آقای زیرتختی
معرفی کتاب
«جیم» در تختش دراز کشیده بود که ناگهان تشکش تکانی خورد و از زیر تختش، آقای «زیرتختی» بیرون آمد. او خودش را معرفی کرد و از جیم خواست که اجازه دهد تا کنارش روی تخت بخوابد! جیم خیلی تعجب کرد؛ اما اجازه داد و آقای زیرتختی خیلی زود به خواب رفت؛ ولی خروپفهای او نمیگذاشت جیم بخوابد. جیم سراغ کمدش رفت تا گوشگیرش را بردارد که... .
فرمانروای عالم هپروت
معرفی کتاب
قهرمان داستان، پسرکی است که در خواب از تختش پایین میافتد و به دنیایی رویایی پرتاب میشود، دنیایی پر از غول و اژدها و ماجراهای عجیب و غریب! در این دنیا هیچچیز آنطور که به نظر میرسد، نیست. درختها پرندهاند و چترها درختاند و آسمان پر از ماهیهایی است که خُرخُر میکنند. پسرک فرمانروایی است که شالگردنش را گم کرده است و... .
جمعه
معرفی کتاب
امروز جمعه است و «یان» و «هنری» فکر میکنند میتوانند راحت بخوابند و دیگر صدایی مزاحمشان نمیشود؛ ولی تازه خوابشان برده است که یان با صدای «خیشخیشخیش» بیدار میشود! اول از همه هنری را بیدار میکند. آنها با تعجب متوجه میشوند جای صدا عوض میشود و یان فکر میکند یک کاهوسالادی با یک جوجهتیغی در حال دنبالبازی هستند! و این صدای برگهای کاهو است که موقع دویدن از هم جدا میشوند! آنها میروند تا منبع صدا را پیدا کنند و... .
پنجشنبه
معرفی کتاب
برادران موشِ دُمعصایی، «یان» و «هنری»، شبها خیلی سریع به خواب میروند؛ اما ناگهان با صدایی بیدار میشوند! «هیهی هاها هوهو»! یان از خواب میپرد و باید هنری را بیدار کند تا با هم بفهمند این صدای چیست. هنری حدس میزند شاید صدای یک خرگوش باشد یا یک تمساح! شاید تمساح و خرگوش میخواهند با هم ازدواج کنند و خرگوش برای هدیه ازدواج، یک موبایل به تمساح داده است و دنبال یک زنگ خوب برای موبایل میگردند! اما بهتر است خودشان بروند و ببینند صدا از چیست.
سهشنبه
معرفی کتاب
امروز سهشنبه است و «یان» و «هنری»، برادرانِ موشِ دُمعصایی، میخواهند بخوابند؛ اما قبل از خواب، به سراغ بازی همیشگیشان میروند و بعد به محض اینکه چشمهایشان را میبندند، یان صدایی میشنود؛ «شلپشلوپ»! هنری فکر میکند حتماً صدای حیوانی است که در آب زندگی میکند، دو تا ماهی که پینگپنگ بازی میکنند؛ اما باید خودشان ببینند تا مطمئن شوند. آنها سر از خانه موش کور درمیآورند و... .
دوشنبه
معرفی کتاب
«هنری» و «یان»، برادران موش دُمعصایی، به هم شببهخیر میگویند و میخوابند؛ اما ناگهان با صدای عجیبی بیدار میشوند! آنها نمیدانند این صدا از کجا و از چیست. یان فکر میکند، این صدای آژیرِ ماشینِ پلیس است؛ اما هنری باور نمیکند؛ چون هیچوقت ماشین پلیس این صدا را نمیدهد. بنابراین، تصمیم میگیرند بروند و خودشان از نزدیک ببینند. آنها وارد تونل زیرزمینیشان میشوند و... .
یکشنبه
معرفی کتاب
امروز یکشنبه است و «یان» و «هنری»، برادران موش دُمعصایی، برای فردا صبحانه به خانه موش کور دعوت شدهاند. آنها تصمیم میگیرند زودتر بخوابند تا زودتر صبح شود و خیلی هم زود خوابشان میبرد؛ اما ناگهان یان با صدای «دیلینگجیرینگدیلینگ» از خواب بیدار میشود! این دیگر چه صدایی است؟ او هنری را بیدار میکند. هنری فکر میکند حتماً نهنگ در حال تمرین با پیانو است؛ چون هفته دیگر کنسرت دارد. آنها به دنبال صدا میروند و... .
غافلگیریهای جورواجور آماندا و تمساحش
معرفی کتاب
این کتاب حاوی شش و نیم داستان شگفتانگیز است درباره دو دوست شگفتانگیز! «آماندا» یک تمساح عروسکی دارد. هروقت آماندا بیرون میرود، تمساح خیلی دلش برای او تنگ میشود. تمساح دلش میخواهد آماندا هرچه زودتر بیاید و او را با هدیهای، غافلگیر کند؛ اما وقتی آماندا به خانه بازمیگردد، هیچ هدیهایی برای تمساح نیاورده است. وقتی آماندا متوجه خواسته تمساحش میشود... . سرانجام روزی آماندا با یک چیز غافلگیرکننده به خانه میآید!
چگونه نابغه باشیم؟
معرفی کتاب
«مکس» و «مالی»، دوقلوهای هشتساله هستند؛ البته مکس دوازدهدقیقه زودتر به دنیا آمده است و مکس فکر میکند همین چنددقیقه همهچیز را متفاوت میکند. روز تعطیل است و مکس روی تختش بالا و پایین میپرد تا شاید سرش به سقف بخورد و فکر میکند با این کار اختراعی به ذهنش میرسد! مالی هم روبهرویش نشسته است و او را تشویق میکند. در این داستان، آنها با خاک و گِل، پنچری دوچرخه را میگیرند، سر تا پای گربه آقای «اِوِرت» را گِلمالی میکنند و همزمان با این کارها یک نابغه واقعی میشوند!
چگونه یک غول برفی بسازیم؟
معرفی کتاب
«مکس» و «مالی»، دوقلوهای هشتساله در حیاط پشتی خانهشان مشغول کار مهمی هستند! مالی یکی از صندلیهای غذاخوری را آورده و روی آن ایستاده است و روی سرِ مکس برف میریزد! آنها میخواهند اولین پیستِ پرشِ اسکیِ جهان را برای خوکچههای هندی درست کنند؛ اما... . در این داستان مکس و مالی کوهِ برف سرِ خیابان را جابهجا میکنند تا مادرشان برود پیتزا بخرد و خیلی اتفاقی یک غول برفی هم میسازند!