Skip to main content

گرسنه

معرفی کتاب
اردک کوچولو به شدت گرسنه است. او عاشق غذاهای خوشمزه است و دوست دارد تمام غذایش را به تنهایی بخورد؛ اما ناگهان متوجه می‌شود که مورچه‌های فسقلی از سر و صورتش بالا می‌روند. مورچه‌ها از او می‌خواهند که غذایش را با آن‌ها قسمت کند؛ ولی اردک تمایلی به این کار ندارد و... . تبیین بخشش از اهداف این داستان است. ضمن آنکه تصاویر کتاب نشان‌دهنده شخصیت‌های اصلی داستان است که کودکان باید آن‌ها را شناسایی کنند.

مشت‌زن

معرفی کتاب
در این داستان تخیلی، مشت‌زن محبوب شهر با دستکش‌هایی که از پدرش به یادگار مانده و مادرش نیز بر روی آن‌ها قلب‌های زیبایی دوخته است، به همه چیز مشت می‌زند. سال‌ها گذشته است و قلب‌های دوخته شده نیز کم‌رنگ شده‌اند. مشت‌زن بعد از مدت‌ها علت از بین رفتن قلب‌ها را درک می‌کند و تصمیم می‌گیرد که مشت‌هایش را با اندیشه بر روی اتفاقات و پدیده‌های مختلف فرود بیاورد تا نتیجه بهتری از ضربه‌هایش بگیرد.

همه آن‌ها یک گربه دیدند

معرفی کتاب
گربه در حال راه رفتن است. سگ، موش، ماهی و... گربه را می‌بینند. همه آن‌ها گربه را می‌شناسند؛ ولی هر کدام از آن‌ها گربه را متفاوت می‌بینند. در صورتی که گربه همان گربه است. نویسنده این نکته را بیان می‌کند که زاویه دید افراد متفاوت است.

قایق کاغذی

معرفی کتاب
قهرمان داستان روزنامه‌ای می‌خرد و با آن قایق کاغذی می‌سازد و نامش را «ری‌را» می‌گذارد. او در خیال خود آن‌چنان با قایق دوست می‌شود که حتی می‌تواند کشتی تایتانیک را نیز در مسابقه‌ای شکست دهد و... . در این داستان ارتباط میان قایق و راوی نشان‌دهنده عشق واقعی و دوستی پایدار میان انسان‌هاست. تصاویر داستان نیز مراحل رسیدن به اهداف داستان را به خواننده نشان می‌دهد که شامل داشتن جدیت، امید، انتقال انرژی و... است.

بطری عجیب

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «داستان‎های جادویی» است. آقای «پلاستیک‌جمع‌کن» یک بطری دربسته را در سطل زباله پیدا می‌کند؛ اما هر چه تلاش می‌کند، نمی‌تواند درِ آن را باز کند، برای همین خسته می‌شود و آن را دور می‎اندازد. در همان موقع، آقای «خرت و پرت جمع‌کن» بطری را پیدا می‌کند. او به هر زحمتی است، در بطری را باز می‎کند و... آن بطری جادویی است!

پر جادویی

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «داستان‌های جادویی» است. قصه‌های این مجموعه مثل زندگی، واقعی و مثل جادو، عجیب هستند. این داستان درباره دختری فال‌فروش است که یک پر را از روی زمین پیدا می‌کند. دخترک پر را کنار فال‌هایش می‌گذارد و مثل همیشه روی زمین سرد می‌خوابد. صبح روز بعد، وقتی دخترک بیدار می‌شود، می‌بیند سرش روی یک بالش پر است، یک تشک پر زیرش و یک لحاف پر هم رویش است. دخترک بالش پر را به بچه‌های دیگر که در خیابان هستند، نشان می‌دهد و یک پر روی زمین می‌افتد!

بشقاب میگو

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «داستان‌های جادویی» است. این مجموعه قصه‌هایی دارد که مثل زندگی واقعی و مثل جادو عجیب است. در این داستان، مادر پسر کوچولو، هفت میگوی سرخ شده و پفکی را در بشقاب می‌گذارد و به پسرش می‌دهد. پسرک سه تا از میگوها را می‌خورد؛ ولی وقتی می‌خواهد میگوی چهارم را بردارد، با تعجب می‌بیند که دیگر هیچ میگویی در بشقاب نیست. پسرک بعد از اینکه دور و برش را نگاه می‌کند، چشمش به بشقاب خالی می‌افتد که حالا عکس چهار میگو روی آن است!!!

روز پنجم

معرفی کتاب
کتاب حاضر از مجموعه کتاب‌های «داستان‌های جادویی» است. این داستان‌ها یک حرف دارند و آن این است که لحظه‌های جادویی زندگی را پیدا کنیم و آن‌ها را دوست داشته باشیم. چهار روز است که پیرمردی دختر کوچولو را از مدرسه تا خانه تعقیب می‌کند. دخترک نمی‌داند که چرا او این کار را می‌کند. می‌خواهد او را بدزدد یا بابابزرگی است که دلش نوه می‌خواهد و از او خوشش آمده است. روز پنجم دخترک تصمیم می‌گیرد از پیرمرد بپرسد که چرا او را تعقیب می‌کند. فکر می‌کنید پیرمرد چه می‌گوید؟

نان بربری کوچولو

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «داستان‌های جادویی» است. «بابابربری» برای پسرش یک نان بربری خیلی کوچک می‌پزد؛ ولی وقتی می‌خواهد به خانه برود، نان کوچولو گم شده است. بابابربری همه جا را می‌گردد و سرانجام متوجه می‌شود که مورچه‌ها نان را برداشته‌اند. وقتی مورچه‌ها می‌فهمند که بابابربری نان را برای پسر کوچولویش پخته است، آن را پس می‌دهند؛ اما بابابربری که می‌داند مورچه‌ها گرسنه هستند، نان را به آن‌ها می‌دهد و برای پسرش یک داستان خیلی قشنگ به خانه می‌برد.

مهمانی کتلت‌خوری

معرفی کتاب
این کتاب از مجموعه کتاب‌های «داستان‌های جادویی» است. دختر کوچولوی داستان و خواهرش با پدرشان قهر کرده‌اند؛ چون او هیچ‌وقت آن‌ها را به سفر نمی‌برد و می‌گوید نتوانسته است آن را جور کند تا اینکه روزی پدر، مسافرت را جور می‌کند. بچه‌ها سوار ماشینی می‌شوند که برف‌پاک‌کن‌های بزرگی دارد، مثل دو تا بال! آن‌ها به فضا می‌روند و با آدم فضایی‌ها دوست می‌شوند. آدم فضایی‌ها عاشق کتلت‌هایی می‌شوند که مادر درست کرده است.