فرانکلین و بازی گروهی
معرفی کتاب
«فرانکلین»، عاشق اردو رفتن و چادر زدن در طبیعت است، انجام کارهای مختلف بیرون از خانه و در فضای آزاد را نیز دوست دارد. به همین دلیل برای او دعوت از «خرگوش» و نشان دادن چادری که بهشکل یک سفینه فضایی ساخته است بسیار هیجانانگیز است، فرانکلین برای کامل کردن سفینهاش باید یک بشقاب آلومینیومی را روی یکی از بالهها قرار دهد، اما... .
فرانکلین و روز پدر
معرفی کتاب
«فرانکلین» در یک روز آفتابی به خانه دوستش «روباه» میرود تا به همراه هم به اسکیتبُرد سواری بروند، اما روباه درخواست فرانکلین را نمیپذیرد؛ چون دلش میخواهد آن روز را که روز پدر است بهطور کامل با پدرش بگذراند و به همراه او کارهایی را که دوست دارد انجام بدهند، فرانکلین هم تصمیم میگیرد به خانه بازگردد و با پدرش به اسکیتبُرد سواری برود، اما... .
فرانکلین و دوست خجالتی
معرفی کتاب
«فرانکلین» هر روز در پارک بازی میکند، یک روز که فرانکلین و «سگ آبی» درحال بازی با صفحه گردان پارک بودند، باد یک برگ کاغذ را بهسمتشان میآورد. روی این کاغذ یک خانواده راسو نقاشی شده است. سگ آبی و فرانکلین، تصور میکنند که راسو کوچولو این نقاشی را کشیده است برای همین تصمیم میگیرند که نقاشی را به او بازگردانند، اما نمیدانند که او کجا زندگی میکند و... .