعی داشته تفاوت‌های رفتاری و ظاهری افراد را ترسیم کند. بعضی بابابزرگ‌ها بلدند گوش‌هایشان را تکان دهند. بعضی بابابزرگ‌ها خیلی بلند حرف می‌زنند و... بابابزرگ‌ها هر کدام یک‌جورند و دوست دارند مواظب تو باشند.

مامان‌بزرگ خوش‌مزه

معرفی کتاب
کتاب «مامان‌بزرگ خوش‌مزه» از مجموعه خانواده‌ی جورواجور است. نویسنده در این کتاب‌ها سعی داشته تفاوت‌های رفتاری و ظاهری افراد را ترسیم کند. بعضی مامان‌بزرگ‌ها دوست دارند خیلی غذا بخوری. بعضی مامان‌بزرگ‌ها دوست دارند برایت چیزی ببافند. مامان‌بزرگ‌ها هر کدام یک‌جورند و دوست دارند مواظب تو باشند. اما همه مامان‌بزرگ‌ها از این‌که شب پیش آن‌ها بمانی خوش‌حال می‌شوند.

بابای خوش‌مزه

معرفی کتاب
کتاب «بابای خوش‌مزه» از مجموعه خانواده‌ی جورواجور است. نویسنده در این کتاب‌ها سعی داشته تفاوت‌های رفتاری و ظاهری افراد را ترسیم کند. بعضی باباها توی خانه کار می‌کنند. بعضی باباها آن دور دورها کار می‌کنند. باباها جورواجورند. هر کدام یک کارهایی بلدند و یک جور کمکت می‌کنند؛ اما همه باباها دوست دارند که وقتی تو خوابیدی تماشایت کنند.

هوشمندان سیاره اوراک

معرفی کتاب
کتاب حاضر داستانی علمی و تخیلی است. شخصیت اصلی داستان دخترکی مهربان و کنجکاو است. او توسط موجوداتی از یک سیاره نامرئی و پیشرفته که در نزدیکی زمین قرار دارد، متقاعد می شود که به آن سیاره سفر کند. هوشمندانئ سیاره نامرئی دخترک را برای یافتن یک سوال بسیار مهم انتخاب کرده اند.

کوآلا کجاست؟ تو جنگل

معرفی کتاب
داستان «کوآلا کجاست؟ تو جنگل» داستان کوآلای کوچولویی است که در جنگل زندگی می‌کند؛ اما جنگل آتش می‌گیرد. کوآلا با پاهای سوخته از آتش فرار می‌کند و به خانه‌ روستایی می‌رسد که دختر کوچولویی جلو خانه در حال بازی است. دختر کوچولو به کمک می‌آید و برایش خانه می‌سازد. کوآلا هم در لانه‌اش خوابش می‌برد، یک ساعت، دو ساعت، سه ساعت... ده ساعت... تا این‌که...

یه بچه اسب آبی

معرفی کتاب
بچه اسب آبی همیشه در آب دریا مشغول آب‌بازی بود. یک روز که سرش را از آب بیرون آورد و جنگل سرسبز را دید. برای اولین بار داخل جنگل رفت و مشغول خوردن علف‌های تازه شد.در همین زمان گرگی او را دید و نقشه خوردن او را کشید. رفت و دوستانش را هم آورد.وقتی آن‌ها می‌خواستند بچه اسب آبی را شکار کنند؛ ناگهان فیل از راه رسید و با خرطوم درازش اسب آبی را به هوا برد و...

ببری و شوکا

معرفی کتاب
ببری، ببر کوچولویی است که همراه مادرش در جنگل زندگی می‌کنند. یک روز آن‌ها آهویی را می‌بینند. آن‌ دو دنبال آهو دویدند تا او را شکار کنند. ببری که از دویدن خسته شده بود‌، ایستاد تا خستگی در کند. او در میان درختان «‌شوکا» بچه آهوی کوچولویی را دید و با هم دوست شدند و شروع کردند به بازی و دویدن. تا این‌که شوکا در کنار مرداب از خستگی پایش سُر می‌خورد و می‌افتد توی گل و لای و تمساح دهانش را بازمی‌کند تا شوکا را یک لقمه کند که...

یه بچه گرگ مهربون

معرفی کتاب
گرگ کوچولویی به نام «گرگینه» از لانه‌اش بیرون آمد و به خرگوش کوچولویی رسید. خرگوش از ترس پا به فرار گذاشت. گرگ کوچولو هم به دنبالش دوید. آن قدر دوید تا به دهی رسید که پیرزن تنهایی در آن‌جا زندگی می‌کرد. خاله پیرزن هم سگی به نام هاپولی داشت. روزی قرار بود خاله پیرزن و هاپولی به خانه دختر پیرزن بروند. در میان راه هاپولی گرگینه را که از خستگی در میان بوته‌ها خوابش برده بود، به دندان گرفت و به خانه برگشت. وقتی خاله پیرزن از خانه دخترش برگشت هاپولی را با گرگینه دید، خیال کرد هاپولی بچه‌دار شده است و...