ابر مهربان
معرفی کتاب
باد با ابرهای کوچولو بازی میکند؛ اما ابر کوچولو همچنان دلش بازی میخواهد. باد ابر کوچولو را پیش ابر سیاه میبرد. آن دو با هم گریه میکنند و تبدیل به قطرات باران میشوند. ابر کوچولو نگران است؛ ولی وقتی میبیند زمین با خوشحالی دستانش را به سمت بالا باز کرده است و به ابر کوچولو لبخند میزند، خودش را در آغوش زمین میاندازد.
مورچهای به اسم گلباقالی
معرفی کتاب
همه مورچه را «گلباقالی» صدا میزنند؛ اما او از این اسم خوشش نمیآید و فکر میکند چیزی شبیه الاغ و فیل است. مورچه تصمیم میگیرد از آنجا برود. او همه وسایلش را جمع میکند و با ملخ به جاهای دور میرود. در آنجا با گل زیبایی آشنا میشود که نامش گلباقالی است و متوجه میشود که این نام اصلاً هم بد نیست.
حوض و ماه
معرفی کتاب
حوض بزرگ، پر از ماهی است؛ ولی شبها ماهیها میخوابند و حوض تنها میماند. یک شب ماه، بالای حوض میآید و عکسش در آب میافتد. ماه و حوض تا صبح با هم حرف میزنند. آنها دوستان خوبی هستند تا اینکه یک شب، هر چه حوض منتظر میماند، ماه نمیآید. حوض نمیداند که ماه آمده است؛ اما ابرها روی آن را پوشاندهاند. باران شروع به باریدن میکند و... .