شنغولی با خوابیدن غولغولی
معرفی کتاب
«شنغولی» غول است؛ البته نه یک غول ترسناک. او غولی مهربان است و میخواهد با بچهها دوست باشد. برای همین حواسش به تمام کارهایش هست. شنغولی از وقتی میخوابد تا وقتی بیدار میشود، خواب میبیند! در خواب او قویترین غول جهان است و آدمها و غولها عاشقش هستند. او خواب میبیند که رستورانها غذای غول دارند و... .
احساس میکنم آدم مهمی هستم
معرفی کتاب
آیا «الیزه» مهم است؟ الیزه در طول روز میفهمد که از جهات مختلف و بهدلایل گوناگون مهم است. او برای پدر، برادر و مادرش و خیلیهای دیگر مهم است... . با مطالعه این کتاب و تکرار آگاهانه «من آدم مهمی هستم» همراه الیزه، شما هم مثل او اعتمادبهنفس بیشتری پیدا میکنید و متوجه میشوید که چقدر وجودتان مهم است.
روبهرو شدن با غریبهها
معرفی کتاب
خواهرخرسی و برادرخرسی با مامان و بابا در یک خانه درختی زندگی میکردند. آنها خیلی شبیه هم بودند، ولی یک فرق بزرگ داشتند. برادر خرسی خیلی مواظب غریبهها بود ولی خواهرش بیخیال بود؛ با غریبهها حرف میزد و با این کار برادر خرسی را نگران میکرد. تا اینکه یک روز بابا، داستان «غاز احمق و روباه مکار» را برایشان تعریف کرد... .
پول علف خرس نیست!
معرفی کتاب
خواهرخرسی و برادرخرسی خیلی چیزها را خوب میدانند؛ مثلا میدانند کجا میشود گلهای خیلی قشنگ پیدا کرد، کجا تمشکهای آبدار و خوشمزه دارد، و جایی که بهترین عسل را میتوان پیدا کرد کجاست. ولی بعضی چیزها را هم خوب نمیدانند، مثل صرفهجویی و پسانداز کردن. تا اینکه یک روز باباخرسی خیلی از دست آنها عصبانی میشود و... .
گرگ بدجنس دوستداشتنی!
معرفی کتاب
گرگ سیاه بدجنسِ ترسناکِ بیرحم وحشی از خواب بیدار میشود و به خوابی که دیده بود، فکر میکند. خوابش را زیر دندانهای تیزش مزهمزه میکند و از خوشحالی زوزه میکشد. او برههایی با نامهای «شنگل» و «منگل» را خورده بود و دلش میخواست که بره سوم را هم که اسمش «چنگل» بود، بخورد. گرگ سیاه بدجنس، چشمانش را بست تا بقیه خوابش را ببیند و... .