استنلی فروشنده
معرفی کتاب
وقت باز شدن فروشگاه "استنلی" است. او تمام اجناس را برای فروش آماده کرده است. مشتریها از راه میرسند و هر کدام به سمت قفسههای مورد علاقۀ خود میروند. "مرتل" تمام سبد خریدش را از پنیرهای جورواجور پر کرده است. او چطور میخواهد به تنهایی همۀ آنها را تا خانه ببرد؟ استنلی یک پیشنهاد ویژه دارد...
استنلی مهندس
معرفی کتاب
"استنلی" دوستی به نام "مرتل" دارد که به تازگی یک قطعه زمین خریده است. مرتل از استنلی میخواهد که خانهای زیبا برای او در زمینش بسازد. مراحل ساختن خانه بسیار سخت است و باید دید استنلی از پس انجام این کار چگونه برمیآید. "چارلی" نیز به کمک استنلی میآید تا کارها سریعتر انجام شوند. آیا مرتل خانۀ جدیدش را دوست خواهد داشت؟
زندهباد حقوق شهروندی
معرفی کتاب
مهارتهای زندگی از جمله قابلیتهایی هستند که لازم است کودکان آنها را بیاموزند. در مجموعۀ «شهروندان کوچک» مهارتهای شهروند خوب، در قالب قصه و تصویر، به کودکان آموزش داده می شود. دومین جلد از این مجموعه شامل داستانهایی است که به طور غیرمستقیم حقوق شهروند خوب را به کودک معرفی میکند و نگهداری از محیط زیست را به او میآموزد. مفاهیمی مثل مسئولیتپذیری، بازیافت و رأیدادن در این داستانها آمدهاند. در قسمت پایانی هر داستان، بخشهای «برای کوچکترها» و «برای بزرگترها»، فعالیتهایی را که هر دسته باید انجام دهند، به آنها توضیح میدهد.
رایانهی کار راهانداز
معرفی کتاب
مهارتهای زندگی از جمله قابلیتهایی هستند که لازم است کودکان آنها را بیاموزند. در مجموعۀ «شهروندان کوچک» مهارتهای شهروند خوب، در قالب قصه و تصویر، به کودکان آموزش داده می شود. دومین جلد از این مجموعه شامل داستانهایی است که به طور غیرمستقیم بیان میکند که شهروند مؤثر از رایانه بهدرستی استفاده میکند، و امکانات خوب و تبلیغات منفی فضای اینترنتی را میشناسد. مفاهیمی مثل قوانین بازیهای رایانهای، خرید و تبلیغات در اینترنت در این داستانها آمدهاند. در قسمت پایانی هر داستان، بخشهای «برای کوچکترها» و «برای بزرگترها»، فعالیتهایی را که هر دسته باید انجام دهند، به آنها توضیح میدهند.
شما هم دعوت دارید
معرفی کتاب
مهارتهای زندگی از جمله قابلیتهایی هستند که لازم است کودکان آنها را بیاموزند. در مجموعۀ «شهروندان کوچک» مهارتهای شهروند خوب، در قالب قصه و تصویر، به کودکان آموزش داده می شود. کتاب «شما هم دعوت دارید»، اولین جلد از این مجموعه، شامل داستانهایی است که به طور غیرمستقیم ویژگیهای مثبت شهروند خوب را به کودک معرفی میکنند. مفاهیمی مثل بستری شدن، پوسیدگی دندان و برابری در این داستانها آمدهاند. در قسمت پایانی هر داستان، بخشهای «برای کوچکترها» و «برای بزرگترها»، فعالیتهایی را که هر دسته باید انجام دهند، به آنها توضیح میدهد.
رایانه پیشدبستان
معرفی کتاب
در این کتاب ابتدا اجزای تشکیل دهندۀ رایانه مثل صفحه کلید، ماوس و کیس معرفی شدهاند. سپس نکاتی در خصوص استفادۀ صحیح از رایانه و چگونگی نشستن در پشت آن به کودکان نشان داده میشود. در مراحل بعد، کودکان با محیط ویندوز آشنا میشوند، شیوۀ اجرای بازیها را در رایانه فرامیگیرند و با برنامۀ نقاشی و ابزارهای آن، تمریناتی انجام میدهند. در هر بخش از معرفی رایانه، فعالیتهایی مثل رنگآمیزی، پیدا کردن موارد خواسته شده و انجام بعضی از آنها در رایانه نیز وجود دارد. همچنین هر موضوع، با تصاویر رنگی و مرحله به مرحله آموزش داده میشود.
شکلها و حرفها
معرفی کتاب
هنر در پرورش خلاقیت و تخیل کودکان سهم بسیار دارد. کتاب حاضر شامل چندین نقاشی است که در نگاه اول یک معنا دارند و در نگاه دوم، یعنی بعد از بازکردن قسمت تاشدۀ هر صفحه، تصویری دیگر به چشم میخورد که البته از لحاظ مفهومی با تصویر اول ارتباط دارد. روبه روی هر صفحۀ نقاشی نیز جمله ای متناسب با تصویر درج شده است. نویسنده کوشیده است از این طریق نیروی خلاقیت مخاطب را پرورش دهد.
ده عدد، ده قصه
معرفی کتاب
در این کتاب، اعداد به صورت غیر مستقیم و در قالب داستان تصویری به کودکان آموزش داده میشوند. هر صفحه به شکلی طراحی شده است که کودکان بتوانند از جهات مختلف آن را ورق بزنند و در هر کدام با تصویری مواجه شوند که عدد مورد نظر را به شکلی در خود دارد؛ مثلا برای آموزش عدد دو، دو اردک در شکم تمساح کشیده شده است یا در صفحهای دیگر دو تمساح در آب هستند. رنگآمیزی هر نوع حیوان با یک یا چند رنگ محدود انجام شده است اما در عین سادگی جذابیت دارد. این کتاب فقط تا عدد ده را آموزش میدهد.
کی به پارک میرویم
معرفی کتاب
"کاملیا" میخواهد سرسرۀ جدیدی را که در پارک نصب کردهاند، ببیند. مادرش تصمیم میگیرد عصر به همراه پسرخالۀ کوچک کاملیا به نام "مارتین" به پارک بروند. کاملیا با خودش فکر میکند مارتین هنوز آنقدر بزرگ نشده است که بتواند سوار سرسره شود. آنها به پارک میرسند و با بالا رفتن از پلههای سرسره، پاهای کاملیا شروع به لرزیدن میکنند. کاملیا تصمیم میگیرد به پایین برگردد اما بچههای زیادی پشت سر او و مارتین ایستادهاند و راه برگشت بسته است. ناگهان مارتین یک فکر خوب به سرش میزند.
کاملیا به بیمارستان میرود
معرفی کتاب
"کاملیا" حالش خوب نیست و باید چند روزی در بیمارستان بستری شود. نمیداند چطور باید این مدت را در آنجا بگذراند. خرسی و مامان کنارش هستند و حال او را کمی بهتر میکنند اما باز هم کاملیا غمگین است. صبح وقتی که کاملیا از خواب بیدار میشود صداهای عجیبی از راهروی بیمارستان به گوش میرسد. انگار چند نفر دارند آواز میخوانند. آواز خواندن در بیمارستان، آن هم با صدای بلند کمی عجیب نیست؟ کسی میداند چه خبر است؟