رالف قصه مینویسد
معرفی کتاب
«رالف» میخواهد قصه بنویسد؛ ولی هیچ فکری به ذهنش نمیرسد؛ چون برای او هیچ اتفاق جالبی رخ نمیدهد. رالف همهجا را به دنبال قصه میگردد، حتی زیر میز ؛ اما خبری از قصه نیست تا اینکه متوجه میشود میتواند از دیگران کمک بگیرد و درباره هر چیزی بنویسد؛ حتی صبحانهای که میخورد. سرانجام اولین داستان رالف شکل میگیرد و بعد از آن پشت سر هم قصه مینویسد.
شهر معمولی
معرفی کتاب
«فلیسیتی» دوازده سال دارد. او با مادر و خواهر و گربهاش به دره «نیمهشب» میروند که زادگاه مادرش است. فلیسیتی برای اولینبار جایی را پیدا میکند که میتواند خاطرات خوب بسازد و شاید دوستی هم پیدا کند. مردم شهر میگویند که سالها پیش، دره نیمهشب، شهری جادویی بوده است. فلیسیتی احساس میکند هنوز کمی از آن جادو در دره وجود دارد؛ چراکه فکر میکند جادو در حال قایمباشکبازی است. او به دنبال راهحلی است تا جادو آزاد شود.
یه صفر و یه یک
معرفی کتاب
در این داستان با روایتی شعرگونه، کودکان با اهمیت دوستی و ارزش آن آشنا میشوند. «استون» که همیشه تنهاست با اتفاقی ساده با «استیک» آشنا میشود. زمانی که استیک، استون را از دردسر نجات میدهد، آنها با هم دوست میشوند و دیگر هیچکدام تنها نیستند؛ اما حالا استیک گیر افتاده است. آیا استون میتواند او را نجات دهد؟
همه ما شگفتانگیزیم!
معرفی کتاب
داستان این کتاب درباره پسربچهای است که ظاهرش با دیگران متفاوت است. مردم این تفاوت را به تمسخر میگیرند و او را تحقیر میکنند. این کار آنقدر پسرک را ناراحت میکند که مجبور میشود در عالم خیال خود به جایی سفر کند که همه ظاهری مانند خودش دارند. پیام نویسنده یادآوری این موضوع است که تفاوتها را بپذیریم و نگاهی مهربان داشته باشیم. با این نگاه درمییابیم که هر کسی منحصربهفرد و شگفتانگیز است.
من هلن کلر هستم!
معرفی کتاب
«هلن کلر» در نوزده ماهگی در اثر بیماری بینایی و شنوایی خود را از دست داد. او تا پنج سالگی راههای پیشافتادهای برای ارتباط برقرار کردن داشت؛ اما بعد از آن برای هلن ارتباط با دیگران هر روز سختتر شد تا اینکه پدر و مادرش برای او معلمی به نام «آن سالیوان» انتخاب کردند و بعد از آن همه چیز تغییر کرد. در مدت کوتاهی، هلن توانست خواندن خط بریل را یاد بگیرد. سالها بعد او وارد دانشگاه هاروارد شد و برای تغییرات اجتماعی جنگید. او کمک کرد تا زنها حق رای را به دست آورند و جزو اولین حمایتکنندگان انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان بود. امروز انجمن آمریکایی نابینایان و سازمان جهانی هلن کلر، کمک به نابینایان و مردم گرسنه را ادامه میدهد.
من آلبرت اینشتین هستم!
معرفی کتاب
«آلبرت» از کودکی متفاوت و عجیب، غریب بود. او همه کارها را به روش خودش انجام میداد. آلبرت ساعتها به قایق کوچکش که در سطل آب شناور بود، خیره میشد و فکر میکرد تا اینکه روزی پدرش یک قطبنما به او داد. قطبنما تاثیر عمیقی روی آلبرت گذاشت. وقتی آلبرت دوازده ساله شد، انواع مسئلههای ریاضی را حل میکرد و در پانزده سالگی درباره حسابان صاحبنظر شد. «آلبرت اینشتین» سرانجام با ارائه نظریه «نسبیت» جایزه نوبل فیزیک را دریافت کرد.
جادوگر موشها
معرفی کتاب
«هرییت» شاهزادهخانم همسترهاست؛ اما برخلاف همه شاهزادهخانمها دوست دارد به جنگ هیولاها برود. او دنبال کاری میگردد که انجام دهد تا اینکه با موش پیری روبهرو میشود. موش پیر برای او داستان دوازده شاهزاده موش طلسمشده را تعریف میکند و هرییت متوجه میشود او تنها جوندهای است که میتواند آنها را نجات دهد و... .
دیو و دزد
معرفی کتاب
دزدی قصد دارد گاوی را بدزدد و در گوشهای کمین کرده است که با دیوی آشنا میشود که میخواهد صاحب گاو را اذیت کند. آنها تا شب صبر میکنند و وقتی تاریکی همه جا را فرا میگیرد، نمیتوانند با هم کنار بیایند که چه کسی اول اقدام کند. اول دزد دست به کار شود یا دیو. با سر و صدایی که دیو به راه میاندازد، اهالی روستا بیدار میشوند و آن دو پا به فرار میگذارند.
خرگوش باهوش
معرفی کتاب
وقتی شیر گرسنه به جنگل میآید، حیوانات تصمیم میگیرند هر روز حیوانی را به عنوان غذا برای او ببرند تا اینکه نوبت به خرگوش میرسد. خرگوش با اجرای نقشهای زیرکانه نهتنها خودش را، بلکه همه حیوانات را از دست شیر طمعکار نجات میدهد. شایان ذکر است که این داستان از کتاب کلیله و دمنه انتخاب و بازنویسی شده است.
جنگل دوستی
معرفی کتاب
این کتاب بازنویسی شده داستانی از کتاب کلیله و دمنه است که داستان را از زاویه دیگری نگاه میکند. شتر راهش را گم کرده است و سر از جنگل دوستی درمیآورد و با شیر آشنا میشود. شیر به شتر قول میدهد که اجازه ندهد هیچ آسیبی به او برسد. بعد از مدتی، شیر زخمی میشود و گرگ و روباه و کلاغ که دل خوشی از شتر ندارند، تلاش میکنند شیر را بر علیه او تحریک کنند. آیا آنها موفق میشوند شیر را مجبور کنند تا شتر را شکار کند؟