Skip to main content

کلید معما

معرفی کتاب
پشت آینه‌ای که «نوئمی» پیدا کرده، حروفی حک شده که با دست نوشته شده است، حروفی مثل رمز که نوئمی و خانم «لومباگ»، از آن سر درنمی‎آورند. اگر آن‌ها بتوانند این معما را حل کنند، زندگی‌شان به کجا کشیده می‌شود؟ خانم لومباگ نگران است؛ اما نوئمی فکر همه‌چیز را کرده است. نوئمی فکر می‎کند اول باید همه دیوارهای خانه را بشکافند و همه پول‌ها را دربیاورند و در بانک بگذارند؛ اما چطور می‎توان با کسی درباره این گنج صحبت کرد؟

روز باورنکردنی

معرفی کتاب
«نوئمی» سرانجام گنج خانه خانم «لومباگ» را پیدا می‎کند. او گچ‌کاری دیوار را سوراخ می‎کند و هزاران هزار سکه کف اتاق می‎ریزد! نوئمی دلش می‎خواهد برای تمام مردم دنیا آب‎نبات بخرد و کلی گربه، هامستر، لاک‌پشت، ماهی قرمز و... . او دلش می‎خواهد کشتی دزدان دریایی و ماشینِ... . او غرق در این افکار است که خانم لومباگ را روبه‎روی خودش می‎بیند و بعد از مدتی طولانی که هر دو بی‎حرکت و ساکت می‎مانند، نوئمی شروع می‎کند به معذرت‌خواهی و... . آن‌ها داخل دیوار آینه گرد طلایی کوچکی هم پیدا می‎کنند، آینه‌ای که سن و سال آدم‌ها را تغییر می‎دهد و... .

راز خانم لومباگو

معرفی کتاب
«نوئمی» دختر کوچولویی است که پدر و مادرش خیلی گرفتار هستند. آن‌ها تمام روز کار می‎کنند و حتی بیش‌تر وقت‌ها شب‌ها هم کار می‎کنند. خانم «لومباگ» با شوهر و گربه و قناری‌اش در طبقه بالای خانه نوئمی زندگی می‎کند و نوئمی هر روز وقتی از مدرسه برمی‎گردد، نزد آن‌ها می‎رود. خانم لومباگ از او مراقبت می‎کند، آن‌ها با هم تکالیف نوئمی را انجام می‎دهند، درس‎ها را مرور کرده و تلویزیون تماشا می‌کنند. روزی نوئمی متوجه می‎شود که آن‌ها در خانه‌شان گنجی پنهان کرده‎اند! حالا تمام فکر نوئمی این است که چطور می‎تواند این گنج را پیدا کند.

آقای ماجیکا توی اینترنت

معرفی کتاب
چند رایانه به مدرسه هدیه داده شده است، برای هر کلاس یکی. وقتی بچه‌ها وارد کلاس می‌شوند، آقای «ماجیکا»، در حال ور رفتن با رایانه است. او اصلاً نمی‎داند با این دستگاه چطور کار کند! بچه‌های کلاس هرچه در این باره می‌دانند، برای او توضیح می‌دهند. روز بعد، وقتی آقای ماجیکا وارد کلاس می‎شود، رایانه‌ای جدید گوشه کلاس است و موقع درس هندسه، نوشته‌هایی روی نمایشگر آن ظاهر می‌شود. ناگهان بچه‌ها متوجه می‌شوند آن‌طرف نمایشگر رایانه هستند و در شبکه پیچ در پیچ اینترنت گیر افتاده‌اند!

آقای ماجیکا و نمایش مدرسه

معرفی کتاب
آقای «ماجیکا» فکر می‎کند اصلاً جادوگر خوبی نیست؛ اما بچه‌های کلاس سوم فکر می‎کنند او حرف ندارد. به خصوص وقتی که جادوهایش اشتباه عمل می‌‏کنند. اول «همیش بیگ‎مور» به یک قورباغه تبدیل می‎شود، بعد روی صحنه نمایش، سروکله یک غول واقعی پیدا می‎شود و...؛ اما حالا آقای ماجیکا همیش را ناپدید کرده است و نمی‌داند او کجا رفته است. ساعت مدرسه تمام شده و همیش هنوز پیدا نشده است. آقای ماجیکا خیلی نگران به نظر می‎رسد. حالا چه اتفاقی رخ می‎دهد و به پدر و مادر همیش چه باید بگوید؟

آقای ماجیکا و اردوی مدرسه

معرفی کتاب
بچه‌های کلاس خیلی دوست دارند معلمشان، آقای «ماجیکا»، درباره کارهایی که قبل از آمدنش به مدرسه، انجام می‎داده صحبت کند؛ چون او قبلاً جادوگر بوده است. مدیر مدرسه اعلام می‎کند که بچه‌های کلاس سوم قرار است به اردوی سه روزه بروند و کلی کارهای هیجان‎انگیز انجام دهند. به غیر از «همیش»، بقیه بچه‌ها و آقای ماجیکا، از شنیدن این خبر خوشحال می‎شوند. روز اردو فرا می‎رسد، در مسیر، بعد از یک ساعت، اتوبوس تکان شدیدی می‎خورد و می‎ایستد. چه اتفاقی افتاده است؟

آقای ماجیکا بازیگر سیرک می‌شود

معرفی کتاب
«همیش بیگ‌مور»، شرورترین شاگرد کلاس سوم، دلش نمی‎خواهد به سیرک برود؛ چون فکر می‌کند باید دلقک‎های مسخره را تماشا کند یا شیرها و ببرهای بی‌عرضه‎ای که حتی از پس یک شپش برنمی‎آیند؛ اما آقای «ماجیکا»، معلم کلاس، که قبلاً جادوگر بوده است، آن‌ها را به سیرک می‎برد تا یک نمایش جادویی نشانشان بدهد؛ ولی ناگهان غیبش می‎زند و هیچ‌کس نمی‎داند کجا رفته است. از طرفی خانم «وارلاک»، جادوگر بدجنس، هم آفتابی شده و با آکروبات‌ها و حیوانات وحشیِ دست‌آموزش معرکه گرفته است!

آقای ماجیکا و معلم موسیقی

معرفی کتاب
روز اول ترم جدید است و دفتر مدیر مدرسه پر از پدر و مادرهای عصبانی! خانواده‌ها نامه‌ای دریافت کرده‌اند که قرار است معلم موسیقی به جمع آموزگاران مدرسه اضافه شود؛ اما آقای مدیر هیچ اطلاعی دراین‌باره ندارد. در کلاس سوم غوغایی برپاست. از هر طرف صدایی می‎آید تا اینکه آقای «ماجیکا» که زمانی جادوگر بوده است، وارد کلاس می‎شود. وقتی آقای ماجیکا از موضوع باخبر می‌شود و وقتی اسم معلم موسیقی را می‎شنود، رنگش می‌پرد، انگار ترسیده است! او با وحشت سرش را می‎گیرد و می‌گوید، خانم «وارلاک»! او یک جادوگر است!

آقای ماجیکا و قالیچه پرنده

معرفی کتاب
اولین‌روز بعد از تعطیلات سال نوست و بچه‌ها به مدرسه برگشته‎اند. آقای «پاتر»، مدیر مدرسه، عصبانی است؛ چراکه معلم جدید کلاس سوم هنوز از راه نرسیده است. سرانجام آقای پاتر تصمیم می‎گیرد درِ کشویی بین دو کلاس دوم و سوم را باز کند و هم‌زمان به هر دو کلاس درس بدهد. ناگهان یکی از پنجره‎های بزرگ کلاس خود به خود باز می‎شود و چیزی پروازکنان وارد می‎شود: مردی روی یک قالیچه پرنده! او آقای «ماجیکا»، معلم کلاس سوم است. ظاهراً بچه‎ها سال هیجان‎انگیزی پیش رو دارند!

پیکو، جادوگر کوچک

معرفی کتاب
«پیکو» جادوگر کوچکی است، آن‌قدر کوچک که زیر دانه شنی، کنار گرد و خاک‌های پشت ساقه علفی زندگی می‎کند. پیکو برای اینکه بداند چقدر قدرت دارد، پرواز می‎کند و وارد فکر سگی می‎شود که همیشه در زنجیر است و به او می‎گوید زنجیرش را پاره کند و سگ این کار را انجام می‌دهد. بعد از آن وارد مغز خرسی می‎شود که هر روز مجبور است در میدان شهر برقصد. پیکو خرس را وادار می‎کند در برابر صاحب بدجنسش بایستد. پیکو دیگر مطمئن است که یک جادوگر واقعی است. حالا می‎خواهد در سر پسربچه‌ای فرو رود و ببیند می‎تواند به او توانایی و شجاعت بدهد تا در برابر پادشاه ستمگر کشور بایستد و او را به زانو درآورد؟