دختری در صندوق و هشت افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه افسانههای «دریای اسمار» حاوی نُه داستان کوتاه است. داستان «دختری در صندوق» حکایت مرد تاجری را بازگو میکند که فریب مرد زاهدنمایی را میخورد و دختر زیبایش را در صندوقی به رودخانه میاندازد تا به گفته زاهد شیاد، طالع نحس دختر خانواده را نابود نکند؛ اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود و... .
پسری که دیو شد و شش افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار»، یکی از کتابهای مشهور هند است. کتاب حاضر حاوی هفت داستان کوتاه است. داستان «پسری که دیو شد»، حکایت مرد عابدی است که با همسر و دو پسرش روزگار خوبی دارند تا اینکه خشکسالی زمینشان را بیحاصل میکند. آنها تصمیمی میگیرند به شهر بروند؛ اما شبهنگام به شهر میرسند، پس فکر میکنند در خرابهای نزدیک شهر، شب را بگذرانند. نیمهشب... .
ترنجی پر از جواهر و هشت افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار»، یکی از سه خلاصه کتاب به زبان سانسکریت است که از کتاب «برهتکتا» باقی مانده است. کتاب حاضر نُه داستان کوتاه دارد. حکایت «ترنجی پر از جواهر»، داستان مردی را بازگو میکند که به خاطر خدمتهایی که به پادشاه کرده است، ترنجی از دست او میگیرد. غافل از اینکه ترنج پر از جواهر است. روز اول تاجری ترنج را از مرد میخرد. روز بعد پادشاه مرد را به حضور میخواهد و دوباره ترنجی پر از جواهر به او میهد. مرد که از همهچیز بیخبر است، ترنج را به امیری میفروشد و با پول آن غذا میخرد. روز سوم... .
ماری زیر خاکستر و نه افسانه دیگر از دریای اسمار
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه افسانههای «دریای اسمار»، یکی از سه خلاصه کتاب به زبان سانسکریت است که از کتاب «برهتکتا» باقی مانده است و حاوی دَه داستان است. «ماری زیر خاکستر» یکی از این داستانهاست و حکایت سه برادر را بازگو میکند. دو برادر بزرگتر با برادر کوچکشان دشمن بودند و میخواستند او را از بین ببرند. کنار مزرعهشان زیر خاکسترها مار بزرگی زندگی میکرد. دو پسر بزرگ، برادر کوچکشان را آنجا فرستادند تا خاکسترها را جمع کند، به امید اینکه مار او را نیش بزند؛ اما... .
قصههای بزرگسال
معرفی کتاب
این مجموعه، منتخبی بازنویسیشده از قصههای کهن، قصههای بینالمللی، مَثلها و مَتلهاست که در قالب چهار کتاب ویژه گروههای سنی خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال، منتشر شده است. در این کتاب که ویژه بزرگسالان است علاوه بر قصه، ریشههای آن و شیوههای قصهگویی در این آثار، شرح داده شده است. «پیر چنگی»، «حسین کُرد شبستری»، «هدایای کریسمس»، و «دو قورتونیمش باقیه» برخی از عناوین قصههای کتاب است.
قصههای خردسال
معرفی کتاب
قصه و قصهگویی ریشه عمیق در فرهنگ ایران زمین دارد. بستری مهم برای انتقال مفاهیم فرهنگی، ارزشی و اخلاقی به مخاطب است. کتاب چهل قصه منتخبی است بازنویسی شده از قصههای کهن، افسانهها و روایتهای آشنا برای همه اعضای خانواده. این داستانها با هدف ترویج فرهنگ قصهگویی، آشنایی با قصههای ریشهدار ایرانی و بینالمللی و نیز آموزش و الگوسازی برای خانوادههاست. در این کتاب این قصهها را میخوانیم: مهمانهای ناخوانده، بادی که خوابش میآمد، خوسک پریشان، نخودی خانم، خاله ریزه، بز زنگوله پا، موش شکمو و...
آساره و ماغماه
معرفی کتاب
«آساره»، دختر یک محیطبان فداکار است. روزی آساره در جنگل گوزنی را میبیند که با گوزن افسانهای، «ماغماه»، شباهت زیادی دارد. دخترک در عین ناباوری، به ارتباطی مرموز بین خودش و گوزن پی میبرد. آیا ممکن است ماغماه، همان گوزن افسانهای باشد که وظیفهاش نگهبانی از طبیعت و حیوانات است و با سرزمین روشنایی ارتباط دارد؟
عمو نوروز و پیرزن
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصههایی از ادبیات شفاهی ایران»، داستان عمونوروز و پیرزن را روایت میکند. مردم با ذوق و شوق درو پنجرههایشان را باز میکردند یا به باغ و صحرا میرفتند تا آمدن عمونوروز را ببینند؛ اما یک نفر بیشتر از همه دوست داشت او را ببیند و هرسال روز اول بهار، بعد از آب و جارو کردن خانه، کنار سفره هفتسین مینشست و منتظر او میشد؛ اما... .
خاله پیرزن
معرفی کتاب
خانه خالهپیرزن خیلیخیلی کوچک بود. یک شبِ سرد، پیرزن زود شامش را خورد و خوابید؛ اما هنوز به خواب نرفته بود که صدای در بلند شد! وقتی پیرزن در را باز کرد، گنجشککوچولو را دید که از سرما میلرزید. او از پیرزن خواست تا آن شب را در خانه او مهمان باشد. پیرزن قبول کرد و گنجشک را راه داد؛ اما چنددقیقه بعد دوباره صدای در بلند شد! و... مهمانهای ناخوانده یکی پس از دیگری از راه میرسیدند و از پیرزن میخواستند که شب را آنجا بمانند؛ اما آیا خانه به آن کوچکی برای همه آنها جا دارد؟
ننه ماهی
معرفی کتاب
در میدان شهر جشن بزرگی برپاست. همه دخترها جمع میشوند تا پسر پادشاه آنها را ببیند. «گیسگلابتون» هم دلش میخواهد به میدان شهر برود؛ اما او باید در انبار خانهشان بماند و یک کوه عدس و لوبیا و نخود و ماش را از هم جدا کند و برای شام یک ماهی بزرگ بپزد. گیسگلابتون تا آخر شب هم نمیتواند این کار را تمام کند؛ اما شاید مرغهای دریایی و ماهیها بتوانند کمکش کنند!