Skip to main content

یار هم... در کنار هم

معرفی کتاب
این کتاب با هدف توجه به اهمیت دوستی و برای کودکان نگاشته شده است. «آ» کسی را نداشت. «آ» دلش می‌خواست تنها نباشد. «آ» راه افتاد و گفت خدایا کمکم کن! هرجا رفت بیابان بود. هوا، گرم بود. خسته شد، دیگر نتوانست راه برود. «آ» صدایی شنید....

مسافر دریا

معرفی کتاب
سوفیا عروسک خرسی‌اش را خیلی دوست داشت. عروسکی که اول برای پدربزرگش بود، بعد برای مادرش و حالا برای او بود. آن‌ها با هم همه جا می‌رفتند. یک روز قرار شد همراه بابا و عروسک خرسی به ساحل بروند. آن‌ها باهم خیلی بازی کردند و خیلی هم خوش گذراندند. اما ناگهان طوفان از را رسید؛ با عجله همه چیز را جمع کردند و برگشتند به خانه. آن‌ها آن‌قدر عجله داشتند که متوجه باز بودن در کیف سوفیا نشدند و خرسی پرت شد بیرون.... سوفیا و پدرش همه جا را گشتند و از همه پرس و جو کردند؛ تا این‌که سال‌ها بعد...

از سرسره‌ی بلند می‌ترسم

معرفی کتاب
این داستان درباره چند دوست است که با همدیگر به شهربازی رفته‌اند. آنجا یک سُرسُره بلند وجود دارد. اکثر بچه‌ها مانند فلاپ و بینگ می‌ترسند از سُرسُره پایین بیایند اما پاندا ترسی ندارد.
پاندا کوچولو به آن‌ها یاد می‌دهد چگونه از سُرسُره پایین بیایند و تلاش کنند تا به آن‌ها خوش بگذرد.

بازی با لباس‌ها

معرفی کتاب
در این داستان خرگوش کوچولو و دوستش مشغول بازی‌کردن با لباس‌های مثلاً سلطنتی و تاج بودند. آ‌ن‌ها فقط تاج داشتند و چون هر دو آن را می‌خواستند دعوایشان شد. در دعوا تاج شکست. در این موقع یکی دیگر از دوستان خرگوش کوچولو به کمک آن‌ها آمد و تاج شکسته را به دو تاج کوچک تبدیل کرد. حالا هم خرگوش کوچولو هم دوستش تاجی که می‌خواستند را داشتند و توانستند به بازی ادامه بدهند.

عروسکم گم‌شده

معرفی کتاب
بسیاری از کودکان و حتی بزرگترها خیلی اوقات فراموش می‌کنند وسیله‌شان را کجا گذاشته‌اند و آن‌ها را گم می‌کنند. در این داستان، خرکوش کوچولو، بینگ، با دوستانش به پارک رفته و عروسکش را گم کرده است. او برای اینکه یادش بیاید عروسکش را کجا گذاشته است به تمام لحظاتی که عروسک را روی نیمکت گذاشت و بعد از آن دیگر او را ندید خوب فکر می‌کند. سرانجام عروسک خرگوش کوچولو پیدا می‌شود.
این داستان قصد دارد به کودکان کمک کند تا راحت‌تر وسایل گم‌شده را بیابند.

مال خودم باشه

معرفی کتاب
این داستان درباره دو دوست به نام سولا و بینگ است. بینگ برای سولا یک چوب جادویی خریده بود و می‌خواست آن را به دوستش هدیه بدهد، اما خودش از آن چوب جادویی خیلی خوشش آمده بود و دوست نداشت آن را به دوستش ببخشد. بینگ سرانجام آن را به دوستش هدیه می‌کند و آن‌ها در کنار همدیگر با چوب جادویی بازی می‌کنند.

مریض شده! چه کار کنم؟

معرفی کتاب
این داستان درباره روزی است که فلاپ، دوست خرگوش کوچولوی داستان، مریض شده است و به کمک و پرستار نیاز دارد. خرگوش کوچولو، بینگ، او را به تخت خواب می‌برد، برایش قصه می‌خواند و عسل آبلیمو درست می‌کند تا حال دوستش سریع‌تر بهتر شود.
هدف نویسنده ترغیب و تشویق کودکان به کمک‌کردن به همدیگر در هنگام بیماری‌ها و سختی‌ها است.

شیر موز هویج

معرفی کتاب
در این داستان خرگوش کوچولو و دوستش یک موز له شده پیدا می‌کنند که نمی‌توانند آن را بخورند. آن‌ها موز را با کمی شیر در مخلوط‌کن می‌ریزند. یک هویج اشتباهی داخل مخلوط‌کن وارد می‌شود و آن‌ها به جای شیرموز «شیر هویج‌موز» درست کردند.
هدف نویسنده این است که به کودکان بگوید اگر میوه‌ای پلاسیده و له شده است هنوز هم قابل خوردن است. علاوه بر این نویسنده سعی دارد تا نحوه کارکردن ایمن با مخلوط‌کن را یاد بدهد.

دوست بهتره یا کلوچه؟

معرفی کتاب
تنهایی یکی از پیچیده‌ترین چالش‌های بشر است و راه‌حل آن شروع دوستی با انسان‌های گوناگون است، اما این کار چندان آسان نیست. این داستان درباره آغاز یکی از دوستی‌های پیچیده است.
دودیدا نام کودکی بود که در کلبه‌شان روی نوک کوه با پدر و مادرش زندگی می‌کرد. او همیشه تنها بود و هیچ دوستی نداشت. آرزو کرد تا همسایه‌ای برای آن‌ها بیاید و کودکی هم‌سن و سال او داشته باشند. یک روز صبح که از خواب بیدار شد، دید که در کوه روبه‌روی خانه‌شان خانواده ساکن شده‌اند و کودکی نیز میان آن‌هاست. دودیدا خوشحال شد و تصمیم گرفت با آن کودک دوست شود اما کار به این آسانی‌ها نبود و ایجاد رفاقت سختی‌هایی داشت. این دشواری‌ها برای شروع دوستی را در داستان پیش‌رو خواهید خواند.

لاک‌پشت و پروانه

معرفی کتاب
وقتی لاک‌پشت کوچولو به دنیا آمد، یک چشمش بسته بود و از گوشه‌ی آن اشک می‌آمد. لاک‌پشت کوچولو سعی کرد چشمش را باز کند؛ ولی چشمش باز نشد. مادرش او را نوازش کرد و گفت: «باید با یک پروانه دوست بشوی تا کمکت کند.» ولی لاک‌پشت کوچولو که پروانه نمی‌شناخت!... پس راه افتاد تا پروانه را پیدا کند...