اردشیر و پسرش
معرفی کتاب
«اردشیر» پادشاه بزرگ و قدرتمندی است. همسرش با ریختن زهر در غذای او قصد جانش را میکند؛ ولی اردشیر از این موضوع آگاه شده و دستور قتل زن را میدهد. فردی که مأمور کشتن زن است، متوجه میشود که او باردار است و دلش به رحم میآید. چند ماه بعد نوزاد به دنیا میآید، درحالیکه هیچکس از وجودش باخبر نیست.
روباهی که میترسید
معرفی کتاب
روباهی که به دنبال شکار است، تکه گوشت بزرگی را میبیند. روباه گرسنه بدون فکر به طرف گوشت حمله میبرد و در دام میافتد. روباه به فکر نجات است که صیاد از راه میرسد. روباه خودش را به مردن میزند. صیاد که روباه را مرده میبیند، یکی از گوشهای او را میبُرد. روباه بیچاره که یک گوش خود را از دست داده، به فکر فرار است که مرد دیگری از راه میرسد و... .
مرد حریص و فرشته مرگ
معرفی کتاب
«شعبان» مردی است که تمام فکرش جمع کردن پول است. او نه خودش از پولها استفاده میکند و نه به دیگران کمک میکند. شعبان با بدبختی و فقر زندگی میکند و حاضر نیست به پولهایی که زیر خاک جمع کرده است، دست بزند. سالها میگذرد و بالاخره روزی که تصمیم میگیرد از ثروتش استفاده کند، فرشته مرگ به سراغش میرود.
سفر به هندوستان
معرفی کتاب
جوانی به نام «شبلی»، مشغول صحبت با حضرت سلیمان است که ناگهان عزرائیل از راه میرسد و نگاه عجیبی به او میاندازد. شبلی میترسد که عزرائیل جانش را بگیرد. بنابراین، از حضرت سلیمان میخواهد که او را به دورترین جایی که ممکن است، بفرستد تا دست عزرائیل به او نرسد. حضرت سلیمان همین کار را میکند؛ اما... .