Skip to main content

رخصت مرشد 10 خراسان

معرفی کتاب
کتاب دربردارنده داستان زندگی و جوانمردی ده نفر از پهلوانان خراسان است. پهلوان «محمد مالانی»، «اکبر خراسانی»، «عبدالحسین مقدم کژی» و «عبدالرزاق بیهقی» نام برخی از این پهلوان‌‌هاست. «عبدالرزاق بیهقی» برادر «امین‌الدین»، وزیر ایرانی سلطان «ابو سعید» مغول بود. او و جوانمردان شهر بیهق هم‌پیمان شده بودند تا حکومت مغول را از بین ببرند. پهلوان «عبدالرزاق» به پایتخت رفت و با پهلوان «ابو مسلم» که تمام رقیبان ایرانی و مغول خود را شکست داده بود، کُشتی گرفت و به آسانی پیروز شد و... .

کتاب داستان 4

معرفی کتاب
کتاب حاوی دوازده داستان کوتاه، درباره جنگ است. «اکسیژن»، «نقاش»، «پاها»، «اسیر خودی» و «بمب اتم» نام بعضی از این داستان‌هاست. داستان «با ستاره‌ها در راه»، روایت پسری دوازده ساله به نام «سعید» است که با آغاز جنگ، به همراه پدرش به آبادان می‌رود تا پدربزرگ و وسایلش را به تهران بیاورند. سعید فکر می‌کند که پدربزرگ دیگر پیر شده و حالا حق دارد که بخواهد از جنگ دور باشد؛ ولی وقتی به تهران می‌رسند، متوجه می‌شود که پدربزرگش تصمیم دیگری گرفته است.

نغمه آزادی

معرفی کتاب
این رمان تاریخی، از زمان برکناری «رضاخان پهلوی» و جانشینی پسرش، «محمدرضا پهلوی»، تا پیروزی انقلاب و سال‌های بعد از آن را به رشته تحریر درآورده است. این داستان در دو زمان گذشته (سال ۱۳۲۰) و حال (۱۳۳۳ به بعد) نوشته شده است که در اواسط آن، قهرمانان داستان به هم مرتبط می‌شوند و در یک زمان قرار می‌گیرند. نویسنده در بخش‌های مختلف کتاب، از تاریخ و تحولات گوناگونی که در زمینه‌های متفاوت به وجود آمده است، سخن می‌گوید که از آن جمله می‌توان به ورود ارتش متفقین به خاک ایران در سال ۱۳۲۰، کودتای سال ۱۳۳۲ و وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ اشاره کرد.

غرور و تعصب

معرفی کتاب
آقای «دارسی» مرد ثروتمندی است که موقعیت اجتماعی خوبی دارد. او از «الیزابت» که از خانواده‌ای معمولی است، خواستگاری می‌کند. الیزابت که فکر می‌کند، دارسی مردی مغرور و خودخواه است، به او پاسخ منفی می‌دهد؛ اما با اتفاقاتی که رخ می‌دهد، ویژگی‌های شایسته و ممتاز دارسی نمایان می‌شود و الیزابت را شیفته خود می‌کند.

بلندی‌‌های بادگیر

معرفی کتاب
این داستان درباره اتفاقات عجیب و غریب خانه‌ای است که روی تپه‎ای در معرض بادها قرار دارد. شخصیت‌های این داستان، ویژگی‌های خاصی دارند و با رفتارهایشان مدام خواننده را شگفت‌زده می‌کنند. آقای «لاک وود»، مستأجر جدید آقای «هیت کلیف» است. او در بدو ورودش، آقای هیت کلیف را می‌بیند و با تعارف سرد او وارد خانه‌اش می‌شود و... .

جان جهان

معرفی کتاب
اعراب به هر آبگیری «غدیر» می‌گویند. پیامبر اکرم (ص) در راه بازگشت از آخرین حج خود، در حالی که هزاران نفر ایشان را همراهی می‌کنند، در اطراف غدیر یا آبگیر «خُم» فرمان توقف می‌دهند و در خطابه‌ای پرشور، حضرت علی (ع) را وصی و جانشین خود معرفی می‌کنند. در پایان کتاب، آیاتی از قرآن کریم، درباره واقعه غدیر خُم، آورده شده و برای آگاهی بیشتر، کتاب‌هایی معرفی می‌شود.

در سال‌های دور

معرفی کتاب
قهرمان داستان مردی به نام حبیب است که آرزو دارد خادم حرم امام رضا (ع) شود. او به مشهد سفر کرده و کتاب‌هایی درباره زندگی امام رضا (ع) مطالعه می‌کند. در ادامه داستان و اتفاق‌هایی که پیرامون آن رخ می‌دهد، خواننده با ابعاد مختلف زندگی امام هشتم و رنج‌هایی که آن حضرت در زندگی و دوران امامت تحمل کرده‌اند، آشنا می‌شود.

گریز از هزار تو

معرفی کتاب
«توماس» در اتاقکی سرد و تاریک است؛ چیزی شبیه بالابرهای قدیمی. بالابر با تکان‌های شدید به طرف بالا در حال حرکت است. توماس به غیر از اسمش هیچ‌چیزی را به خاطر نمی‌آورد. او نمی‌داند از کجا آمده و چگونه از این بالابر سر درآورده است. بالابر همچنان بالا می‌رود و هر دقیقه برای توماس به اندازه ساعتی می‌گذرد. سرانجام بعد از انتظاری طولانی، بالابر متوقف می‌شود و بعد از چند دقیقه سر و صداهایی به گوش می‌رسد و نوری که هر لحظه بزرگ‌تر می‌شود. صداها غریب است. موجی از سردرگمی و ترس توماس را دربرمی‌گیرد. او کجاست؟

بچه‌های دهکده

معرفی کتاب
داستان درباره بچه‌های دهکده‌ای به نام «هیلز اِند» است. همه اهالی دهکده یک روز در سال، به گردش دسته‌جمعی می‎روند و معلم مدرسه، خانم «گادوِن» تنها کسی است که در دهکده می‌ماند. او قصد دارد به غاری برود که یکی از بچه‌های کلاس، نقاشی‌هایی را روی دیوار آن دیده است. دو نفر از بچه‌ها دعوا می‌کنند و از گردش محروم می‌شوند. آن‎ها همراه خانم گادون راهی غار می‌شوند؛ اما وقتی به دهکده بازمی‌گردند، غافلگیر می‌شوند!!!

حقیقت و مرد دانا

معرفی کتاب
داستان درباره پسرکی است که به دنبال حقیقت می‌گردد. او از همه می‌پرسد که حقیقت چیست و هر کس به او پاسخی می‌دهد؛ اما پسرک قانع نمی‌شود. او به راه می‌افتد و همه جا به دنبال مرد دانایی است که حقیقت را نشانش بدهد. پسرک از آبادی‌های بسیاری عبور می‎کند و آدم‌های زیادی را می‌بیند و چیزهای زیادی یاد می‌گیرد. سال‌ها می‌گذرد، او به مرد جوانی تبدیل می‌شود؛ اما هنوز مرد دانا را نیافته است.