کبوترباشی و زرافههای پرنده
معرفی کتاب
«کبوترباشی» از صبح تا شب پرندهها و حیوانات مریض را درمان میکند. او خفاشی را معاینه میکند که به علت سروصدای زیاد نمیتواند راه خانه را پیدا کند. کبوترباشی میگوید باید مدتی از شهر دور باشد؛ چون پرده گوشش آسیب دیده است. مرغهای مینا، ماهی در تُنگ بلور را آوردهاند، ماهی بیچاره تعادلش را از دست داده است. کبوترباشی میگوید کلی فاضلاب و کف صابون و شامپو و وایتکس در آب هست که ماهی را به این روز انداخته است. کلاغ مسموم شده و کبوترباشی معتقد است که از غذای آدمها خورده است. آدمها گوشتهای پر از هورمون میخورند و سبزیهایی که با آب فاضلاب آبیاری میشود و... .
خروسه و روباهه
معرفی کتاب
آموزش مهارتهای زندگی به کودکان در قالب داستانهای کودکانهای با شخصیتهای حیوانات، شیوهای است که مجموعۀ چندجلدی «وقتی من این شکلیام» در پیش گرفته است. در کتاب حاضر از این مجموعه، داستانی را میخوانیم که روباه قصه میخواهد حیوانات جنگل را به دام بیندازد، اما هوش و ذکاوت خروس و همراهی حیوانات مانع آن میشود.
سموره
معرفی کتاب
«سموره» و «سمیره»، دو سنجاب خواهر و برادر هستند که در حفرهای در درخت بلوط صدساله، به نام «پیربلوط» زندگی میکنند. از وقتی شکارچیان مادرشان را میگیرند و میبرند، پیربلوط از آنها مراقبت میکند. در صبحی بهاری، وقتی سموره از لانه بیرون میآید، متوجه میشود پیربلوط نگران است! دو سنجاب برای پیدا کردن غذا راه میافتند و... . سروکله شکارچیان پیدا میشود. سموره خواهرش را نجات میدهد؛ اما خودش در دام میافتد و... .
خواب روباه: هفت قصه برای کودکان
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه سهجلدی «قصههای خوب ما»، حاوی هفت داستان از متون کهن است. «گرگ و چوپان»، «الاغ و بار نمک»، «شاه و پرنده» و «خواب روباه»، نام بعضی از این داستانهاست. در داستان «خواب روباه»، خربزهفروشی، بچه روباهی پیدا میکند و او را به خانه میبرد. مرد از روباه به خوبی مراقبت میکند و روباه به خانه دل میبندد و خوشحال است که سرپناهی پیدا کرده است. روزی خربزهفروش، روباه را کنار بساطش میگذارد و سفارش میکند که مراقب خربزهها و پولهایش باشد و خودش به دنبال کاری میرود. دزدی نزدیک میشود؛ ولی از روباه میترسد. دزد گوشهای مینشیند و شروع میکند به خمیازه کشیدن و... .
خنده کبک: هفت قصه برای کودکان
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه سهجلدی «قصههای خوب ما»، شامل هفت قصه عامیانه از متون کهن است. «روباهی که دروغ گفت»، «باز و زاغ»، «ماهی و ماهیخوار» و «خنده کبک»، نام چهار داستان از این کتاب است. در داستان «خنده کبک»، روزی کبکی مورچهای را میگیرد. مورچه از او خواهش میکند که اگر آزادش کند، او را به جایی پر از دانههای خوشمزه ببرد؛ ولی حرفهایش نتیجهای ندارد. مورچه در آخرین دقایق زندگیاش به نادانی خویش میخندد، بلند هم میخندد. ناگهان... .
آواز بزغاله: هفت قصه برای کودکان
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه سهجلدی «قصههای خوب ما»، حاوی هفت قصه از متون کهن است. «آواز بزغاله»، «روباه و پنیر»، «گربهای که شیر شد» و «فرار روباه» نام برخی از این داستانهاست. در داستان «آواز بزغاله»، بزغاله بازیگوش از گله جدا میشود و راه را گم میکند. او با گرگ بزرگی روبهرو میشود و... . بزغاله با زیرکی از گرگ میخواهد اجازه دهد که قبل از مرگ، برایش آواز بخواند. گرگ نادان آخرین خواسته بزغاله را میپذیرد و... .
شاد شاد در کنار هم
معرفی کتاب
مامانخرگوشه به خرید میرود و پسرش، «برایدِن» را با دو خواهرش، «مینی» و «میلی» تنها میگذارد. دوست برایدن، «لنا» به دیدنش آمده است؛ اما با مینی و میلی بازی میکند. دخترها از او میخواهند به آنها ملحق شود؛ ولی به نظر برایدن، بازی آنها لوس و بیمزه است. سرانجام برایدن با دو خواهرش دعوا میکند و دخترها از آنجا میروند. برایدن تنها و بیحوصله است تا اینکه سر و کله «بنی» گورکن، پیدا میشود و خبر میدهد که توفان بزرگی در راه است. برایدن میداند که خواهرانش از توفان میترسند و با اینکه با آنها قهر است، به سرعت میدود تا دخترها را پیدا کند و... .
قورررک!
معرفی کتاب
خانواده قورباغه در برکهای زندگی میکنند و در کنار هم خوشحال هستند. روزی با بچهخوکی روبهرو میشوند که قورقور میکند! قورباغهها عصبانی میشوند و فکر میکنند بچهخوک، آنها را مسخره میکند؛ اما در پاسخ هر پرسشی، او فقط قورقور میکند. همه حیوانات جمع میشوند؛ ولی هیچکس علت را نمیفهمد. آنها نزد سوسک دانا میروند تا مشکل را حل کنند... . هنگامی که باز میگردند، خبری از خوک نیست. او کجا رفته است؟ و اصلاً چرا آمده بود؟
ببین چهقدر دوستت دارم در زمستان
معرفی کتاب
در یک روز برفی زمستان، «فندقک» که یک بچه خرگوش است، همراه پدرش، «بابافندقی»، به گردش میروند و مشغول بازی میشوند. بازی «هر چیزی متعلق به چیست؟» برگ متعلق به درخت است، تار مخصوص عنکبوت، پَر متعلق به پرنده است، آب مخصوص رودخانه و... . فندقک متعلق به پدرش است، موجود کوچکی که عزیزترین دارایی بابافندقی است.
ببین چهقدر دوستت دارم در پاییز
معرفی کتاب
در یک روز پاییزی، خرگوش پدر که «بابافندقی» نام دارد، همراه پسرش «فندقک»، به گردش میروند. فندقک به دنبال برگهایی میدود که باد آنها را به اینطرف و آنطرف میبرد. بابافندقی بالاخره خسته میشود و گوشهای مینشیند. ناگهان باد یک جعبه قهوهای بزرگ با خودش میآورد. فندقک داخل جعبه میشود و خودش را هیولای جعبه معرفی میکند. بابافندقی که تا به حال، حتی اسم هیولای جعبهای هم به گوشش نخورده، به شدت میترسد و... .