الف از ایران
معرفی کتاب
پدر «سهیل» عکاس است و برای مجلههای مختلف عکس میگیرد. پدر و پسر شهر به شهر میگردند و از همهچیز عکس میگیرند. از یوزپلنگی که در قلب کوهستان، خرگوشی را شکار کرده است تا رُتیلی که وسط کویر خشک و سوزان سرگردان است. همهچیز خوب است به غیر چشمهای سهیل که گاه و بیگاه تار میشوند و او نمیتواند جایی را ببیند. دکتر به پدر سهیل میگوید چشمهای پسرش باید تخلیه شوند و آنها باید برای سهیل چشم بخرند! ولی مگر چشم هم خریدنی است؟
استینک و حمله کپک غولی
معرفی کتاب
بعد از دیدن فیلمِ «کپک غولی»، استینک، خواب یک چیز لزجِ بزرگِ گرد و قلنبه را میبیند. او سعی میکند آن را از ذهنش پاک کند؛ اما حتی صبحانهاش شبیه حمله کپک غولی شده است. کلاس امروز علوم، درباره «کپک لجنو» است و قرار است استینک این کپک را در اتاقش پرورش دهد. او حتی برای کپک اسم هم میگذارد؛ آیا ممکن است این کپک، مثل کپک غولی بشود؟
استینک و یک شب خوابیدن کنار کوسهها
معرفی کتاب
پدر و مادر «استینک»، برنده یک شب خوابیدن در آکواریم شدهاند و حالا معلوم نیست این شب معرکهترین خاطره استینک میشود یا عذابآورترین شکنجهاش... . استینک عاشق کوسههاست؛ اما آیا میتواند در همان اتاقی بخوابد که کوسهها در آن شنا میکنند؟ او دیوانه چیزهای ترسناک و هیولاست؛ ولی شاید لازم نباشد به یک ماهی مرکب خونآشام این قدر نزدیک شود!
استینک و راهپیمایی شبانه زامبیها
معرفی کتاب
چند روز بیشتر به انتشار جلد پنجم کتاب «کابوس در خیابان زامبی» نمانده است. کتاب که چاپ شود، «استینک» اولین نفر در صف است تا هر چه زودتر کتاب را بخرد و به راهپیمایی شبانه زامبیها برود. استینک و دوستانش لباس زامبی درست میکنند و میخواهند رکورد یک میلیون دقیقه مطالعه را به دست آورند؛ اما استینک حرفهایی درباره زنده بودن زامبیها شنیده است؛ یعنی ممکن است سر و کله آنها پیدا شود؟
برایم شمع روشن کن
معرفی کتاب
مادر «سارا» دچار مرگ مغزی شده و در بیمارستان است؛ اما سارا که فقط دوازده سال دارد، از همهجا بیخبر است. او فکر میکند مادرش بیمار است و به زودی به خانه بازمیگردد. در این میان در کشوی مادرش عکسی پیدا میکند، عکس مردی که شباهت عجیبی به مادرش دارد. سارا از طریق صفحه اینستاگرام با این شخص ارتباط برقرار میکند و مرتب برایش ایمیل میفرستد و همهچیز را برایش تعریف میکند. این مرد کیست؟ و آیا مادر سارا به زندگی باز میگردد یا سارا دیگر هیچوقت نمیتواند او را ببیند؟
راز لِنا
معرفی کتاب
«لنا» دختر خوبی است و بسیار دوستداشتنی؛ البته فقط وقتهایی که پدر و مادرش سر به راه هستند و هر کاری که او میخواهد، برایش انجام میدهند؛ ولی متأسفانه کم پیش میآید که مامان و بابای لنا به حرفش گوش کنند. برای همین لنا سراغ جادوگری میرود تا پدر و مادرش را با جادو و جنبل به راه بیاورد؛ اما چرا هیچچیز آنطور که لنا انتظار دارد، پیش نمیرود؟
استینک دمدمی در سوپر تُندر
معرفی کتاب
این کتاب جلد چهارم از مجموعه «جودی دمدمی و دوستان» است. «جودی» و برادر کوچکش، «استینک»، در حیاط پشتی خوابیدهاند و در آسمان دنبال ستاره دنبالهدار «شرمن هُلم» میگردند؛ اما استینک نمیتواند ستاره دنبالهدار را ببیند. جودی برای خوشحال کردن او، داخل چادر یک کهکشان کاغذی درست کرده و استینک را با ستارگان و دنیای آن آشنا میکند؛ ولی استینک خبر عجیبی میشنود، شهابسنگ بزرگی در روسیه فرود آمده است! استینک نگران است که شهر «دریاچه گردن قورباغه» در خطر نابودی باشد و با شجاعت تمام میخواهد آن را نجات دهد.
اتحاد سیاهدلان
معرفی کتاب
این کتاب جلد دوم از کتاب «آخرین بازماندگان» است. «جینز» قهرمان داستان، به خانه برگشته و رهبری حیواناتی را که زنده ماندهاند، به عهده گرفته است... . هلیکوپتر به زمین مینشیند و «سلوین استون» پیاده میشود. او کسی است که ویروس چشم قرمز را پخش کرده است و پدر جینز را در خانه حبس میکند؛ چون درمان ویروس را پیدا کرده است. حالا به خانه آنها آمده و از جینز و پدرش میخواهد تمام حیواناتی که در باغ دارند به او تحویل دهند! همه حیوانات تحت فرماندهی جینز در گوشه و کنار باغ مخفی شدهاند؛ اما تا کی میتوانند بیصدا و بیحرکت بمانند؟
ویروس چشم قرمز
معرفی کتاب
«جینز» پسری دوازده ساله، همراه با چندین دختر و پسر دیگر در مرکز حمایت از کودکان خاص هستند. جایی شبیه مدرسه. به گفته مدیر مرکز، این بچهها آنجا هستند؛ چون خانوادههایشان میخواهند آنها فراموششان کنند! چون هر کدام ازاین بچهها مشکلی دارد. «جینز»، قهرمان داستان، از وقتی مادرش مرده، دیگر حرف نزده است. دختری به نام «برندا» آنجاست؛ چون هرچه غذا در خانه داشتند، خورده است! پسر دیگری به نام «تونی» در این مرکز است چون کنسرو دزدیده است و... . «فکتوریوم» کارخانه بزرگ غذا، تنها شرکت تولید کننده غذا، بعد از ورود ویروس چشم قرمز است، ویروسی که همه حیوانات را کشت! واقعاً در این مرکز چه خبر است؟ و چه سرنوشتی در انتظار این بچههاست؟
پینوکیو
معرفی کتاب
«پینوکیو» قهرمان این داستان، یک پسربچه معمولی نیست. او نه معمولی است و نه پسربچه. پینوکیو یک عروسک چوبی است که پیرمردی تنها و مهربان به نام پدر «ژپتو» آن را ساخته است. پینوکیو مثل همه پسربچهها دوست دارد پستی و بلندیهای زندگی را تجربه کند، به حرف بزرگترها گوش ندهد، از مدرسه فرار کند و... ؛ اما مشکل اینجاست که از تجربههایش درس نمیگیرد.