ماجراهای دمپنبهای1
معرفی کتاب
این کتاب، روایت داستان خرگوش کوچکی است که همواره اشتباه میکند، او در مهارتهای رفتاری و اجتماعی دچار مشکل است و در خانه، مدرسه و در میان دوستان رفتارهای نادرستی دارد. در این داستان «هاوارد دُمپنبهای» با این که میداند هر چیزی زیادیاش بد است، اما باز هول میزند و روحیه ورزشکاری ندارد؛ تا این که با اتفاقاتی که رخ میدهد... .
مهربانیهای دروغکی
معرفی کتاب
یک روز «کتی» دَم در مهدکودک منتظر مادرش بود که سروکله مردی پیدا میشود و میگوید که میتواند کتی را به خانه برساند. او آدم مهربانی به نظر میآید، ولی همان موقع مادرش از راه میرسد و آن مرد بهسرعت دور میشود. آن شب پدر و مادر کتی داستانی برایش خواندند و یادش دادند که وقتی یک آدم غریبه را میبیند باید چه کاری انجام دهد. با مطالعه این کتاب، شما هم متوجه میشوید که موقع روبهروشدن با غریبهها چه کاری انجام دهید.
آخ دندانم!
معرفی کتاب
یک روز صبح که خواهرخرسی از خواب بیدار شد، متوجه شد که دندانش لق شده است. برای همین همراه مامان و برادرخرسی به دندانپزشکی رفتند. اول روی چهارپایه ایستاد و وقتی آقای دکتر دندانهای برادرخرسی را معاینه میکرد، او را تماشا میکرد. بعد نوبت خواهرخرسی شد. او آنقدر چیزهای جالب در دندانپزشکی دید که یادش رفت دندانش لق شده است و... .
جانور عجیب و غریب
معرفی کتاب
روزی روزگاری در یک مرداب لابهلای گُلهای زیبای زنبق سفید، سه قورباغه با هم زندگی میکردند. «مامانقورباغه»، «باباقورباغه»، و «قورقوری». روزی، قورقوری از مادرش اجازه گرفت تا به کنار مرداب برود و یک دوست پیدا کند. قورقوری کنار مرداب رفت، اما هیچ قورباغهای آنجا نبود، تااینکه چشمش به حیوان عجیبوغریبی افتاد و... .
چرا من اینجا هستم؟
معرفی کتاب
کتاب «چرا من اینجا هستم؟ » با سؤال یک کودک از خود شروع میشود: «با خودم فکر میکنم چرا من اینجا هستم؟ دقیقا همینجا»، و با سؤالها و فرضیاتی در امتداد آن، ادامه پیدا میکند. «فکر کن اگر جای دیگری بودم، چه میشد؟ جایی کاملا متفاوت با اینجا»، و فرضهایی مطرح میشود که جایگاههای متنوع و متعدد کودکان دیگر روی زمین است؛ مانند آنجا که جنگ هست، آنجا که پر از جمعیت است اما کودکان تنها ماندهاند، و... . درنهایت به سؤالی اساسیتر میرسد: «چرا من، من شدم و نه آدمی دیگر؟ چرا من دقیقا اینجا هستم؟ » و پاسخی که در پی طرح تمام این سؤالها، ارائه میشود.
خوابهای شگفتانگیز
معرفی کتاب
«پوملو»، فیل فیلسوفِ صورتی، خوابهای عجیبوغریبی میبیند؛ خوابهای تار، خوابهای بامزه و گاهی بی سروته! مثلاً خواب میبیند مایوی خالخالی تنش کرده و همه نگاهش میکنند یا خواب میبیند که پرواز میکند یا... ! تا اینکه زیر گل قاصدک، سیبزمینی عجیبوغریبی میبیند که با او لبخند میزند! آیا پوملو بازهم خواب میبیند یا این سیبزمینی واقعی است؟
ترسهای بزرگ
معرفی کتاب
«پوملو»، فیلکوچولو خرطوم بسیار بلندی داشت! خرطوم پوملو دستوپا گیر بود و برایش دردسر درست میکرد. شاید باید آن را مثل گردنبند، دور گردنش میپیچید؛ اما آنوقت دیگر نمیتوانست نفس بکشد یا شاید باید آن را دور سرش میبست؛ اما هیچکدام راه مناسبی نبودند. آفتابپرست و حلزون برای فیلکوچولو پیشنهادهایی داشتند؛ ولی آنها هم به کار نیامدند تا اینکه... .
سفر دور و دراز
معرفی کتاب
«پوملو»، فیل فیلسوفِ صورتی، دنیا را ندیده است. روزی تصمیم میگیرد راه بیفتد و ببیند دوروبرش چه خبر است. اول میافتد توی قوری! بعد هم لنگه جورابی را میبیند. پوملو نمیداند جوراب چیست. فکر میکند تونلی تنگ و تاریک باشد. برای همین وارد تونل میشود، وای چه بوی بدی! پوملو فیل کنجکاو و متفاوتی است. او در گشتوگذارهایش با چیزهای ناشناخته زیادی آشنا میشود.