Skip to main content

بهمن65

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی پنج داستان به هم پیوسته است. راوی داستان دختر نوجوانی است که برادرش، «عباس»، به جبهه رفته است. او خواهربزرگ‌تری هم به نام «معصوم» دارد که البته میانه خوبی با هم ندارند و مرتب در حال جر و بحث هستند. معصوم به خواهر کوچکش می‌‏گوید بالاخره روی دست مادر می‌‏ماند؛ اما راوی داستان می‏‌خواهد نویسنده شود و اصلاً برایش مهم نیست که خانه‌داری و آشپزی بلد نیست. هروقت جایی بمباران می‎شود، داداش عباس زنگ می‌‏زند؛ ولی این‌بار تماس نگرفته است. پدر می‎رود تا سری به او بزند و... .

روشنای خاموش

معرفی کتاب
کتاب حاضر حاوی شش داستان از جنگ ایران و عراق است. در یکی از این داستان‌ها با عنوان «نغمه پرواز»، چند رزمنده به هنگام شناسایی، با چند عراقی مواجه می‌شوند و آن‌ها را اسیر می‌کنند، رزمنده‌ها از آن‌ها، محل امن خروج از منطقه را می‌پرسند، «جاسم» راه را نشان می‌دهد؛ اما غافل از اینکه یکی از اسیران عراقی، عضو حزب بعث است و او را به خاطر کمک به رزمنده‌ها، تهدید می‌کند. ناگهان همه اسیر می‌شوند. در پادگان عراقی‌ها، جاسم و برخی از سربازان دشمن، شورش می‌کنند و... .

وقتی در آغوش کوه بودیم

معرفی کتاب
«میترا» دختر نوجوانی است که با بازگشایی مدارس، به کلاس دوم راهنمایی می‎رود. او تمام وسایلش را خریده و همه‌چیز برای فردا، اول مهر، آماده است؛ اما خبر حمله عراق به ایران، همه‌جا می‎پیچد و میترا و دوستانش، «راضیه» و «گلنار»، را نگران می‏‌کند. جنگ بر تمام ابعاد زندگی دخترها تأثیر گذاشته است، بر مدرسه رفتنشان، غذا خوردن و خوابیدنشان و حتی تفریحشان! پدر روی شیشه‎ها را چسب می‌‏زند و پتوی سربازی‎اش را با میخ به پشت پنجره می‏‌کوبد... . چند روزی است که راضیه مثل همیشه شاد و شنگول نیست و میترا فکر می‏‌کند با او قهر کرده است؛ اما چرا؟

آب و زنجیر

معرفی کتاب
این کتاب مجموعه‎ای از داستان‌های کوتاه و به هم پیوسته‌ای درباره چند نوجوان اهل مشکین‌شهر است. آن‎ها کنار رود خیاوچای که از سبلان سرچشمه می‎گیرد، زندگی می‏‌کنند. «غلام»، «قادر» که غلام او را سوغان صدا می‌کند و «جیار»، یکی دیگر از دوستان غلام، برای استراحت بعد از امتحانات خرداد، به یکی از آب گرم‌های شهرشان می‌‏روند. آنجا حسابی خوش می‏‌گذارنند، آنجا شاهد جدالی نابرابر بین آدم‌ها و خرس بزرگ و کشته شدن خرس هستند و آنجاست که می‎فهمند دوستشان، «فیاض»، قصد دارد به جبهه برود!

مثل یک خواب عمیق

معرفی کتاب
پدر شنیده است که در شهر کبودان، کسی پیدا شده است که آرزوها را برآورده می‏‌کند! او از پسرش، «رستم»، می‏‌خواهد که مثل خیلی از جوان‌های دیگر به آنجا برود. به عقیده پدر رستم، او مجبور است برود تا شاید بتواند نحسی را از خانه دور کند! رستم چندساعت قبل از تحویل سال به دنیا آمده است و دقیقاً در همان لحظه زلزله شدیدی به وقوع می‌‏پیوندد که باعث مرگ بسیاری از اقوام و خویشاوندان می‎شود و به این علت است که همه او را نحس می‌‏دانند. صبح روز بعد، رستم راهی سفر می‎شود. او در شهر کبودان دوستش، مهراب»، را نیز می‌‏بیند و... .

قصه ما مثل شد

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه ده‌جلدی « قصه ما مثل شد» است. قصه‌هایی که مثل شده‌اند، سرگذشت و زندگی‌نامه بعضی از مثل‌ها را بازگو می‌‏کنند. نویسنده کوشیده است موضوع قصه‌ها مناسب حال و هوای نوجوانان باشد، زبان قصه‌ها را به زبان گفتار نزدیک و برای هر قصه نامی انتخاب کرده است. «پشتش به خاک نمی‌رسد»، «دستش به انگور نمی‌رسد، می‎گوید ترش است»، «یکی از یکی بدتر»، «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» و «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است»، بعضی از این مثل‎هاست.

مرد قورباغه‌ای

معرفی کتاب
پدر «بی‎تا» غواص است. چندسال است که جنگ تمام شده است؛ ولی خبری از پدر نیست. هیچ‏کس از او خبر ندارد. بی‌تا و مادرش «آلما» با احتمال اسارت، امید به بازگشت او دارند. آلما هرروز به دنبال پیدا کردن کار، همه‎جا را زیرپا می‏‌گذارد؛ اما بی‎نتیجه است. بی‌تا از خانم دکتری که از کودکی پزشکش بوده است، می‌‏خواهد برایش کاری پیدا کند؛ اما آلما رضایت نمی‌‏دهد. او نمی‏‌تواند اجازه دهد دختر چهارده‌ساله‎اش سرِ کار برود و خودش در خانه بنشیند. بی‎تا تمام تلاشش را می‏‌کند و آلما که حسابی کلافه شده است، قبول می‌کند و... .

شب هزار و دوم

معرفی کتاب
«علی بینا» در بیمارستان است و تنها چیزی که به یاد دارد، اسمش است. آن هم به این دلیل که روی تابلوی کوچکی بالای سرش نوشته شده است. مرد نوع بیماری و نام پزشک معالجش را نمی‏‌داند و گذشته‌اش را به یاد نمی‎آورد! از وقتی یادش می‎آید، در این بیمارستان بوده است. شاید همین‌جا به دنیا آمده است! یا شاید خانواده‌اش به علت مشکلات جسمانی، ترکش کرده‌اند! یا... . روزی چندبار پرستار می‌‏آید و از او خون می‏‌گیرد و بدون اینکه حرفی بزند یا پاسخ پرسش‌های مرد را بدهد، می‏‌رود! مرد سعی می‌‏کند از اتاق خارج شده و کمی قدم بزند؛ اما... .

درخت ابریشم بی‌حاصل!

معرفی کتاب
این کتاب شامل پانزده یادداشت از نویسنده است که هرکدام موضوعی خاص را در برهه‌ای از زندگی وی تعریف می‌کند. او سعی کرده است در این یادداشت‌ها که راوی اتفاقاتی در بخشی از سال‌شمار زندگی اوست، سیر تحول در نظام فکری و نیز آنچه بر او و آثارش رفته است، به تصویر بکشد. همچنین نوع نگاه به اهالی قلم در گذر زمان و در سیستم‌های مختلف سیاسی و فرهنگی در ایران را. او از خاطرات دوران کودکی خود شروع کرده و در ادامه ماجرای اولین جایزه بین‌المللی خود را بازگو می‏‌کند و پس از آن نیز ماجرایی از برخی از مهم‌ترین شخصیت‌ها و رویدادهای زندگی خود را.

شکارچی

معرفی کتاب
پدر «ارسلان» محیط‌بان است و به دست شکارچی‌ها کشته می‌شود! بعد از مرگ پدر، ارسلان بیش از پیش مراقب حیوانات اطراف است که در دام شکارچیان نیفتند و مرتب با محیط‌بانی و دوست پدرش، آقای «اصغری»، در ارتباط است. یکی از کسانی که در قتل پدر ارسلان نقش داشته است، مردی به نام «ناصری» است که آزاد شده و به منطقه برگشته است... . خبر می‌‏رسد که اطراف دِه، پلنگی با دو توله‎اش دیده شده است. ارسلان از درس و مدرسه می‌‏زند و سعی می‏‌کند پلنگ و توله‌هایش را نجات دهد، هم از دست چوپانان و هم از دست شکارچیان. او از دور حرکات ناصری را زیر نظر می‎گیرد و... .