Skip to main content

ماهنی

معرفی کتاب
این داستان درباره پسر کوچولویی است که نمی‌تواند حرف بزند و به جای آن می‌نویسد. او هر چیزی که از پدر و مادرش می‌خواهد، روی کاغذ می‌نویسد و پدر و مادرش مرتب برایش کاغذ و مداد می‎خرند؛ اما پدر نگران است که چرا پسرک نمی‌تواند حرف بزند و پسرک هر روز کاغذ و مداد بیشتری استفاده می‌کند تا اینکه روزی دختری به نام «ماهنی» به دیدن او می‌آید و... .

خرس تنبل

معرفی کتاب
در جنگلی سرسبز و بزرگ، خرسی زندگی می‌کند که بسیار چاق و تنبل است. دوستانش همیشه او را مسخره می‌کنند و تنبلی‌اش را به رُخش می‌کشند شاید که خرس خجالت بکشد و دست از تنبلی بردارد. خرس تنبل دلش می‌خواهد مثل دیگران زرنگ باشد؛ اما نمی‌داند چطور و چگونه تا اینکه گوزن نزد خرس می‌رود و از خرگوش پیری می‌گوید که نزدیک کوه زندگی می‌کند و درمان هر دردی را می‎داند. آیا خرس قبول می‌کند که نزد خرگوش پیر برود؟ و آیا تنبلی‌اش درمان می‌شود؟

لباس عروس

معرفی کتاب
چشم‌های پیرمرد خیاط دیگر درست نمی‌بیند و او نگران است که مبادا چشم‌هایش را از دست بدهد. خیاط از خدا می‌خواهد که این روزی حلال را از او نگیرد. شبی کسی یا چیزی نورانی به کلبه پیرمرد می‌رود و از او می‌خواهد که برایش لباس عروسی بدوزد. پیرمرد غرغر می‌کند که وقت ندارد و دستش پُر است و... ؛ اما آن چیز نورانی اصرار می‌کند و سرانجام خیاط قبول می‌کند که لباس عروسی او را بدوزد؛ اما آیا پیرمرد خیاط از عهده این کار برمی‌آید؟

پسری که با یوزپلنگ حرف زد

معرفی کتاب
یوزپلنگ کوچولو از تپه پایین می‌آید و به روستا نزدیک می‌شود، آنجا خبری نیست! پدر و مادرش بی‌خود از آدم‌ها می‌ترسند؛ اما ناگهان صدای سگ‌ها بلند می‌شود و چند نفر با چوب دنبالش می‌کنند. در همین موقع «کیان» که در خانه پدربزرگش در روستاست، ناراحت است؛ چراکه او برای دیدن یوزپلنگ به آنجا آمده است؛ ولی حتی یک یوزپلنگ هم ندیده است. او از خانه بیرون می‌رود تا آسمان را تماشا کند که ناگهان... .

مورچه‌های ندانم‌کار

معرفی کتاب
در آخرین روزهای تابستان، مورچه‌ها به سختی کار می‌کنند تا غذای کافی برای زمستان طولانی جمع کنند. یکی از مورچه‌ها روی بوته خیار، شته‌هایی سبزرنگ می‌بیند که شیره برگ‌ها را می‌خورند. از زیر شکم شته‌ها، شیره‌ای شیرین و خوشمزه می‌چکد. مورچه و دوستانش تصمیم می‌گیرند شته‌ها را به لانه ببرند و از شیره شته‌ها تغذیه کنند. آیا این کار امکان‌پذیر است؟ آیا مورچه‌ها دیگر احتیاجی به کار کردن ندارند؟

قل‌قل‌جان و دنباله‌ جادویی

معرفی کتاب
«قل‌قل» جان، موشی بازیگوش و شکمو است. او آرزو دارد هرجا می‌خواهد برود و هرچه می‌خواهد بخورد؛ اما دست هیچ گربه‌ای به او نرسد و از هیچ‌کس کتک نخورد. او به دیدن موش کور، جادوگر موش‌ها، می‌رود و چاره کار را از او می‌پرسد. موش کور با پوست گردو، پر کلاغ و یک تکه نخ، دنباله‌ای درست می‌کند و به دُم قل‌قل‌جان می‌بندد و تأکید می‌کند که نباید تمشک بخورد وگرنه جادو باطل می‌شود؛ اما قل‌قل‌جان عاشق تمشک است.

قصّه‌های زی‌زی‌گولو: قصه‌های 30،29،28

معرفی کتاب
این کتاب شامل سه داستان کوتاه از «زی‌زی‌گولو» قهرمان داستان‌های خیالی زن جوانی به نام «خانمی» است. در داستان اول، زی‌زی‌گولو دلش برای دوستانش تنگ شده است. به همین علت، به سرزمین خودش می‌رود و... . داستان دوم «امیر»، همسایه خانمی و آقای مهندس، تصمیم گرفته است فوتبالیست شود و درس و مشق را کنار گذاشته است؛ اما... . در داستان سوم، قرار است خانمی به زودی مادر شود. حالا سرِ زی‌زی‌گولو چه می‌آید؟

قصّه‌های زی‌زی‌گولو: قصه‌های 27،26،25

معرفی کتاب
سه داستان تخیلی این کتاب درباره «زی‌زی‌گولو»، شخصیت خیالی قصه‌های زن‌ جوانی به نام «خانمی»، است. در داستان اول «امیر»، همسایه خانمی و آقای مهندس، بی‌صبرانه منتظر نامه خاله‌اش است و حوصله هیچ کاری را ندارد تا اینکه... . در داستان دوم پای «خانم جان»، مادربزرگ امیر، شکسته است و او با کمک دیگران می‌تواند راه برود؛ اما امیر نمی‌خواهد به او کمک کند. داستان سوم درباره خسته شدن امیر از درس و مدرسه است. آیا این‌بار هم زی‌زی‌گولو می‌تواند کاری بکند؟

قصّه‌های زی‌زی‌گولو: قصه‌های 24،23،22

معرفی کتاب
داستان‌های این کتاب درباره قهرمان خیالی زن جوانی به نام «خانمی» است. نام این شخصیت که قدرتی جادویی دارد، «زی‌زی‌گولو» است. در داستان اول، خانمی و «آقای مهندس» می‌خواهند برای زی‌زی‌گولو تولد بگیرند و هر کدام نقشه‌ای دارند؛ اما... . داستان دوم درباره آقای مهندس است که به تازگی ازخودراضی و اخمو شده است و با همین رفتارش خیلی از کارهایش را از دست می‌دهد. در داستان سوم زی‌زی‌گولو با یک دزد روبه‌رو می‌شود و... .

قصّه‌های زی‌زی‌گولو: قصه‌های 21،20،19

معرفی کتاب
کتاب حاضر درباره شخصیت خیالی داستان‌های زن جوانی به نام «خانمی» است که «زی‌زی‌گولو» نام دارد. «امیر»، پسرِ همسایه خانمی و «آقای مهندس»، هر روز یک چیزی گم می‎کند و همیشه می‌گوید خودشان گم می‌شوند تا اینکه زی‌زی‌گولو چاره‎ای پیدا می‌کند. در داستان دوم، زی‌زی‌گولو همراه آقای مهندس و آقای «جمالی» به مرغداری می‌رود و با چهار شانه تخم‌مرغ به خانه بازمی‎گردند؛ اما... . در داستان سوم، امیر و دوستانش در حال ساختن آدم برفی هستند که زی‌زی‌گولو سر می‌رسد و... .