Skip to main content

بیهوشی

معرفی کتاب
«چِیس» از پشت بام سقوط کرده است و بر اثر ضربه‌ای که به سرش وارد شده است، هیچ‌چیز یادش نمی‌آید، هیچ‌چیز! در بیمارستان از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند مجبور است کل زندگی‌اش را از اول یاد بگیرد؛ حتی اسم خودش را. وقتی به مدرسه می‌رود، بعضی‌ها مثل یک قهرمان با او رفتار می‌کنند و بعضی‌ها از او می‌ترسند! حالا برای چیس فقط یک مسئله وجود دارد. او قبلاً چه کسی بوده و قرار است چه کسی باشد؟

سوفی کوایر و کتاب‌های شگفت‌انگیز

معرفی کتاب
«باسل‌برگ» شهری بود دستخوش یک دگرگونی بزرگ. این شهر قرن‌ها خانه عجایب و غرایب بی‌شمار بود؛ موجودات و دست‌سازهایی که آدم انتظار دارد در قصه‌های پریان ، شعرهای کودکانه یا افسانه‌ها پیدا کند؛ اما در سال‌های اخیر، مردم به این میراث مظنون شده بودند و فکر می‎کردند این عناصر غریب، جلوی پیشرفت آن‌ها را گرفته‌اند. به این ترتیب جنبش «عاقلانه» متولد شد. در این جنبش، هر سال چیزهای جاهلانه سوزانده می‌شد و امسال نوبت کتاب‌ها بود! سوفی و پدرش کتابفروشی کوچکی دارند. او سعی می‎کند کتاب‌ها را نجات دهد؛ اما آیا می‌تواند کاری از پیش ببرد؟

اژدهای آتش

معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد چهارم مجموعه «استاد اژدها» است. «دریک» که هشت سال دارد و دوستانش، «روری» و «بو» و «آنا» استاد اژدها هستند. در این داستان استادان اژدها از اینکه قرار است به سرزمین ملکه «رُز» بروند، خیلی هیجان‌زده‌اند؛ اما شاه «رونالد»، دریک و روری را مجبور می‌کند که همان‌جا بمانند و... . اژدهای بزرگی با چهار سر، به قلعه حمله می‌کند و «مالدرد» هم سوار آن است. آیا دریک و روری می‌توانند با جادوگر سیاه و اژدهای قدرتمندش به تنهایی بجنگند؟

اژدهای آب

معرفی کتاب
کتاب حاضر جلد سوم از مجموعه «استاد اژدها» است. «دریک» عاشق این است که استاد اژدهای دربارِ شاه «رونالد» باشد. سنگ اژدهای جادویی کاری می‎کند که دریک، «روری»، «بو» و «آنا» بتوانند اژدهای خودشان را آموزش دهند و حتی با آن‌ها پرواز کنند؛ اما یک نفر سعی می‎کند سنگ را بدزدد و رفتارهای بو هم عجیب شده است. آیا او رازی دارد؟ استادان اژدها هر طور شده باید از سنگ اژدها محافظت کنند.

بئاتریس سروته می‌شود

معرفی کتاب
«بئاتریس» وقتی سر و ته می‌شود، بهتر فکر می‌کند. او روی شاخه درخت‌ها از زانو آویزان می‌شود، روی دست‌هایش می‎ایستد و... . برای بئاتریس سر و ته بودن همیشه جواب می‌دهد. وقتی با دوستش «لنی» تصمیم می‌گیرند که روز اول کلاس سوم، مثل هم، لباس «نینجایی» بپوشند، قطعاً سر و ته بوده‌اند؛ اما روز اول مدرسه، بئاتریس لنی را با لباس نو و یک دوست جدید می‌بیند. بدتر از آن، انگار لنی همه‌چیز را درباره عملیات فوق سّری که نقشه‌اش را کشیده‌اند، فراموش کرده است. آیا بئاتریس می‌تواند مأموریت را انجام دهد و دوستی‌شان را درست کند؟

سردترین روز در باغ‌وحش

معرفی کتاب
در سردترین روز سال، درباغ وحش، صدای وحشتناکی به گوش می‌رسد و دستگاه گرمایشی از کار می‌افتد. همه حیوانات از سرما در حال یخ زدن هستند؛ البته به غیر از خرس قطبی. آقای «پیکلز»، مدیر باغ وحش، از کارمندانش می‌خواهد که برای تعطیلات آخر هفته، حیوانات را به خانه خود ببرند و آن‌ها را گرم نگه دارند. این کتاب داستان اتفاقاتی است که در این تعطیلات رخ می‌دهد.

شلوغ‌ترین روز در باغ‌وحش

معرفی کتاب
آقای «راجا» سال‌هاست که در باغ وحش، مسئول نگهداری از کرگدن است و حالا احساس می‌کند که احتیاج به تغییر دارد؛ البته نه برای همیشه. به همین دلیل، نزد مدیر باغ وحش، آقای «پیکلز»، می‌رود و از او می‌خواهد که برای چند روز جایش را عوض کند. با این پیشنهاد، فکر بکری به ذهن آقای پیکلز می‌رسد. او از همه کارکنان می‌خواهد که حیوان‌هایشان را با هم عوض کنند. همه خیلی هیجان‌زده‌اند؛ اما وقتی خرس قطبی با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت به طرف خیابان اصلی می‌دود، مسئولان باغ وحش حسابی می‌ترسند!

جاده طلایی

معرفی کتاب
این کتاب در ادامه کتاب دختر قصه‌گو، خواننده را با بازی‌ها و ماجراجویی قهرمانان داستان سرگرم می‎کند. «سارا» بعد از مرگ مادرش به «آونلی» می‎رود تا با خاله‎هایش زندگی کند. شخصیت‎ها در جلد دوم وارد مرحله جدیدی از زندگی شده و به دنیای بزرگسالی نزدیک‎تر می‎شوند.

دختر قصه‌گو

معرفی کتاب
ماجراهای این کتاب از زبان «بورلی کینگ» نقل می‌شود. او همراه برادرش «فیلیکس» برای مدتی به خانه عمویشان می‌روند و هم‌بازی عموزاده‌هایشان، «دن»، «فیلیسیتی»، «سیسیلی»، کارگری به نام «پیتر»، همسایه‌ای به نام «سارا ری» و عمه‌زاده‌ای به نام «سارا استنلی» می‌شوند. سارا استنلی همان دختر قصه‌گوست که داستان‌های جالبی از خاندان کینگ را تعریف می‌کند.

الو... آرزو!

معرفی کتاب
«پوریا» عاشق فوتبال است. او همیشه در دروازه می‌ایستد و کارش را خیلی خوب بلد است. روزی پوریا می‌بیند یکی از بچه‌ها که اصلاً از فوتبال سر درنمی‌آورد، پیراهن تیم «لیورپول» را پوشیده است، تیمی که پوریا آن را خیلی دوست دارد. او سعی می‎کند پیراهن را از پسر بخرد؛ ولی قیمت آن خیلی گران است و پوریا با بهترین دوستش، «امید»، در حال پول جمع کردن هستند تا یک دستگاه «پلی‌استیشن» بخرند. بنابراین، نمی‌تواند بهای پیراهن را بپردازد و... .