چشم دردسرساز
معرفی کتاب
«گاو سهچشم دمطلایی» یکی از معدود گاوهایی بود که سه چشم روی صورتش داشت و همین مسئله باعث شده بود که نصف بدنش به هنگام ورود به طویله به درِ چوبی برخورد کند و سمت چپ بدنش پرلکتر از سمت راستش باشد. پسرعموی یونجهشناس این گاو معتقد بود که مادر این گوساله یعنی زنعمویش در موقع بارداری، مکعب مستطیلهای رنگی و بطریهای شفاف پلاستیکی اطراف باتلاق را خورده که یک چشم اضافه روی سر پسرعمویش درآمده است. روزی گاو سهچشم مشغول تفریح بود که پسری را با موهای قرمز میبیند که عینک گِرد مشکیرنگی به چشم داشت. وقتی گاو سهچشم با پسرک صحبت میکند تصمیم میگیرد که برای مداوا پیش دکتر «گاوپور» برود و... .
غول بیشاخودم
معرفی کتاب
دخترکی که عادت نداشت موهایش را شانه بزند و هر روز کنار پیادهرو مینشست و لیف و کبریت میفروخت و بیشتر وقتها مردمی را نگاه میکرد که با اخم و عصبانیت از جلویش میگذشتند؛ خودکاری روی موزاییکهای پیادهرو پیدا کرد و برای اینکه حوصلهاش سر نرود روی یک تکّه کارتن مقوایی که صاحب لامپفروشی توی جوی کنار پیادهرو انداخته بود شروع به کشیدن نقاشی کرد، دخترک مدرسه نمیرفت و... .
به خاطر یک دانه بلوط
معرفی کتاب
در این کتاب دربارة جنگلهای جنوب آمریکا، جنگلهای فلات کامبرلند، توضیحاتی ارائه شده است. نویسنده در صفحههای ابتدایی چیزهایی را که در آن جنگلها هستند مانند: دانه بلوط، سنجاب، درخت و... را نام میبرد و در ادامه بازگو میکند که یک دانة بلوط در آن زیستبوم اهمیت زیادی دارد و اگر دانة بلوطی نباشد تا حیوانات آن را بخورند یا اینکه رشد کند و به درختی تبدیل شود، موجودات جنگل از گرسنگی میمیرند و جنگلها نابود میشوند.
خرس کجاست؟
معرفی کتاب
خرس کجا میتواند باشد؟ داخل کشوی لباس، روی طاقچه، داخل حمام، زیر پلهها، زیر مبل یا... . داستان خرس کجاست؟ داستان کودکی است که همه جا دنبال خرسش میگردد. خرس داستان همه جا هست ولی دیده نمیشود! بخشی از روایت داستان به عهده تصاویر کتاب است؛ تصاویر بزرگ و گویای کتاب به خوبی از عهده این کار برآمده است.
بابا اتوبوسی
معرفی کتاب
در این داستان با نگاهی تازه به اطراف و اشیای به ظاهر ازکارافتاده و افراد بازنشسته در خانواده، سعی شده تا حضور متفاوت بزرگترها برای بچهها به شیوهای جدید بیان شود. «بابا اتوبوسی» از ته کوچه رسید. نفساش در نمیآمد، حواسپرتی گرفته بود، یادش رفت توی یکی از ایستگاههای اتوبوس بایستد. یک آقا با کیف بزرگش بهدنبالش دوید، اما... .
خان بیزپشه
معرفی کتاب
این کتاب، جلد سوم از مجموعه «بیزبیزپشه» است. گروه «بیزبیزپشه»، دنبال چالهای آب میگشتند تا توی آن بازی کنند، اما همه چالهها خشک شده بودند. آنها همگی روی یک سیم برق نشستند که یکدفعه متوجه شدند آسمان تاریک شده است، پشهها فکر کردند شب شده، اما ناگهان یک قطره آب روی سر پشهای که نامش «ریزهمیزه» بود، افتاد. پشهها که تا آن لحظه باران ندیده بودند، فکر کردند که کسی به آنها حمله کرده است و... .
پدرهایی که از کتابخانه به امانت گرفتم
معرفی کتاب
مادر «جوزف» چندروزی است که در بیمارستان بستری است و همه کارها به عهده پدر است؛ اما پدر خرید کردن را فراموش میکند و غذاهای وحشتناکی میپزد. او در تکالیف مدرسه به جوزف کمک نمیکند و جوزف مجبور است شام مدرسه را بخورد! جوزف از کتابخانهای باخبر میشود که انواع پدر را امانت میدهد! اولینبار او پدر منظم را به امانت میگیرد؛ ولی غروب همانروز او را به کتابخانه برمی گرداند و پدر باهوش را به امانت میگیرد؛ اما... .
وقت خواب است خرس کوچولو!
معرفی کتاب
وقت خواب بچهخرسهاست؛ اما خرسکوچولو نمیخواهد بخوابد. خرسِ مادر، خواهر و برادر خرسکوچولو را به غار میبرد؛ ولی خرسکوچولو در دریاچه شنا میکند. به نظر او الان وقت خواب نیست... . خرسکوچولو از غار بیرون میرود تا خواهر و برادرش بدخواب نشوند. او بیرون از غار، جغد را میبیند که پرواز میکند. اگر جغد بیدار است، چرا او باید بخوابد؟ خرسکوچولو صدای زوزه گرگها را میشنود. اگر گرگها بیدارند، چرا او باید بخوابد؟ سپس هنگامیکه خرسکوچولو با تولهگرگی مشغول صحبت است، پدرش از راه میرسد و او را در آغوش میگیرد، خرس کوچولو نرسیده به غار خوابش میبرد!