Skip to main content

مثلث

معرفی کتاب
این داستان تصویری درباره «مثلث» است. یک روز مثلث پایش را از در خانه‌اش بیرون گذاشت و از خانه دور شد؛ چون می‌خواست یواشکی سربه‌سر دوستش «مربع» بگذارد. شاید هم دوستش قرار است این کار را بکند، اما مثلث خبر ندارد که قرار است چه اتفاقاتی رخ بدهد و... .

مربع

معرفی کتاب
این کتاب درباره «مربع» است. مربع یک غار مخفی دارد که هر روز می‌رود داخل غارش و از یک خروار سنگی که آن‌جاست یکی را برمی‌دارد، سنگ را هُل می‌دهد و می‌برد بیرون غار و سنگ را می‌گذارد روی بقیه سنگ‌ها. این شغل مربع است. یک روز، «دایره»، دوست مربع پیش او می‌رود و... .

قلمبه قلمبه

معرفی کتاب
زالزالکی یک آدم کوچولوی خیلی کوچولو‌ست اندازه‌ یک زالزالک. رنگش هم نارنجی است. به همه جا سرک می کشد تا یک دوست زالزالکی پیدا کند. برای همین یک عالمه ماجرا برایش اتفاق می‌افتد. این‌بار ماجراهای آشنایی زالزالکی با دستکش ظرفشویی است.

بندی‌بندی

معرفی کتاب
زالزالکی یک آدم کوچولوی خیلی کوچولو‌ست اندازه‌ یک زالزالک. رنگش هم نارنجی است. به همه جا سرک می کشد تا یک دوست زالزالکی پیدا کند. برای همین یک عالمه ماجرا برایش اتفاق می‌افتد. این‌بار ماجراهای آشنایی زالزالکی با یک کفش است.

قرقری

معرفی کتاب
زالزالکی یک آدم کوچولوی خیلی کوچولو‌ست اندازه‌ یک زالزالک. رنگش هم نارنجی است. به همه جا سرک می کشد تا یک دوست زالزالکی پیدا کند. برای همین یک عالمه ماجرا برایش اتفاق می‌افتد. این‌بار ماجراهای آشنایی زالزالکی با یک دکمه است.

جیلیز ویلیزی

معرفی کتاب
زالزالکی یک آدم کوچولوی خیلی کوچولو‌ست اندازه‌ یک زالزالک. رنگش هم نارنجی است. به همه جا سرک می کشد تا یک دوست زالزالکی پیدا کند. برای همین یک عالمه ماجرا برایش اتفاق می‌افتد. این‌بار ماجراهای آشنایی زالزالکی با یک اتو است.

رینگ‌رینگی

معرفی کتاب
زالزالکی یک آدم کوچولوی خیلی کوچولو‌ست اندازه‌ یک زالزالک. رنگش هم نارنجی است. به همه جا سرک می کشد تا یک دوست زالزالکی پیدا کند. برای همین یک عالمه ماجرا برایش اتفاق می‌افتد. این‌بار ماجراهای آشنایی زالزالکی با گوشی تلفن است.

وای وایی جون

معرفی کتاب
زالزالکی یک آدم کوچولوی خیلی کوچولو‌ست اندازه‌ یک زالزالک. رنگش هم نارنجی است. به همه جا سرک می کشد تا یک دوست زالزالکی پیدا کند. برای همین یک عالمه ماجرا برایش اتفاق می‌افتد. این‌بار ماجراهای آشنایی زالزالکی با جارو برقی است.

اِلمور با پینکی آشنا می‌شود

معرفی کتاب
«اِلمورِ» جوجه‌تیغی، در کنار اطرافیانش زندگی صمیمی و راحتی دارد، اما به تازگی به این فکر می‌کند که باید برای خودش دست‌کم یک دوست خیلی صمیمی داشته باشد؛ البته همین الان هم دوستان زیادی دارد، ولی دوست صمیمی چیز دیگری است. او از عمویش کمک می‌خواهد، ‌ عمو هم به المور می‌گوید این اتفاق باید خودش بیفتد، سرِ وقت خودش. «پینکیِ» راسو هم چون بدبو است، درست همین مشکل دارد و هیچ‌کس با او دوست نمی‌شود؛ اما... .

اِلمور دنبال دوست می‌گردد

معرفی کتاب
«المورِ» جوجه‌تیغی تنها زندگی می‌کرد. او همیشه در پیدا کردن دوست مشکل داشت. المور روی درخت آگهی چسباند که دنبال دوست می‌گردد؛ اما وقتی کسی به او نزدیک می‌شد، تیغ‌های المور به طرفش پرتاب می‌شد. او از قصد این کار را نمی‌کرد. راستش اصلاً دست خودش نبود. او فکر کرد چطور می‌تواند از دست تیغ‌هایش خلاص شود؛ اما جوجه‌تیغی که بدون تیغ نمی‌شود! تا اینکه فکری به ذهنش رسید!