چارلی و کارخانه شکلاتسازی
معرفی کتاب
آقای «وایلی وانکا» شیرینیساز مشهور، تصمیم دارد با قرار دادن پنج بلیت طلایی در شکلاتهایش، به پنج بچه اجازه دهد تا از کارخانه عجیبش دیدن کنند و در پایان بازدید هم آنقدر به آنها شکلات بدهد که تا پایان عمرشان تمام نشود. «چارلی باکت» در خانوادهای فقیر زندگی میکند. آیا او میتواند برنده یکی از این بلیتها باشد؟ این داستان در تقویت قوه تخیل و رشد خلاقیت کودکان نیز مؤثر است.
چارلی و آسانسور بزرگ شیشهای
معرفی کتاب
«چارلی» برنده کارخانه شکلاتسازی آقای «وانکا»، حالا سوار بر آسانسوری بزرگ و شیشهای شده و ماجراهای تازهای انتظارش را میکشد. وقتی آقای وانکا سرعت آسانسور را زیاد میکند، چارلی همراه خانوادهاش از جوّ زمین عبور میکند و چشمش به اولین هتل فضایی دنیا میافتد. او و همراهانش در این هتل با موجودات بدجنسی روبهرو میشوند و بین آنها درگیری سختی پیش میآید.
باغ مخفی
معرفی کتاب
«مری» 10 سال دارد و در هندوستان به دنیا آمده است. پدر و مادر مری سخت مشغول زندگی هستند و فرزند خود را فراموش کردهاند و مری دختری خودخواه و بیادب و لجوج بار آمده است تا اینکه پدر و مادرش بر اثر بیماری از دنیا میروند. مری به راهبی سپرده میشود و بر اثر اتفاقاتی سر از خانه عمویی درمیآورد که تا به حال او را ندیده است.
مری پاپینز
معرفی کتاب
پرستاری به نام «مریپاپینز»، به عنوان دایه، در خانوادهای متمول استخدام میشود. پدر خانواده به شدت مشغول کار است و فرصتی برای رسیدگی به فرزندان ندارد. مادر خانواده هم یک فمینیست و فعال حقوق زنان است. در این میان مریپاپینز، شخصیت اصلی داستان، همراه با بچههای خانواده و دودکش پاککنی به نام «رابرت» اوقات خوش و پرماجرایی را میگذرانند.
به سپیدی یک رؤیا
معرفی کتاب
نویسنده داستان زندگی حضرت فاطمه معصومه (س)، خواهر امام رضا (ع) را روایت میکند. پس از اینکه امام رضا (ع) از مدینه به خراسان میروند، نامهای برای خواهرشان میفرستند و از ایشان میخواهند که مدینه را ترک کرده و به نزد ایشان به خراسان بروند. حضرت معصومه (س) راهی سفر میشوند؛ ولی در قم بر اثر بیماری رحلت میکنند و به خاک سپرده میشوند.
گذر از جهنم
معرفی کتاب
در جلد دوم از سهگانه «دونده هزارتو»، توماس مطمئن است که فرار از هزارتو به معنای آزادی او و بقیه بیشهنشینهاست؛ اما اهرامن هنوز کارش تمام نشده است. مرحله دوم گذر از جهنم است. دشتی که هیچ قانونی ندارد و هیچ کمکی در کار نیست. آنها فقط دو هفته فرصت دارند تا از دشت جهنم عبور کنند. در این راه دوستیها و وفاداریها سنجیده میشود. اکنون افراد دیگری هستند که نجاتشان بستگی به نابودی بیشهنشینها دارد.
لانهی گریورها
معرفی کتاب
«توماس» بدون هیچ خاطرهای از زندگی یا دنیای بیرون به مکانی بهنام «گلید» آورده میشود. او و پنجاه پسر نوجوان دیگر خود را «گلیدر» مینامند. گلید با هزارتویی غولپیکر احاطه شده و در آن موجودات شروری بهنام «گریورها» در شب پرسه میزنند. پس از ورود توماس دختری به گلید فرستاده شده که گفته میشود آخرین فرد است. تا آن لحظه هیچ دختری به گلید فرستاده نشده بود.