لاکپشتی که دهانش را باز کرد!
معرفی کتاب
این داستان حکایت «لاکپشت و لکلک» را که در کتاب کلیله و دمنه آمده، به شکل شعر کودکانه بازنویسی کرده است. این شعر درباره لاکپشتی است که باید همراه لکلکها از برکه خودشان به جای دیگری کوچ کند، اما لاکپشت بهخاطر سرعت آرام و سنگینی لاکش نمیتواند مسافت طولانی را بپیماید. لکلکها از او میخواهند که تکهچوبی را به دهان بگیرد تا آنها دو طرف چوب را بگیرند و لاکپشت را اینطوری با خود ببرند. تنها کاری که لاکپشت باید انجام میداد این بود که حرفی نزند تا از تکهچوب جدا نشود و زمین نخورد.
آیا لاکپشت که همیشه پرحرف بود، توانست به این قول عمل کند؟
آیا لاکپشت که همیشه پرحرف بود، توانست به این قول عمل کند؟
والفور: دسیسهگری از هلاس
معرفی کتاب
این داستان از زبان ابلیس خطاب به والفور بازگو شده است. والفور جن کوچکی است که از طرف ابلیس مأمور شده بود تا نگذارد واقعه غدیرخم بهوقوع بپیوندد. ابلیس درسها و توصیههای گوناگونی را به والفور میدهد و به او یاد میدهد تا حریص، دروغگو، مغرور و... باشد و اینها را به دیگران نیز بیاموزد.
در خلال این گفتهها، ماجرای غدیرخم و حوادث پس و پیش آن روایت شده است.
در خلال این گفتهها، ماجرای غدیرخم و حوادث پس و پیش آن روایت شده است.
اولین نفری که آمد
معرفی کتاب
این کتاب با موضوعی مذهبی روایتی بازآفرینی شده از داستان حجرالاسود را با زبانی کودکانه و روان بیان میکند. کودکان با مطالعه این داستان علاوه بر آشنایی با یکی از مهمترین داستانهای مسلمانان به شخصیت تاثیرگذار و مهم پیامبر اکرم(ص) پی میبرند که چگونه با تدبیری هوشمندانه، از بحرانی که نزدیک بود زمینهساز اختلافی در میان قبایل اعراب شود، جلوگیری کرده است.
در خلاصه داستان پشت جلد این کتاب آمده است: «صدای پایی آمد. سایه بلندی روی در مسجد افتاد. همه چشم به در دوختند. همه کنجکاو بودند که چه کسی وارد میشود؟ همه نگران بودند نکند کسی بیاید که آنها را شریک افتخار نصب حجرالاسود نکند! دوباره همهمهها بلند میشد که محمد امین وارد شد...»
در خلاصه داستان پشت جلد این کتاب آمده است: «صدای پایی آمد. سایه بلندی روی در مسجد افتاد. همه چشم به در دوختند. همه کنجکاو بودند که چه کسی وارد میشود؟ همه نگران بودند نکند کسی بیاید که آنها را شریک افتخار نصب حجرالاسود نکند! دوباره همهمهها بلند میشد که محمد امین وارد شد...»
هدیه بابا
معرفی کتاب
مجموعه «یک قصه یک حدیث» با محور قراردادن یک حدیث از امام رضا، داستانی امروزی را برای مخاطب کودک بیان میکند و کودک با یک حدیث از ایشان و به کار بردن آن در زندگی آشنا می شود.
در کتاب «هدیه بابا» دختر خانم، تبلتی که پدرش برایش خریده را با خودش همه جا میبرد. سرانجام تبلت در مدرسه میشکند. او درباره شکسته شدن تبلت به پدرش دروغ میگوید و ...
در کتاب «هدیه بابا» دختر خانم، تبلتی که پدرش برایش خریده را با خودش همه جا میبرد. سرانجام تبلت در مدرسه میشکند. او درباره شکسته شدن تبلت به پدرش دروغ میگوید و ...
یک یادگاری
معرفی کتاب
یکی از مهمترین موضوعاتی که در اسلام بسیار توصیه شده است خوشخلقی و مهربانی با یکدیگر است. داستان حاضر درباره همین موضوع و درباره خانوادهای که با یکدیگر به سفر میروند. آنها با همدیگر مهربان هستند و اگر هم اتفاقی باعث بدخلقی یکی از بچهها میشود، بزرگترها با مهربانی مشکل را حل میکنند. در میان داستان حاضر احترام به طبیعت و آسیبنرساندن به درختان و گیاهان نیز موردتوجه است. این داستان بر اساس حدیثی از امام رضا(ع) که در انتهای کتاب آمده، روایت شده است.
اسب چوبی
معرفی کتاب
داستان حاضر ماجرای نماز عید سعید فطر را که در زمان مأمون الرشید، به اصرار او، به امامت امام رضا(ع) خوانده شد از زاویه نگاه یک کودک که مشتاق دیدار امام هشتم(ع) بود، روایت میکند. آن نماز تا انتها خوانده نشد. زمانی که مأموران مأمون استقبال و علاقه مردم نسبت به امام رضا(ع) را دیدند و بابت خلافت احساس خطر کردند، امام رضا(ع) را از صف نماز به کاخ برگرداندند.
این قصه که با زبانی کودکانه و صمیمی بیان شده است، میزان محبوبیت امام هشتم(ع) بین مردم زمانش و درایت سیاسی ایشان را نمایان میکند.
این قصه که با زبانی کودکانه و صمیمی بیان شده است، میزان محبوبیت امام هشتم(ع) بین مردم زمانش و درایت سیاسی ایشان را نمایان میکند.
هجده دانه خرما
معرفی کتاب
این کتاب یکی از کتابهای مجموعهی «هشتمین ستاره» است و نویسنده در آن قصهای از امام رضا (ع) را روایت میکند. در این کتاب، داستان خرماهایی را میخوانیم که باغبان آنها را میچیند. آنها به خواب «ابوحبیب» میروند و در خواب به دیدار پیامبر (ص) نائل میشوند. زمانی که امام رضا (ع) به مشهد میرسند، ابوحبیب آنها را به مسجد میبرد و آنها در آنجا امام رضا (ع) را ملاقات میکنند. آنها خود را خوشبخت میدانند که در خواب و بیداری پیامبر (ص) و امام رضا (ع) را زیارت کردهاند.