مینی قدبلندترین است
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «ماجراهای مینی» است که تصاویر، همراه با متن، داستان را روایت میکنند. «مینی» هفت سال دارد؛ اما بسیار قدبلند است، حتی از برادرش که دو سال از او بزرگتر است. مینی خیلی دلش میخواهد بتواند کاری را خیلی عالی انجام دهد؛ چون «ماکسی» میتواند خیلی خوب آواز بخواند، «اِکساندی» خیلی عالی نقاشی میکشد، «گابی»، یک ژیمناست معرکه است و... . مینی هم میخواهد مثل آنها باشد؛ ولی او در هیچ کاری خیلی عالی نیست تا اینکه خانم معلم نمایشی ترتیب میدهد؛ اما در این نمایش مینی فقط نقش یک کرم را دارد. او چطور میتواند کاری پیدا کند که در آن عالی باشد؟
مینی باید به مدرسه برود
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «ماجراهای مینی» است و تصاویر سیاه و سفید این کتاب، نقش مهمی در روایت داستان دارند. «مینی» دختر لاغر و قدبلندی است و هنوز به مدرسه نمیرود؛ با این حال از برادرش که دو سال از او بزرگتر است، بلندتر است. با آمدن پاییز، مینی باید به مدرسه برود؛ ولی او نمیتواند تصمیم بگیرد به کدام مدرسه برود. مدرسهای که برادرش آنجاست یا مدرسهای که دوستان کودکستانش میروند. مادربزرگ برای روز اول مدرسه برای مینی لباسی دوخته است که بدتر از آن است که مینی فکرش را میکند. او نمیخواهد لباس را بپوشد؛ ولی میداند که با این کار مادربزرگ خیلی ناراحت میشود تا اینکه «مورتیس»، برادر مینی، فکری به ذهنش میرسد.
دخترک پشت دیوار
معرفی کتاب
«زینشِن» دختر کوچولویی است که همیشه تنها در باغ و پشت دیواری بلند بازی میکند. او همهچیز برای بازی دارد؛ اما همبازی ندارد؛ البته او تنهای تنها نیست، یک دوست خیالی به اسم «مولی» دارد که موجودی سحرآمیز است و هیچکس درباره او چیزی نمیداند؛ حتی پدر و مادر زینشن! تا اینکه روزی پسربچهای از بالای دیوار به حیاط میآید و کمکم جای دوست خیالی او را میگیرد و... .
بانیاپ
معرفی کتاب
شبی یک موجود بسیار بزرگ و گلآلود، خود را به زحمت از نهر «برکلی» بیرون میکشد. او زیر لب از خود میپرسد: « من چه شکلیام؟» یک پلاتیپوس به او میگوید که او یک «بانیاپ» است. کانگورو، شترمرغ و دیگر موجودات هر یک نظری درباره بانیاپ میدهند؛ اما هیچکدام از آنها واقعاً جواب این پرسش را نمیدانند. بنابراین، بانیاپ تصمیم میگیرد خودش به این موضوع پی ببرد.
قرمزی
معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتابهای «قصههای کوچولوموچولو» است و هشت داستان کوتاه دارد. «توپ پرتغالی»، «قابلمه خوشحال»، «سیب مهربان»، «شاه قوقولی» و «قرمزی» نام بعضی از این داستانهاست. داستان «قرمزی» درباره رنگ قرمز است. او دور سفره هفتسین میچرخد و فکر میکند که کجا باید باشد؟ روبان دور سبزه باشد یا ماهی داخل تُنگ؛ اما در همین وقت، تخممرغی وارد سفره میشود و دنبال رنگ قرمز میگردد. قرمزی هم سرتاپای تخممرغ را قرمز میکند.
بابا در باران آمد
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «قصههای کوچولو موچولو»، دربردارنده هشت داستان کوتاه است. «کدو تنبل»، «باران آمد»، «فیل» و «بابا در باران آمد» نام برخی از این داستانهاست. در داستان «بابا در باران آمد»، در شبی بارانی، «بالش»، منتظر آمدن باباست. بابا در باران میآید. او کفشهای خیسش را درمیآورد و در جاکفشی میگذارد، کفشهای دیگر خودشان را کنار میکشند. بابا دراز میکشد و سرش را روی بالش میگذارد، بالش صورت بابا را میبوسد و بابا استراحت میکند.
کیف قورقوری
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصههای کوچولوموچولو»، شامل هشت داستان کوتاه است. «ابر بازیگوش»، «مسابقه»، «روبان قرمزی» و «منو بتراش»، نام برخی از این داستانهاست. داستان «کیف قورقوری»، درباره کیفی است که گوشه کلاس نشسته است و به حرفهای خانم معلم گوش میدهد که ناگهان صدایی از شکمش میشنود؛ قور... قور... ! کیف میخواهد صحبت کند؛ ولی قورباغه کوچولویی از دهانش بیرون میپرد. بچهها جیغزنان زیر میزها پنهان میشوند. خانم معلم ابتدا بچهها را آرام میکند؛ سپس درباره زندگی قورباغه توضیح میدهد.
فوتم کن
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصههای کوچولوموچولو»، حاوی نُه داستان است. نام برخی از این داستانها به این ترتیب است: «بازیبازی»، «توت»، «بارطلا» و «فوتم کن». داستان «فوتم کن»، درباره بادکنک سفیدی است که میخواهد به جشن برود. او از باد میخواهد درون او فوت کند تا بزرگ شود. باد مقداری در شکم بادکنک میدمد؛ ولی بادکنک میخواهد بزرگتر شود، برای همین از باد میخواهد که بیشتر فوتش کند و ... سرانجام بادکنک میترکد؛ اما باد میداند چه کار باید بکند تا بادکنک را به جشن برساند.
شاخ بزغاله
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه «قصههای کوچولوموچولو»، نُه داستان دارد. «مداد غمگین»، «معمع گمشده»، «دو همسایه»، «فرفره بازی» و «شاخ بزغاله» نام برخی از این داستانهاست. در داستان «شاخ بزغاله»، بزغالهای که شاخ ندارد، از گوساله میخواهد که شاخهایش را به او بدهد؛ اما گوساله قبول نمیکند. بزغاله کنار رودخانه میرود و از درخت میخواهد دو تا شاخ به او بدهد. درخت قبول میکند، بزغاله شاخها را روی سرش میگذارد و به آب نگاه میکند و بزغالهای را میبیند که با او حرف میزند. بزغاله از تعجب دو تا شاخ درمیآورد!
غول بیچاره
معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتابهای «قصههای کوچولوموچولو» است و هشت داستان کوتاه دارد. «رودخانه برفی»، «گنج»، «فرشته» و «غول بیچاره» نام برخی از این داستانهاست. داستان «غول بیچاره» درباره بچهغولی است که میخواهد به خانهاش برود؛ اما نمیتواند از دروازه عبور کند. بچهغول که عصبانی شده است، درِ دروازه را به هم میکوبد. دروازه هم لگد محکمی به او میزند. وقتی بچهغولِ گریه میکند، موش دلش برای او میسوزد و گریهاش میگیرد و... .