Skip to main content

انجمن سری بندیکت1

معرفی کتاب
شخصیت اصلی داستان (رینی مولدن) پسر یتیمی است که در یتیم خانه زندگی می کند. یک روز آگهی یک آزمون را در روزنامه می بیند که از علاقه مندان دعوت کرده، هر کس استعداد ویژه ای در خودش دارد، شرکت کند. رینی و تعدادی از دوستانش در آزمون شرکت می کنند و تنها چهار نفرشان قبول می شوند. بر گزار کننده آزمون آقای "بندیکت" است که یک انجمن مخفی راه انداخته تا دنیا را از خطر یک نابغه دیوانه برهاند. آن دیوانه مدرسه ای دایر کرده است که در آن با دانش آموزان کاری می کنند که توانایی فکر و تحلیل نداشته باشند. سر انجام بعد از ماجراهای بسیار، بچه های انجمن سری موفق می شوند....

رباتی که سیر نمی‌شود

معرفی کتاب
«کِنِدی» و «دن» از کلاس دوم با هم دوست هستند. یک روز کندی، جلوی در ورودی، جعبه بزرگی پیدا می‌کند که روی آن نام او نوشته شده است. کندی حدس می‎زند این جعبه از طرف پدربزرگش باشد. او تمام تلاشش را می‎کند تا جعبه را به داخل خانه ببرد؛ اما موفق نمی‌شود، پس با دن، تماس می‌گیرد و... . داخل جعبه پر از فلز است! یک سری مستطیل بلند و صاف، مربع‌های کوچک، ذوزنقه، چیزهای گرد و... . این‌ها قطعه‎های چیزی هستند، چیزی بزرگ و شگفت‌انگیز؛ ولی چه چیزی؟

وقتی سه‌پایه‌ها به زمین آمدند

معرفی کتاب
«اندی» و «لاری»، به پیشنهاد اندی به این سفر می‌آیند و به اصرار او از سمت چپ رودخانه حرکت می‌کنند که باعث شده راهشان کیلومترها دور شود. وقتی هوا تاریک می‌شود، آن‌ها به مزرعه دور‌افتاده‌ای می‌رسند و تصمیم می‌گیرند شب را در انبار کاه بمانند؛ اما نیمه‌شب با صدای وحشتناکی بیدار می‌شوند. گویی چندین قطار با هم به دیوار انبار کوبیده‌اند! آن‌ها از پنجره انبار چیزی می‌بینند که حتی تصورش را هم نمی‌کردند. نیمکره‌ای بزرگ به رنگ سبز و خاکستری، مانند کاسه‌ای در میان زمین و هوا، واژگون است و چیزی بلند و باریک، مثل پایه‌ای دراز و کشیده در هوا می‌چرخد و روی زمین ثابت می‌ماند!

دختری که می‌دانست: حس ششم

معرفی کتاب
«کتیس» بر اثر تصادف دیگر نمی‎تواند راه برود. او فلج شده است! روزهای اول کتیس عصبانی و غمگین است. او که دختری پرجنب‌و‌جوش است، نمی‎تواند بپذیرد که دیگر هرگز نمی‎تواند راه برود؛ ولی بعد از مدتی، متوجه تغییراتی در خودش می‌شود. مثلاً او می‎تواند حس کند که کسی به زودی وارد اتاق می‎شود و اینکه دقیقاً چه می‎گوید. او حتی می‎تواند مدادی را که روی زمین افتاده است، به حرکت درآورد و آن را به سوی خودش بکشد! او چیزهای زیادی می‎بیند! چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ این احساسات از کجا آمده‌اند؟

سیاه زیبا

معرفی کتاب
راوی داستان، کره اسب زیبایی به رنگ سیاه است. داستان از اولین سال تولد کره اسب آغاز می‎شود، زمانی که شیر مادرش را می‌خورد و در کنار او راه می‎رود. «سیاه‌زیبا» نامی است که صاحبش برای او انتخاب می‌کند، صاحبی مهربان که او و مادرش را بسیار دوست دارد و مراقب آن‌هاست. هنگامی‌که سیاه‌زیبا بزرگ‌تر می‌شود، به او افسار و لگام می‌زنند و به پاهایش نعل می‎بندند و سرانجام او را به مردی به نام « اسکورگوردن» می‌فروشند. حالا او در خانه جدیدش است و ماجراهای زیادی پیش رو دارد.

شربت آرزو

معرفی کتاب
جادوگر «دیوون» والامقام، عضو هئیت مخفی جادوگران و خاله جادوگر «پول‌چاپ‌کن»، دچار مشکل بزرگی شده‌اند. آن‌ها با نزدیک شدن به پایان سال، هنوز نتوانسته‎اند قراردادشان را با «دیو جهنمی» بزرگ به پایان برسانند. دیوون و پول‌چاپ‌کن، تصمیم می‌گیرند در ساعات پایانی سال، کم‎کاری‌شان را جبران کنند. «مااورتیزیو»، گربه جادوگر دیوون و «یاکوب قارقاری»، کلاغ خانگی خاله «دیروونی»، از نقشه جادوگرها سردرمی‌آورند و تلاش می‌کنند آن را به هم بزنند. آیا آن‌ها می‌توانند این کار را انجام دهند؟

مرغابی کارلینه

معرفی کتاب
«کارلینه» در کلبه‌ای در حاشیه شهر زندگی می‌کند و کارش آشغال جمع کردن است. همه به او کارلینه «آشغال جمع‌کن» می‌گویند؛ اما از وقتی کامیون‌های زباله‌بر، شروع به کار کرده‌اند، دیگر کسی با کارلینه کاری ندارد تا اینکه روزی «امیل» مرغابی‌ایی به او هدیه می‌دهد که لاغر و بیمار است و کارلینه از مرغابی مراقبت می‌کند. روزی متوجه می‌شود دیگر در خانه خوراکی برای خوردن ندارد. در همین لحظه، مرغابی یک تخم می‌گذارد و... .

لبخندی برای سوفیا

معرفی کتاب
"جمشید" و "حمید"، شخصیت های نوجوان داستان همراه دایی "رضا" و عمو "صابر" که کامیون دار هستند، می خواهند یک محموله گندم را از بندر پهلوی(سابق) به تهران قحطی زده ببرند. در همین حین یک کشتی حاوی صدها لهستانی اسیر در سیبری در بندر لنگر می اندازد و مقامات محلی الزام می کنند که اسرا هم روی بار گندم سوار شوند تا از طریق تهران به لهستان برگردانده شوند. در این بین شخصیت داستان با دختر نوجوان لهستانی به نام "سوفیا" آشنا می شود و رابطه ای عاطفی بین آن ها شکل می گیرد. سر انجام بعد از ماجراها و تعلیق های گوناگون و در ضمن مروری بر روزهای پر آشوب به قدرت رسیدن رضا خان میر پنج، اسرا و بار گندم به تهران می رسند و ....

نسکافه با شریف رضی

معرفی کتاب
این داستان راویان مختلفی دارد. «دیوید»، «ریناتا»، «سمیره» و زنی از کشور «عراق». دیوید در طبقه دوم ساختمانی در «آمستردام» زندگی می‎کند و هنگامی‌که از دنیا می‎رود، هیچ‌کس متوجه مرگ او نمی‎شود؛ حتی همسایه فضولش، «ریناتا». زمانی‌که وسایل خانه دیوید را کنار خیابان می‎گذارند، زن عراقی که در همسایگی او زندگی می‎کند، اثاث او را وارسی می‎کند. یک تابلوی نقاشی و یک صندوقچه چوبی بزرگ توجهش را جلب می‎کند. صندوقچه پر از کتاب‌های قدیمی به زبان‌های مختلف است و کتاب قطوری با جلد قرمز که خیلی قدیمی به نظر می‎رسد، «دیوان شریف رضی». یک کتاب عربی!

گنامینوها قدر آدم را نمی‌دانند

معرفی کتاب
چهار نوجوان برای شرکت در کلاس «انتخاب»، معرفی شده‌اند. معلم این کلاس، حاضر نیست به مدرسه برود و قبول کرده است که فقط به این چهار نفر درس بدهد! معلمی که در همسایگی بچه‌ها خانه دارد؛ ولی هیچ‌کدام او را نمی‌شناسند و هیچ‌کدام نمی‌دانند درس انتخاب چیست. جلسه اول کلاس، آقای معلم توضیح می‌دهد، انتخاب درسی است که به ما یاد می‌دهد چشم و گوشمان را باز کنیم. او درباره آفرینش انسان و نافرمانی شیطان می‌گوید و اینکه شیطان سوگند خورده است فرزندان انسان را فریب دهد و... .