دوستان صمیمی
معرفی کتاب
کلاغ و موش و لاکپشت دوستان خوبی هستند. روزی آنها آهویی را میبینند که از دست شکارچی فرار کرده است. سه دوست به او کمک میکنند و به این ترتیب آهو هم به جمع آنها اضافه میشود. در ادامه داستان، اتفاقاتی رخ میدهد و این چهار دوست با کمک به یکدیگر میتوانند جان سلام به در ببرند و در کنار هم بمانند.
سیمرغ و اژدهای طوفانی
معرفی کتاب
اژدهای توفان، جوجه تیتوها را با خود میبرد. مادر و پدر جوجهها از سیمرغ کمک میخواهند. سیمرغ به دیدن اژدهای توفان میرود و از او میخواهد که جوجهها را پس بدهد؛ ولی اژدها قبول نمیکند. بنابراین، بین پرندهها و اژدها جنگ سختی درمیگیرد. سرانجام پرندهها پیروز میشوند و جوجهها را به لانه بازمیگردانند.
خرچنگ و ماهیخوار
معرفی کتاب
این داستان که از کتاب کلیله و دمنه بازنویسی شده است، حکایت مرغ ماهیخواری است که دیگر پیر شده و نمیتواند ماهی بگیرد. ماهیخوار نقشهای میکشد و به دروغ به ماهیها میگوید که چند ماهیگیر در راه هستند و میخواهند همه ماهیها را صید کنند؛ ولی او میتواند ماهیها را در منقار خود سوار کند و به برکه دیگری ببرد. ماهیها پیشنهاد او را میپذیرند و... .
پرندههای باهوش و دوستی با موش
معرفی کتاب
در این داستان که از کتاب کلیله و دمنه بازنویسی شده است، داستان پرندههایی روایت میشود که در دام شکارچی میافتند. آنها خیلی ترسیدهاند؛ ولی تصمیم میگیرند با هم متحد شوند و در یک جهت پرواز کنند و به این ترتیب موفق میشوند از دست شکارچی فرار کنند. در ادامه داستان، موش به کمک آنها میآید و همه بندها را باز میکند.
مار سخنگو و قاضی
معرفی کتاب
این داستان دو دوست است که کیسهای پر از سکههای طلا پیدا کرده و آن را زیر درختی پنهان میکنند. صبح روز بعد، هر دو نفر با هم باز میگردند تا سکهها را تقسیم کنند؛ اما اثری از کیسه نیست. آنها دعواکنان نزد قاضی میروند و با قاضی به محل بازمیگردند. در آنجا با ترفندی که قاضی به کار میگیرد، دزد سکهها مشخص میشود. شایان ذکر است که این داستان از کتاب کلیله و دمنه بازنویسی شده است.
بهرام و گردنبند
معرفی کتاب
این داستان از کتاب کلیله و دمنه بازنویسی شده است و حکایت مرد جوانی به نام «بهرام» است که مرد شکارچی و حیواناتی را که با هم در یک گودال افتادهاند، نجات میدهد. حیوانات برای تشکر از بهرام به او گردنبندی زیبا و بسیار گرانقیمت میدهند. بعد از مدتی، بهرام مجبور میشود گردنبند را بفروشد و نزد طلافروش میرود. طلافروش کسی نیست جز مرد شکارچی که شغلش را عوض کرده است و... .
کلاغ و مار
معرفی کتاب
در این داستان که از کتاب کلیله و دمنه بازنویسی شده است، مار بزرگی در سوراخ درختی که کلاغ بر شاخه آن لانه دارد، جا خوش کرده است. مار جوجه کلاغ را میدزدد و کلاغ میتواند با شجاعت جوجهاش را پس بگیرد؛ اما باید فکری بکند. او پس از مشورت با شغال، نقشهای میکشد و آن را اجرا میکند. کلاغ انگشتر زن باغبان را برمیدارد و در سوراخی که مار در آن لانه دارد، میاندازد و... .
بابای توی قاب
معرفی کتاب
این کتاب داستان دیدار رهبر، «آیتالله خامنهای» را با فرزند شهید، «مصطفی احمدی روشن» روایت میکند. راوی داستان، «علیرضا» فرزند این شهید است. او به مهمانی رهبر دعوت میشود. مادربزرگ، علیرضا را جلو میبرد تا سلام کند. رهبر لبخند میزند و او را در آغوش میگیرد. علیرضا که فکر میکند پدرش به ماموریت رفته است، متوجه میشود که او شهید شده است.
یه بوس خوشمزه
معرفی کتاب
پدر «آرمیتا» شهید شده است و او با مادرش زندگی میکند. آرمیتا نقاشیهای قشنگی میکشد و همیشه آنها را به عکس پدرش نشان میدهد و پدرش همیشه لبخند میزند. روزی رهبر به دیدن آنها میآید. همه او را «آقا» صدا میکنند؛ اما آرمیتا دوست دارد او را بابا صدا کند. آقا صورت او را میبوسد و آرمیتا دیگر گریه نمیکند. آن بابا در آسمان نگاهش میکند و این بابا روی زمین در کنار اوست.