Skip to main content

گمشدگان

معرفی کتاب
«فِرِد» همیشه دلش می‎خواست به سفرهای اکتشافی برود و برای خودش جایی بین ماجراجوهای بزرگ باز کند. حالا او روی صندلی‌اش در هواپیما نشسته و سرگرم تماشای ناشناخته‌های جنگل آمازون در زیر پایش است. هواپیما به طرف مانائوس، شهرِ روی آب، پیش می‎رود. ... ناگهان هواپیما با سرعت در جنگل سقوط می‌کند و فِرِد دیگر چاره‎ای جز ماجراجویی ندارد.

بامداد امید: حماسه انسان و گونی‌های خاک

معرفی کتاب
کتاب حاضر روایتی از ایثار مردم این سرزمین در کمک به سیل‌زدگان در روزهای اول سال ۱۳۹۸ است که گوشه‌هایی از فداکاری‌های داوطلبانِ کمک به مردم سیل‌زده را به تصویر می‌کشد. «عملیات انفجار سیل‌بند»، «تشکیل تیپ ۳۷ نور» و «شهر حمیدیه، نامی پرافتخار»، نام برخی از بخش‌های این کتاب است. در روزهای هجوم سیل، شنیدن نام منطقه الهایی (جایی که دو رودخانه بزرگ دز و کرخه به هم می‌پیوندند) از اخبار، نویسنده را به یاد روزهای اول جنگ می‌اندازد و... .

باغ مخفی

معرفی کتاب
روزهای گرم تابستان فرا رسیده است و «ایسا» به اردوی چندروزه تمرین ارکستر رفته است. «جسی»، «اولیور»، «هایاسینث» و «لینی» در خانه هستند و به جز اینکه اعصاب همدیگر را خرد کنند، هیچ کاری ندارند؛ ولی وقتی همسایه دوست‎داشتنی‌شان برای بار دوم سکته می‏‌کند، تابستان خواب‎آلودشان در یک آن تغییر می‏‌کند و بچه‎های خانواده «وندربیکر»، دور هم جمع می‏‌شوند تا کاری بکنند و... .

سومین قارچ

معرفی کتاب
پدربزرگ «اِلی»، «ملوین»، از دانشمندان مشهور دنیاست. او خود را به نوجوانی چهارده‌ساله تبدیل می‌کند و اِلی از حضور او خیلی خوش‌حال است. پدربزرگ چهارده‌ساله خیلی با مدرسه راهنمایی سازگاری ندارد؛ اما اِلی و دوستش، «راج»، اهمیت نمی‏‌دهند. ملوین باعث می‎شود همه‎چیز جالب باشد و وقتی الی و پدربزرگ برای نمایشگاه هم‌گروه می‎شوند، پروژه‌شان خیلی موفق‌تر از آن می‌شود که فکر می‌کردند؛ اما در مورد آزمایشات دیگر در زندگی اِلی، اوضاع به این خوبی پیش نمی‌رود و... .

بچه‌ معمولی و ابر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هیچی‌ها

معرفی کتاب
«مورف» و برادرش مجبورند به خاطر شغل مادر، مرتب به شهر جدیدی بروند. آن‌ها هر سال باید اسباب‎کشی ‏کنند و این کار برای مورف زجرآور است؛ چون باید دوستانش را ترک ‏کند. حالا در این شهر جدید، مهم‌ترین مسئله این است که مورف به کدام مدرسه برود. انگار همه مدرسه‎ها پر شده‏‌اند. سرانجام مدرسه‌ای پیدا می‌کنند؛ اما این مدرسه با همهٔ مدرسه‌ها فرق دارد! بچه‎های این مدرسه می‌‏توانند پرواز کنند، آب و هوا را کنترل کنند یا اسب‌های کوچکی ظاهر کنند! اما مورف یک بچهٔ معمولی است.

بی‌سرزمین

معرفی کتاب
احمد چهارده ساله در شهری سرگردان است که او را نمی خواهد. بعد از فرار از زندگی ناامن و رنجی که در سوریه می کشید، پدرش را در سفری پرمخاطره در سواحل اروپا از دست داده و تازه وارد بروکسل بلژیک شده است. تقلا می کند تا تنهایی از پس زندگی خودش برآید، نه کسی را دارد نه جایی برای رفتن. امیدش را کم کم از دست می دهد. حالا او چگونه می تواند در دیار غربت سر کند؟

با بچه‌ها که کسی حرف نمی‌زند

معرفی کتاب
مادر «شارلوته» بیمار است. کسی به او چیزی نمی گوید؛ اما او همه‌چیز را در می‌یابد. او و خانواده‌اش در روستا زندگی خوشی داشتند؛ البته تا قبل از بیماری مادر. مادر غمگین و افسرده است. او اصلاً به کارهای خانه نمی‌‏رسد و پدر از این وضع عصبانی است، شارلوته هم همین‌طور. چه اتفاقی برای مادر افتاده؟ چرا رفتارش این‌قدر عوض شده است؟ شارلوته باید با کسی در این باره صحبت کند؛ اما کسی با بچه‎ها حرف نمی‏‌زند!

هفت دقیقه به شلیک

معرفی کتاب
در دقایق آخر سال، تاکسی خطیِ سبز، با پسر جوانی تصادف می‌‏کند. دختر جوان خبرنگار که همان حوالی است و در حال تهیه گزارش از حال و هوای عید، شاهد این تصادف است. او با همان ماشینی که با پسر تصادف کرده است، جوان را به بیمارستان می‎رساند و از نگهبان می‏‌خواهد از راننده چشم برندارد، مبادا که فرار کند! خبرنگار جوان وقتی می‌‏بیند جوان به‎هوش آمده، از دکتر می‌‏خواهد که پلیس را خبر نکند و خودش به دنبال مادر جوان می‌‏رود.

زندگی ظاهری روبی

معرفی کتاب
مادرِ «روبی» در زندان است و موضوع اصلی داستان، احساسات روبی و کمبودهای اوست. روبی هربار که به ملاقات مادرش می‏‌رود، از او می‎خواهد به خانه بیاید و هربار مادر می‌گوید: «این‌بار نه، ولی به زودی می‎آیم.» روبی هر هفته به این امید به ملاقات مادرش می‌رود که او را با خود به خانه ببرد؛ اما هربار مادر همان پاسخ را می‎دهد. بعد از شش سال، دیگر هیچ‌کدام درباره این موضوع صحبت نمی‎کنند و دیگر هیچ‌وقت کلمه به زودی را به کار نمی‌برنند. از آن روز به بعد... .

جادوی دژ

معرفی کتاب
«میر‌مهنا» دزد دریایی معروف در زمان «کریم‌خان زند» بود که وارد مبارزه با هلندی‌ها شد. پدرش حاکم ریگ بود و آن زمان دو کمپانی خیلی معروف در خلیج فارس فعالیت می‌کردند. کمپانی هند شرقی متعلق به انگلیسی‌ها بود و هلند شرقی متعلق به هلندی‌ها. درواقع هلندی‌ها برای رقابت با انگلیسی‌ها و کمپانی هند شرقی، کمپانی هلند را راه‌اندازی کردند و با پدر میرمهنا وارد مذاکره شدند و جزیره خارک را در اختیار خودشان گرفتند. به همین علت، میرمهنا وارد مبارزه شد، قدرت را در بندر ریگ به دست گرفت و... .