به صحرا شدم، عشق باریده بود...: گزارشی از راهپیمایی اربعین
معرفی کتاب
کتاب حاضر درباره راهپیمایی روز اربعین، به طرف «کربلا»ست. نویسنده از کیفیت سفر میگوید؛ از مردمی که از «نجف» تا کربلا را طی میکنند، از موکبهایی (اقامتگاه) که در طول این مسیر ساخته شده است، از مناجات و دعاهای مردم، از ملیتهای مختلفی که در میان جمعیت هستند و از سبکروحی و آرامش معنویِ همراه بودنِ با این رودخانه زلال انسانی. کتاب بخشهای مختلفی دارد و در بخشی به نام «به صحرا شدم... »، آمده است: «در یک کلام، راهپیمایی اربعین، بازار گرم و پر داد و ستد عاشقی است. اینجا مهمان و میزبان، هر دو عاشقاند.»
قدمهای عاشقی
معرفی کتاب
این کتاب براساس فراخوان، خاطرات مکتوب پیادهروی افرادی است که پای پیاده به زیارت حضرت امام حسین (ع) میشتابند. «در این فراخوان، تمرکز بر خاطرات این سفر بوده و علاوهبر جمعآوری این خاطرات، برای استفاده افرادی که توفیق حضور در این سفر را ندارند، استعدادیابی برای حمایت و مساعدت زائرینی که اهل قلم هستند و همچنین تولید و چاپ و نشر کتاب به عنوان یک محصول فرهنگی ارزشمند نیز جزو اهداف این فراخوان بوده است.
عصای جنگلبان
معرفی کتاب
نویسنده در قالب داستان، با عصایی چوبین گفتوگو میکند، عصایی که به نمایندگی از درختان سخن میگوید تا تلنگری بر مسئولیت اجتماعی از یادرفته شهروندانی باشد که گاه ناخواسته و ندانسته به طبیعت و جنگل آسیب میزنند. راوی که خود نزدیک ۴۰ سال جنگلبان بوده و اکنون بازنشسته شده است، به پارکی در شش کیلومتری جاده «بجنورد» به «اسفراین» میرود و به سخنان اقاقیایی جوان گوش میدهد و... . هدف از این داستان، ارائه آموزشهای لازم برای استفاده صحیح بازدیدکنندگان از طبیعت و حفظ سلامت گیاهان است.
دم عشق، دمشق: روایتهای خواندنی از شهدای مدافع حرم
معرفی کتاب
این کتاب زندگی و خاطرات پانزده نفر از شهیدان مدافع حرم، اعم از ایرانی، افغانستانی و پاکستانی است. نویسنده سعی کرده است با نقل خاطراتی ساده و روان، روایتگر منش و سیره شهیدانی باشد که با وجود روزمرگی و غفلتهای زندگی مادی امروزی، مسیر تکامل و قرب الیالله را طی کردهاند. شهید «جواد اکبری»، «سجاد روشنایی»، «مهدی حسینی»، «ابراهیم رضایی» و «سیدمصطفی موسوی» از جمله این شهیدان هستند.
روز بازی
معرفی کتاب
کتاب حاضر پنج داستان کوتاه دارد که به بچههای کارگر تقدیم شده است. این داستانها به صورت خاطره نوشته شدهاند و هر کدام درباره پسربچههایی است که در کارگاه یا کارخانهای کار میکنند. «روز بازی» درباره پسری به نام «داوود» است که برای کار به کارگاه چراغخوابسازی میرود. او خوب کار میکند و رئیس کارگاه از او راضی است؛ اما یکی از بچهها که قبل از داوود آنجا بوده است، درباره رئیس حرفهایی میزند و داوود نمیداند که باید این حرفها را باور کند یا او دروغ میگوید تا اینکه... .
هفت روز (خاطرات اسارت)
معرفی کتاب
روایت این کتاب از اتفاقات ساعات آغازین روز اول اسارات نویسنده است که تا ساعات پایانی روز هفتم آن به رشته تحریر کشیده شده است. شایان ذکر است که نویسنده برخی از وقایع و اتفاقات نابهنجاری را که در طول این هفت روز به وقوع پیوسته، بازگو نکرده است؛ اما تمامی مطالب، خاطرات و حوادث ذکر شده کاملاً حقیقی و بر اساس واقعیت است. نویسنده اول مرداد ۱۳۶۷ به همراه دوازده نفر از همرزمانش به اسارات نیروهای عراقی درمیآید و... .
خودسازی به سبک شهدا از مشارطه تا معاقبه
معرفی کتاب
این کتاب دربردارنده خاطرات تعدادی از شهدای جنگ ایران و عراق بوده و موضوع آن «خودسازی» است. این خاطرات شامل مراحل خودسازی از جمله مشارطه (شرط کردن با خود برای انجام ندادن گناه)، مراقبه، محاسبه، معاتبه و معاقبه (مجازات خود برای نرفتن به سمت گناه) است. در هر خاطره، نام شهید ذکر شده و محل و سال تولد، محل و سال شهادت و مزار وی معرفی میشود. سپس متن خاطره نقل شده و منبع ارائه آن بیان میشود. در پایان هر خاطره نیز دستورالعملهای مختلف خودسازی از نگاه بزرگان دین و ائمه معصومین (ع) ارائه شده است.
زمزمههای چرنوبیل: تاریخ شفاهی
معرفی کتاب
در آوریل 1986، راکتور و ساختمان شماره چهار نیروگاه هستهای «چرنوبیل» که در نزدیکی مرز «بلاروس» قرار دارد، بر اثر انفجار تخریب شد و فاجعه چرنوبیل را به عنوان بزرگترین حادثه صنعتی قرن بیستم رقم زد. در این فاجعه، پنجاه آتشنشان و کارشناس نیروگاه کشته و بیش از پنجاه هزار نفر درگیر بیماری سرطان شدند و جان خود را از دست دادند. این کتاب داستان غمانگیز افرادی را بیان میکند که تحتتاثیر این فاجعه قرار گرفتهاند.
قصه شیرین فرهاد
معرفی کتاب
این کتاب مجموعهای از خاطرات نویسنده است که در قالب داستانهایی کوتاه و طنز آورده شده است. «سخت نگیر»، «گزارش یک قتل»، «اگر دنیا وارونه بود»، «پنجه در پنجه شیطان» و «یک قصه شیرین» نام برخی از این داستانهاست. «یک قصه شیرین» درباره دو پسر سیزده ساله است که میخواهند به جبهه بروند و سوار یک تریلی میشوند. آنها با دیدن قیافه راننده به وحشت میافتند و به فکر راه چارهای هستند تا پیاده شوند؛ ولی... .