کلمههای بزرگ برای آدمهای کوچک
معرفی کتاب
کلماتی وجود دارد که یاد گرفتنشان خیلی مزه دارد، کلماتی که حتی کوچکترها هم میتوانند از آنها استفاده کنند. وقتی به فروشگاه میرویم و همه وسایل مورد نیازمان را میخواهیم، باید مودب باشیم و با آقای فروشنده «همکاری» کنیم. وقتی در صف انتظار میکشیم تا نوبتمان شود و تا اول صف کلی راه مانده است، باید «شکیبایی» به خرج دهیم. وقتی خسته میشویم و دلمان میخواهد کار را رها کنیم و بزنیم زیر گریه، باید «پشتکار» داشته باشیم. وقتی... .
جاده سنگی صلح
معرفی کتاب
داستان این کتاب از زبان کودکی به نام «راما» روایت میشود که از خانهاش و کشورش آواره و مجبور میشود با خانوادهاش به سرزمینی دیگر پناه ببرد. او در سرزمین خود هر روز با صدای خروسشان بیدار میشد، درحالیکه صبحانه آماده بود. پدر راما کشاورزی میکرد و پدربزرگش ماهیگیری. همهچیز برای راما لذتبخش و آرام بود؛ تا اینکه جنگ و بمبها زندگی آرام او و خانوادهاش را به هم ریختند و وادار به کوچشان کردند. مردم یکییکی و بعد بیشتر و بیشتر آنجا را ترک کردند. آیا آنها دوباره به سرزمین خود بازمیگردند؟ تصاویر آفریده شده از شنها و سنگریزهها تصاویر این کتاب را بسیار متمایز کرده است.
گمشده در ناکجا
معرفی کتاب
پسرک در ساحلی با شنهای طلایی چشم باز میکند. حالش خوب نیست؛ بازویش درد میکند، سردرد هم دارد؛ ولی از جراحت خبری نیست! ناگهان پرسشی تمام ذهنش را درگیر میکند. من کجا هستم؟ چطور به اینجا آمدهام و... من کی هستم!؟ پسر از هر طرف میدود و به دنبال کسی میگردد؛ ولی هیچکس نیست! ناگهان در اعماق درختان، انگار چیزی منفجر میشود، غرشی او را تکان میدهد و به ناگاه هزاران پرنده با جیغهایی گوشخراش از سرِ شاخهها به هوا بلند میشوند. پسر میدود؛ اما جایی برای پنهان شدن وجود ندارد. او به وسط ساحل میدود، همانجایی که چشم باز کرده بود؛ اما... .
قصههای تودرتو
معرفی کتاب
این کتاب حاوی داستانهای شفاهی و عامیانهای است که نویسنده از مادرش شنیده و بازنویسی کرده است.افسانه از اینجا آغاز میشود که: پادشاهی مهربان در کشوری حکومت میکرد. او فقط یک عیب داشت. هروقت کار خوبی انجام میداد، آن را با آب و تاب تعریف و از خودش ستایش میکرد و از دیگران هم انتظار داشت همین کار را بکنند. وزیر پادشاه برای اینکه او را از این صفت ناپسند آگاه کند، با پادشاه نزد نابینایی میروند که داستانی جالب و عبرتآموز دارد .
با عشق، الا
معرفی کتاب
«اِلا» به تازگی به این مدرسه آمده است. او کسی را نمیشناسد و هیچ دوستی ندارد. تازه او یک راز بسیار ترسناک و جدی هم دارد. وقتی «لیدیا»، پرطرفدارترین دختر مدرسه، تصمیم میگیرد دوست صمیمی اِلا باشد، باورش نمیشود که اینقدر خوشاقبال باشد؛ اما لیدیا واقعاً چه میخواهد و کل ماجرا چه ربطی به «مولی» دارد، همان دختر ساکت و کمرویی که حاضر نیست با کسی حرف بزند؟
برسد به دست استاد نهنگ عزیز
معرفی کتاب
استاد نهنگ تنها نهنگی است که در دماغه نهنگها زندگی میکند. او بیشتر وقتها به روزهای خوش گذشته فکر میکند، روزهایی که همه دوستهایش کنارش بودند و با هم در مسابقات المپیک دماغه نهنگها شرکت میکردند.او روزی از طرف یک نهنگ جوان به اسم «والی»، نامهای دریافت میکند. با این نامه فکری به ذهن استاد میرسد. اگر در دماغه نهنگها مسابقات المپیک جدیدی برگزار شود و دریا پر از نهنگ شود، چه میشود؟
با احترام، از طرف زرافه
معرفی کتاب
زرافه مثل همیشه حوصلهاش سر رفته است و دلش میخواهد دوستی داشته باشد که با او دردِدل کند. برای همین نامهای مینویسد و آن را به جای دوری در آن طرف افق میفرستد. در آنجا یک دوست پیدا میکند که اسمش پنگوئن است. زرافه چیزی درباره پنگوئن نمیداند و نامههایش پر از سؤال است، پنگوئن چه شکلی است؟ گردن پنگوئن کجاست؟ او چه رنگی است؟ ... و به این ترتیب، نامهها میروند و برمیگردند تا اینکه...
منگلر، قلابماهی وحشتانگیز
معرفی کتاب
دایی «مکس»، پرفسور شرور، هزارپای غولپیکری به نام «کراشر» ساخته بود که مکس و دوستانش توانستند آن را شکست دهند؛ اما «اسپکترون»، شهر ارواح دریایی، هنوز در خطر بود و همچنین شهر «سومارا»، محل زندگی «مرینها». حالا مکس و دوستانش با نبردی بزرگتر و خطرناکتر روبهرو هستند؛ چون پرفسور شیطانی میخواهد با استفاده از هیولای رباتی جدیدش، «منگر»، شهرهای زیردریا را نابود کند.
کراشر، هزارپای هولناک
معرفی کتاب
سالها پیش مادر مکس همراه برادرش، در سفری دریایی، در اقیانوس ناپدید شد. پرفسور یا نابغه دیوانه، پدر مکس را هم گروگان گرفت. مکس توانست او را نجات دهد؛ اما از مادرش هیچ خبری پیدا نکرد! حالا مکس و دوستانش باید در مأموریتشان با هیولای دیگری روبهرو شوند. مکس باید «کراشر»، هزارپای رباتی ترسناک، را شکست دهد، در غیراینصورت، پرفسور جنگل ارزشمند و مهم بلورین را نابود میکند!
استینجر، شبح دریایی
معرفی کتاب
مادر «مکس» به دنبال جستوجوی موجودات افسانهای زیرآبی که «مرین» نامیده میشوند، ناپدید شده است. دانشمند شیطانی یا پرفسور شرور قصد دارد نهتنها بر سراسر اقیانوس حکومت کند، بلکه غار ارواح را نیز نابود کند. حالا یکی دیگر از هیولاهای رباتیاش را به شهر ارواح دریایی فرستاده است تا آن را نابود کند. آیا مکس و دوستانش میتوانند «استینجر»، شبح دریا را شکست دهند و نژاد ارواح دریا را از خطر نابودی نجات دهند؟