Skip to main content

مرد بهشتی

معرفی کتاب
«عبدالله» یکی از یاران نزدیک امام بود. چندروز بود که وقتی پیامبر و یارانشان در مسجد می‌نشستند، پیامبر از مردی می‏‌گفت که اهل بهشت است. آن مرد هرروز به مسجد می‌‏آمد و مثل بقیه نماز می‏‌خواند و می‎رفت؛ اما هرروز پیامبر همان حرف را تکرار می‏‌کردند. عبدالله تصمیم گرفت به بهانه‌ای به خانه آن مرد برود و از نزدیک اعمال او را زیر نظر بگیرد. او سه روز مهمان آن مرد بود؛ اما هیچ رفتاری خاصی از او ندید. آن مرد هم مثل بقیه مومنان عمل می‌کرد! روزی که عبدالله می‏‌خواست از خانه او برود... .

تاجر با‌انصاف

معرفی کتاب
این داستان که از کتاب کیمیای سعادت اقتباس شده، درباره مرد تاجری است که درستکار و با ایمان است. روزی او که در مغازه نیست، شاگردش، ندانسته، لباسی را بیشتر از قیمت می‎فروشد. وقتی تاجر این موضوع می‎فهمد، به شدت ناراحت می‌‏شود و تصمیم می‏‌گیرد شخصی که لباس را خریده است پیدا کند. تاجر به مسافرخانه می‌‏رود و... .

خرس ماه

معرفی کتاب
«سامیه» و «سمیره» با پدرشان به باغ پرتقالشان رفتند تا محصول را بچینند. پدر آن‌ها را پیاده کرد و گفت می‎رود و زود برمی‎گردد. دخترها وارد باغ شدند و خودشان را روی علف‌های بلند انداختند و به آسمان خیره شدند. ناگهان سمیره نگاهش به گوشه‌ای افتاد که پُر از پرتقال‌های گاززده بود و بعد دو توله‌خرس دید! دخترها جیغ‌زنان فرار کردند. وانت پدر هنوز خیلی دور نشده بود. او برگشت و وقتی متوجه ماجرا شد، تیشه‌اش را برداشت و به دخترها گفت از جایشان تکان نخورند. بعد... .

گونه‌شناسی انواع بابا

معرفی کتاب
پسر نوجوانی به نام «حسام» نوزادی را روی پله مسجدی پیدا می‌کند. او را به اتاقش (غارش) می‎برد و بی‌خبر از پدرومادرش او را تروخشک می‌کند. او تک فرزند خانه‌شان است و تجربه‎ای در بچه‎داری ندارد؛ اما... . در فصل ماقبل آخر، حسام متوجه می‌شود که رنگ و روی بچه زرد است! او به دوست پدرش زنگ می‌زند و... . در پایان داستان، دادگاه پدرِ نوزاد را جریمه‌ نقدی می‌کند و حسام را می‌بخشد. حسام با نوزاد خداحافظی می‌کند و صلح بین حسام و پدرش برقرار می‌شود.

پناه

معرفی کتاب
این کتاب روایت دختری‌ است به نام «پناه» که به خیال خودش به آزادی پناه می‌برد؛ اما اتفاقات به او نشان می‌دهد، آرامش واقعی چیز دیگریست و باید به پناه واقعی برگردد. پناه، از دین و خدا دور شده است و واقعیت زندگی را گم کرده است؛ اما....

فرشته‌های خاکی

معرفی کتاب
این کتاب حاوی هفت داستان کوتاه درباره مدافعان حرمِ شهرِ سامراست. مدافعان حرمی که در این شهر با گروه داعش می‏‌جنگند و زمانی‌که افراد این گروه به حرم امام هادی (ع) نزدیک می‏‌شوند و قصد نابودی این مکان مقدس را دارند، به حکم جهاد آیت‌الله «سیستانی»، در حشدالشعبی از آن دفاع می‌‏کنند. «کوه‌شکن»، «زخم خنجر»، «نورسفید» و «سیاه روشن»، نام برخی از این داستان‌هاست.

دخترک با همه پرنده‌ها دوست بود

معرفی کتاب
دخترکوچولو با پرنده‎ها، غازها، اردک‎ها و حتی خرگوش‎ها دوست بود. او برای پرنده‌‏ها دانه می‎ریخت، با غازها به کنار رودخانه می‌‏رفت و در زمستان‎ها برای خرگوش‌ها کاهو و کلم می‌‏برد. دخترک به روباه اجازه نمی‌‏داد که تخم پرنده‎ها را ببرد و روزی که یکی از غازهای کله‎سبز را برد، آن‌قدر دوید و فریاد کشید تا غاز را نجات داد. دخترک حتی خرگوش سیاه را هم از دست روباه نجات داد؛ اما روباه غمگین بود. اگر روباه هیچ‎چیزی شکار نمی‎کرد، چطور می‌‏توانست زنده بماند؟ تا اینکه روزی... .

فلسفه «داستان» داستان

معرفی کتاب
این کتاب در ذیل فلسفه داستان می‌گنجد که چیستی، مولفه‌ها و خصوصیات داستان را بررسی کرده و به جنبه‌های خاص داستان‌گوییِ هر داستان اشاره می‌کند. اهتمام نویسنده بر تأمل و تفکر خلاق و زاینده در این عرصه و به کارگیری مبانی فلسفه اسلامی در تبیین چیستی داستان است. نگارنده با سطح‌بندی روایت، اولین دفتر از این مجموعه را به داستانِ داستان اختصاص داده است. دفاتر دیگر این مجموعه، فلسفه ایده اولیه، پیرنگ، زاویه دید و ابزارهای نمایشی را بررسی می‌کند.

فقط دوست خودمی

معرفی کتاب
بچه‌جغد با جوجه‎تیغیِ کوچولو دوست بود. آن‌ها همیشه با هم قایم‌باشک بازی می‎کردند و اوقات خوشی داشتند. روزی درحالی‌که مشغول بازی بودند، راسو از پشت درخت بیرون آمد و خواست که او را هم بازی دهند؛ اما بچه‌جغد مخالف بود. او می‏‌خواست جوجه‌تیغی فقط با او بازی کند. بنابراین، راسو رفت! در بازی بعدی، بچه‎روباه از آن‎ها خواست تا او هم بازی کند؛ اما جغد باز هم مخالفت کرد. او می‏‌خواست جوجه‌تیغی فقط با خودش بازی کند. شب بعد خفاش همان تقاضا را کرد و جواب جغد همان بود تا اینکه... .

یک زمستان، یک روستا، یک انار

معرفی کتاب
کتاب حاضر ترجمه سیزده داستان ترکی «حبیب فرشباف» به فارسی است. او یکی از شاعران حوزه کودک و نیز شعر و نثر بزرگ‌سال است. داستان اول که نامش، عنوان کتاب است، درباره زمانی است که او تمام مدتِ زمستان را در روستا می‎ماند و میوه‎هایی که مادرش در چمدانش گذاشته است، به اهالی روستا می‎بخشد، به جز یک انار که برای خودش نگه می‌‏دارد؛ اما وقتی به عیادت بیماری می‏‌رود، مجبور می‌‏شود آن انار را هم به او بدهد. در روزهای بعدی که سرما بی‎داد می‏‌کند و مردم روستا یکی‎یکی مریض می‏‌شوند... .