Skip to main content

دامن گل‌گلی

معرفی کتاب
«بهاره» و «یلدا» با هم قهر هستند. زنگ نقاشی است و آن‌ها شروع به نقاشی می‌کنند. بهاره و یلدا، اشکال هندسی می‎کشند. مانند دایره، مربع، مثلث و... . اشکال هندسی با هم دوست می‌شوند و بازی می‌کنند. سرانجام بهاره و یلدا هم آشتی می‌کنند.

سیب‌زمینی و اژدها

معرفی کتاب
اژدها هر روز، از توی زمین، چند تا سیب‌زمینی درمی‌آورد و می‌خورد؛ اما آن روز هر چه زمین را می‌کَند، سیب‌زمینی پیدا نمی‌کند. اژدها خسته و گرسنه گوشه‌ای می‌نشیند؛ اما او روی ریل قطار نشسته است! مردم سعی می‌کنند او را از آنجا دور کنند؛ ولی موفق نمی‌شوند تا اینکه مرد سیب‌زمینی‌فروش از آنجا رد می‌شود و... .

من دکتر نمی‌آیم!

معرفی کتاب
لیوان شیری که مادر برای «لاله» آورده است، روی فرش می‌ریزد و لاله برای اینکه ریختن شیر را پنهان کند، دروغ می‎گوید. او می‎گوید که مریض شده است و وقتی پدر و مادر تصمیم می‌گیرند او را دکتر ببرند، مجبور می‌شود حقیقت را بگوید.

آینه‌ نازنین

معرفی کتاب
نازنین جلوی آینه ایستاد و اخم کرد. آینه هم اخم کرد. نازنین عصبانی شد؛ چون فکر می‌کرد آینه او را مسخره می‌کند. مادر به نازنین گفت: « حالا لبخند بزن» و آینه هم لبخند زد. نازنین متوجه شد که می‌تواند زیباترین‌ها را در زندگی‌اش رقم بزند.

بالاتر از بالا

معرفی کتاب
کرم کوچکی کنار تخته سنگی خوابیده بود که قورباغه‌ای او را بیدار کرد. قورباغه بلندتر از کرم بود و احساس غرور می‌کرد؛ اما همین قورباغه در کنار اردک احساس کوچکی می‌کرد و اردک در کنار لک‌لک و لک‌لک در کنار زرافه و زرافه در کنار عقاب که می‌توانست بالاتر از همه پرواز کند؛ اما عقاب هم در برابر هواپیما احساس کوچکی می‌کرد... هرچه در زمین بالاتر برویم، همه چیز کوچک‌تر دیده می‌شود. نویسنده مخاطب را به تفکر درباره خدا دعوت می‌کند.

نرمولک بی‌ادب

معرفی کتاب
دختر کوچولو یک تکه ابر را می‌گیرد و با خود به خانه می‌برد. ابر هر کاری می‌کند، دختر کوچولو آن را رها نمی‌کند. او می‌خواهد با ابر بازی کند و آن را به رختخواب می‌برد. صبح که دختر کوچولو از خواب بیدار می‌شود، مادر نگاهی به تشک او می‌اندازد و عصبانی می‌شود؛ ولی آخر چرا؟

گاو سفید، گاو سیاه

معرفی کتاب
روزی سیاه‌ترین گاو زمین متوجه شد که مریض شده است. او روی بدنش خال‌های سفید درآورده بود. در همان روز، سفیدترین گاو زمین هم فهمید مریض شده است. او خال‌های سیاه درآورده بود. آن‌ها به طرف هم راه افتادند تا اینکه در زمانی مانند شب و روز یکدیگر را دیدند و... .

رازِ بزرگ خانم معلّم

معرفی کتاب
در این داستان که به روایت یک معلم بازگو می‌شود، کودکان با فصول سال آشنا می‌شوند. همچنین ویژگی‌های هر فصل و نیز تغییرات به وجود آمده در آن فصل برای رفتن به مدرسه، در داستان بیان می‌شود.

پیله قلقلک کنار مادر بزرگ بود

معرفی کتاب
در این داستان، کودکان با چگونگی تولد پروانه آشنا می‌شوند. این داستان به روایت کودکی شکل می‎گیرد که با کمک مادربزرگش از کرم ابریشمی نگهداری می‌کند تا تبدیل به پروانه شود؛ اما مادربزرگ از دنیا می‎رود و پسرک، پروانه‌اش را همراه خود به دیدار مادربزرگ می‌برد.

ماهی سفره‌ی عید

معرفی کتاب
«منگوله‌مو» برای عید نوروز یک ماهی قرمز دارد. او هر روز برای ماهی‌اش شعر و قصه می‌خواند. ماهی بزرگ می‌شود و منگوله‌مو، آن را توی حوض می‌اندازد و هر روز برایش لالایی می‌خواند. ماهی بزرگ‌تر می‌شود و منگوله‌مو آن را توی چشمه می‌اندازد. دوباره ماهی بزرگ‌تر می‌شود و منگوله‌مو آن را به دریا می‌برد و ماهی قرمز، خوشحال می‌شود.